دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ»، 1 و بهروا مىدارد 2 و خروج دجّال جايز 3مىدارد و بر خروج مهدى، 4 از عداوتش و عداوتِ پدرش علىّ مرتضى، انكار مىكند.
و تفسيرِ فرعون و هامان از قرآن خود فرعون و هامان است، و از ظاهرِ كلامِ اميرالمؤمنين هم ايشان باشند، و امّا آنچه گفتهاند كه: «شيعت گويند معنىِ آن كلامْ سلمان و بوذر دانستند» اين نامنصف دروغگو را 5 تاريخ فراموش نبايد كردن: اوّلاً سلمان در عهدِ خلافتِ عمر از دنيا برفت، و بوذر در عهد عثمان كه او را از مدينه بهدر كرده بودند، و على خطبه بعد از قتل عثمان مىكرد. پس مردگان چگونه معنى كلامِ زندگان دانند؟! و چون غيرِ بوذر و سلمان و مقداد ندانند كه غرضِ على از آن كلام كيست، 6 علىّ بن ابراهيم بن هاشم چه دانست؟ و سرِّ كلامِ مرموزِ على ندانم بعد از پانصد سال، كه با خواجه بگفت؟ تا بدانى كه هر چه گفته است، همه دروغ و بهتان است، به خلافِ مذهبِ شيعت.
آنگه گفته است:
و همچنين اندرين آيت كه: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فى اْلأَرْضِ»؛ الاية 7 تا به آخر، گفته است: بدين امامانِ شيعت را مىخواهد كه در آخر الزّمان قائم بيايد و همه زمين او را مسلّم شود.
جواب اين كلمات آن است كه اين يك حوالت و تفسير اين يك آيت درست است و مذهبِ شيعت - خلفاً عن سلفٍ - چنان است كه در خلافتِ ائمّه طاهرين است و در خروج مهدى است و در تفاسير آوردهاند و بر آن معوّل كردهاند؛ به دليل و حجّت. و مذهب اين است كه چون مهدى - عليه السلام - بيايد، دين همين باشد و شريعت و كتاب و تكليف بدل نشود و او خليفه باشد از قِبَلِ خداى و اقتدا كرده باشد به شريعتِ
1.از آيه ۸۲ سوره مباركه نمل.
2.ح - د: ندارند.
3.صفحه «۲۶۸» چاپ قديم
4.ح: «و خروج مهدى را».
5.ع - ث: «اين نامنصف دروغ را». م: «اين نامنصف دروغگو را». ح - د: «اى مصنف دروغزن». ب: «اى نامنصف دروغگو را». و گويا شبيه است به مثل معروف «دروغگو را حافظه نباشد».
6.ح - د: «چيست».
7.آيه ۵۵ سوره مباركه نور.