283
نقض

مى‏كنند، ۱ يكى بوبكر است و يكى عمر كه بناىِ خلافت به ظلم ايشان نهادند.
اما جواب اين كلمات آن است كه بر هيچ دانشمند و دانا پوشيده نماند كه بهتان و زور و كذب است كه حوالت كرده است از چند وجه:
يكى آن كه گفته است كه «اين حوالتِ اضلال دوزخيان كنند كه از امّتِ محمّد باشند» و از اوّلِ آيت معلوم است كه بارى تعالى از كافران حكايت مى‏كند در سورة السّجدة: ۲«وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا رَبَّنا أرِنا الَّذَيْنِ أضَلاّنا مِنَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ» ؛ در دوزخ گويند آنها كه به دنيا كافر بوده باشند: ربّنا، پروردگار ما؛ ۳أرنا، به ما نما؛ الّذَين، آن دو شخص را؛ أضلّانا، كه ما را گمراه كردند؛ مِنَ الجنّ، از جنّيان؛ و الانس، به واو عطف گفت: و از آدميان. پس نه از امّتِ محمّد باشند. كافران باشند كه اين ۴ خواهش كنند. و على زعمِ مصنّف، اگر بوبكر و عمر اضلالى كردند، در خلافت با امّتِ محمّد كرده باشند، نه با كافران، و آيتْ حكايت است از قولِ كافران.
ديگر آن كه مفهوم است از آيت كه يكى جنّى است و يكى انسى، و بوبكر و عمر هر دو انسى‏اند.
پس آيت را به نام ايشان تأويل كردن و تفسير دادن، جهل و خطا باشد و گر مقدّراً ۵ شيعت را با كسى خصومت باشد، تفسيرِ آيتِ قرآن به وجهى نكنند كه در اجراى لفظ و بيانِ معنى مُخطى باشند، تا معلوم شود كه اين مصنّف از آيت و تفسير و تأويلش بى‏خبر بوده است و حوالتِ به دروغ كرده است. و بر شيعت آن حجّت باشد كه در تفسيرِ محمّد باقر - عليه السلام - ، و در تفسير الحسن العسكرى باشد - عليه السلام - ، و در تفسير شيخ بوجعفر ۶ طوسى و محمّد فتّال نيشابورى و ابوعلى طبرسى و

1.ح «يعنى آن دو كس كه دوزخيانند از امت محمد كه حوالت اضلال بديشان مى‏كنند».

2.ع - ح: «در سوره الزمر».

3.صفحه «۲۶۳» چاپ قديم‏

4.ح: «آن».

5.ع - ث - م - ب: «مقدر را»، و شايد «مقدر را» را در قديم به جاى «مقدراً» به كار مى‏برده‏اند. «مقدراً» يا «مقدر را» در اينجا يعنى: فرضاً، بر فرض. (ويراستار)

6.ح - د: «و بر شيعت آن حجت باشد كه در تفسير شيخ بوجعفر». پس، از تفسير امام محمد باقر و امام حسن عسكرى نامى نبرده است و از اين كه مصنف رحمه اللَّه عليه از تفسير على بن ابراهيم نام نبرده است، بر مى‏آيد كه آن را در عداد ساير تفاسير معتمده شيعه به شمار نمى‏آورده است يا آن را در عداد كتب اخبار به شمار مى‏آورده است.


نقض
282

نگفته بودند و خيانت كرده تا او ۱ بر شرف بوطاهر وزير قمى، ۲ و بر معين الدّين ابو نصر كاشى اعتماد كرده بود! و اين خبر پندارى به نظام الملك ابوعلى الحسن بن عليّ بن اسحاق نرسيده بود كه سرِ همه سنّيان بود تا به شفاعت دختر را ۳ به پسر سيّد مرتضى قمى مى‏داد ۴ و دخترِ امير شرفشاه ۵ جعفرى را براىِ پسرش امير عمر مى‏خواست! * و سلطان مسعود از اين سخن بيگانه بوده تا كه وقتى دختر ملك ۶رئيس صدقه شاعى مى‏خواست * ۷ و وقتى دخترِ سلطان محمود را به شاه رستم‏على شهريار مى‏داد! ۸ پندارى كه خلفا و سلاطين و امرا و وزراىِ عالم همه جاهل بودند بدين خبر، الّا اين مصنّف كه از رافضى‏اى در ناصبى‏اى گريخته است و بدان مى‏ماند كه از همه سنّيان عالم‏تر و فاضل‏تر و متعصّب‏تر است! و هر كس كه اين جواب برخواند بى‏امانتىِ وى بداند.
و قياس كردنِ شيعت را در مودّت و محبّتِ علىّ مرتضى با جهودان، پندارى مذهبِ بد خود فراموش كرده است كه به جهودان ماند كه متابعتِ سامرى كردند و موسى و هارون را رها كردند و روى به گوساله كردند؛ تا مجبّر به قوم سامرى ماند. و درين معنى فصلى مفرد بيايد در آخر كتاب، إن شاءَ اللَّه.

[ 87 ]

[ تفسير و تأويل آيه 28 سوره فصلت و نقد ادعاى مؤلف سنّى در تطبيق آيه بر ابوبكر و عمر از منظر شيعه ]

[ تفاسير مورد اعتماد شيعه مبرا از تفسير و تأويل خطا و دروغ ]

[ تهمت مؤلف مجبر در لعن پنهانى شيعه بر خلفا ]

[ سب على(ع) توسط بنى اميه و مخالفت نكردن سنيان با اين عمل ]

آنگه گفته است:
فصل. بدان كه در ۹ بعضى از قراءاتِ قرآن به قولِ روافض. ۱۰ علىّ بن ابراهيم بن هاشم كه از روافض متقدّم بوده است، مى‏گويد در تأويل اين آيت كه: «رَبَّنا أرِنا الَّذَيْنِ أضَلاّنا مِنَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ اْلأَسْفَلينَ»،۱۱ اين دو كس را از دوزخيان از امّتِ محمّد كه حوالت بديشان

1.ع - ث: «تا او را».

2.ح - د: «بر شرف الدين ابوطاهر مهيسه و زيد قمى».

3.ح - د: «دختر خويش را».

4.م - ب - ح - د: «داد».

5.ح - د: «امير سلقرشاه».

6.صفحه «۲۶۲» چاپ قديم‏

7.ع - ث - ب. عبارت ميان دو ستاره را ندارند.

8.ح - د : + «ملك مازندران» در اينجا.

9.در نسخ ع - ث - ب - م: «بدان كه».

10.ح: «بدان اى برادر كه بعضى از روافض قرآن را به روايت ديگر گويند».

11.ذيل آيه ۲۹ سوره مباركه فصلت = سجده، و صدر آن: «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430008
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به