289
نقض

دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ»، 1 و به‏روا مى‏دارد 2 و خروج دجّال جايز 3مى‏دارد و بر خروج مهدى، 4 از عداوتش و عداوتِ پدرش علىّ مرتضى، انكار مى‏كند.
و تفسيرِ فرعون و هامان از قرآن خود فرعون و هامان است، و از ظاهرِ كلامِ اميرالمؤمنين هم ايشان باشند، و امّا آنچه گفته‏اند كه: «شيعت گويند معنىِ آن كلامْ سلمان و بوذر دانستند» اين نامنصف دروغگو را 5 تاريخ فراموش نبايد كردن: اوّلاً سلمان در عهدِ خلافتِ عمر از دنيا برفت، و بوذر در عهد عثمان كه او را از مدينه به‏در كرده بودند، و على خطبه بعد از قتل عثمان مى‏كرد. پس مردگان چگونه معنى كلامِ زندگان دانند؟! و چون غيرِ بوذر و سلمان و مقداد ندانند كه غرضِ على از آن كلام كيست، 6 علىّ بن ابراهيم بن هاشم چه دانست؟ و سرِّ كلامِ مرموزِ على ندانم بعد از پانصد سال، كه با خواجه بگفت؟ تا بدانى كه هر چه گفته است، همه دروغ و بهتان است، به خلافِ مذهبِ شيعت.
آنگه گفته است:
و همچنين اندرين آيت كه: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فى اْلأَرْضِ»؛ الاية 7 تا به آخر، گفته است: بدين امامانِ شيعت را مى‏خواهد كه در آخر الزّمان قائم بيايد و همه زمين او را مسلّم شود.
جواب اين كلمات آن است كه اين يك حوالت و تفسير اين يك آيت درست است و مذهبِ شيعت - خلفاً عن سلفٍ - چنان است كه در خلافتِ ائمّه طاهرين است و در خروج مهدى است و در تفاسير آورده‏اند و بر آن معوّل كرده‏اند؛ به دليل و حجّت. و مذهب اين است كه چون مهدى - عليه السلام - بيايد، دين همين باشد و شريعت و كتاب و تكليف بدل نشود و او خليفه باشد از قِبَلِ خداى و اقتدا كرده باشد به شريعتِ

1.از آيه ۸۲ سوره مباركه نمل.

2.ح - د: ندارند.

3.صفحه «۲۶۸» چاپ قديم‏

4.ح: «و خروج مهدى را».

5.ع - ث: «اين نامنصف دروغ را». م: «اين نامنصف دروغگو را». ح - د: «اى مصنف دروغ‏زن». ب: «اى نامنصف دروغگو را». و گويا شبيه است به مثل معروف «دروغگو را حافظه نباشد».

6.ح - د: «چيست».

7.آيه ۵۵ سوره مباركه نور.


نقض
288

[ 90 ]

[ قائلان به نزول عيسى معترف به ظهور حضرت مهدى(ع) ]

[ تفسير شيعه از آيه 55 سوره نور و قيام حضرت مهدى(ع) و مفهوم وعده الهى ]

[ نظر شيعه در منصوص بودن امامت ]

[ وعده تمكين آيه سوره نور به شيعه مبنى بر قيام حضرت مهدى(ع) ]

[ اجماع شيعه و سنّى در ظهور مهدى(ع) و نزول عيسى در آخر الزمان ]

آنگه گفته است:
و هم او مى‏گويد: «وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فى اْلأَرْضِ»؛ 1 ما تمكين دهيم ايشان را؛ يعنى به وقت خروج قائمْ شيعت را تا جهاندارى كنند و قائمْ پادشاهى كند «وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما» 2 يعنى بوبكر و عمر را مى‏گويد. و دليل بر اين كه در اينجا بوبكر و عمر را مى‏گويد، آن است كه چون عثمان را بكشتند على خطبه‏اى مى‏كرد در ميانه آن خطبه گفت: «ألا قدْ أهْلَكَ اللَّهُ فرعونَ و هامانَ و خسفَ بقارون؛ 3 خداى فرعون و هامان را هلاك برآورد. اكنون قارون را يعنى عثمان را فرو برد به زمين». و اين سخن را اندر آن روز 4 بوذر دانست و سلمان و مقداد و عمّار.
اما جواب اين فصل، اگرچه بر سبيلِ حكايت نوشته آمد از قول مصنّف است كه بسى توبه و استغفار ببايد كردن از گفتن و نوشتنِ چنين الفاظ.
امّا آنچه انكار كرده است بر خروج قائم، بايد كه تواريخ ببيند از اصحاب الحديث كه از امّتِ محمّد، هر كس كه نزولِ عيسى را مقرّ است، خروجِ مهدى را منكر نيست و آن جمهورِ اصحابِ شافعى‏اند خلفاً عن سلفٍ. و شيعت هر دو را مقرّند، و اصحاب بوحنيفه بهرى هر دو را منكرند. اين مذهبى نو است كه خواجه نوسنّى درين كتاب در مواضع به نزولِ عيسى اقرار كرده است و خروج مهدى را انكار كرده است؛ تا نه شافعى باشد و نه حنيفى 5 و نه شيعى! پس شيعت اين تمكين را حوالت كنند به وقتِ خروجِ مهدى و نزولِ عيسى از آسمان. و خواجه از قرآن مى‏خواند كه: «أخْرَجْنا لَهُمْ

1.صدر آيه ۶ سوره مباركه قصص.

2.از آيه ۶ سوره مباركه قصص.

3.تفسير القمي، ج ۲، ص ۱۳۴. در اين كتاب «خسف اللَّه» بدل «خسف» آمده است؛ شرح الأخبار، ج ۱، ص ۳۷۱ و در هر دو كتاب «قتل» بدل «أهلك» آمده است؛ بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۱۶۹، ح ۳، و ج ۲۹، ص ۵۷۶، ح ۱۱ و ج ۵۶، ص ۵۵؛ ومراجعه شود به: الجمل، ص ۹۳؛ و المسترشد، محمد بن جرير طبرى، ص ۴۰۴ ح ۱۳۷.

4.ع - ث: «و اندر اين سخن آن روز».

5.ث - م - ب - ح - د: «حنفى».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 433145
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به