295
نقض

اين اگر روا باشد كه دو زبانِيه باشند، هم روا باشد كه دو ركنِ مسلمانى باشند. امّا حوالت به صحابه ۱ كردن، نه مذهبِ شيعت است. و عجب است از شخصى كه دعوىِ دوستىِ بوبكر و عمر كند و چندينى قلم به مَساوىِ ايشان ۲ براند، وگرچه بر سبيلِ نقل و حكايت نوشته است، در غضبِ خداى تعالى باشد به حوالتِ دروغ بر مسلمانان.
و امّا آنچه در تفسير[ هاى ] شيعت آورده‏اند در معنىِ اين آيت آن است كه گويند: بوحنيفه ۳ و أبوليلى به عيادتِ ۴ سليمانِ اعمش رفتند، ۵ در آن مرضى كه در آن متوفّى شد. او را گفتند: ما را حديثى كن. او گفت: «أقْعِدُوني، أسْنِدُوني؛ مرا با راست گيريد، و راست بنشانيد». همچنان كردند خبرى چند روايت كرد. آنگه از حسن بن على - عليهما السلام - روايت كرد كه او در معنىِ اين آيت گفت كه: «ألْقِيا فى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنيدٍ» قال - عليه السلام - : «الكافر بجدّي رسول اللَّه، و الجاحد حقّ أبي عليّ بن أبي طالبٍ؛ ۶ مراد از كافر آن است كه انكارِ رسالتِ جدّم كرد، ۷ رسول خداى، و مراد از عنيد آن است كه جحود ۸ كرد در حقِ‏ّ پدرم على بوطالب». و راوىِ خبر، بوحنيفه است و بوليلى. و معلوم است كه «جاحدين» قوم جمل ۹ و صفّين بودند كه با على حرب كردند، و هر جاحد كه حقّ على را بود، ۱۰ در اوّل و آخر ۱۱هم اين ۱۲ حكم دارد، و به تعيينْ حوالت نيست؛ نه ۱۳ با بوبكر و نه به عمر. شيعت از اين حوالت مبرّااند و بر زعمِ

1.ح - د: «باصحابه».

2.ح - د: «به مساوى و مثالب ايشان».

3.م - ح - د: «ابوحنيفه».

4.ع - ث - ب: «در عيادت».

5.براى ملاحظه اين قضيه، رجوع شود به تعليقه ۱۱۵.

6.اين روايت جزء روايت سابق نيست؛ بلكه به عنوان روايت مستقل ديگر نقل شده است و ما در تعليقات به مناسبت اين كه مصنف رحمه اللَّه عليه اين را جزء آن روايت نقل كرده است، از آن بحث كرديم و مأخذ موجود را نقل نموديم؛ فراجعْ إن شئت. مراجعه شود به: بشارة المصطفى، ص ۸۹، ح ۲۱؛ بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۳۵۷، ح ۶۶.

7.ح - د: «كه منكر رسالت جدم شد».

8.يقال: «جحده حقّه و بحقّه، أي أنكره».

9.ح: «جاحدترين قوم أهل جمل». د: «و جاحد قوم اهل جمل».

10.م: «برد».

11.صفحه «۲۷۴» چاپ قديم‏

12.ح - د: «همين».

13.ع - ث - م - ب: اين «نه» را ندارند.


نقض
294

باشد كه كرّاميّه در اصحابِ بوحنيفه، و مشبّهه ۱ در اصحابِ شافعى، و بر شيعت حجّت نباشد. و آنچه اين را به روشن ۲ كند آن است كه بارى تعالى به لفظِ ماضى ياد كرده است: «قالُوا أساطيرُ اْلأَوَّلينَ»۳ و اين حوالت به يهود و نصارى و به مشركان عرب است، نه به امّتِ محمّد.
آنگه گفت: «فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُونَ» تا هم شيعت ازين حوالت مبرّا باشد و هم صحابه رسول از آن منزّه. و هر آيت مانندِ اين كه آورده است و گفته كه درو زيادتى كرده‏اند، جوابش هم اين است كه گفته شد، و تكرار بى‏فايده را ترك اولى‏تر.

[ 93 ]

[ مخاطب آيه 24 سوره ق و مفهوم و معناى القيا ]

[ بررسى تفاسير مختلف در باب مفهوم القيا از نظر شيعه ]

[ منكران رسالت نبوى و منكران حق على مصداق كافران در آيه 24 سوره ق ]

آنگه گفته است:
و در معنىِ اين آيت كه خداى تعالى مى‏گويد: «ألْقِيا فى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنيدٍ»۴كه رسمِ عرب و اصطلاح ايشان چنان باشد، كه بيشتر مخاطبه با دو كس كنند؛ چنانكه گويند: «قفا نبك»، ۵
و «اضربا عنقه»، و «خليلىّ»، و نظيرش بسيار است. پس «ألقيا» همان معنى دارد و مفسّران بعضى گفتند: خطاب با دو زبانيه است كه دوزخيان را بگيرند. رافضى گويد: خطاب با محمّد است و على است كه بر شفيرِ ۶دوزخ باستد و بوبكر و عمر را و اتباعِ ايشان را در دوزخ مى‏اندازند، و امامان را از فرزندانِ وى همه همچنين گويند با اعداى خود، و رسول خود در ميانه نه.
اما جواب آن است كه در معنى «ألقيا» عادتِ عرب چنان باشد كه اگرچه مخاطب يكى باشد، براى فصاحت و نظمِ كلام «قِفا» و «خَليلَيَّ» و مانند اين گويند. بر اين معنى انكارى نيست، و آنچه خطاب با دو زَبانِيَه است در تفاسيرِ شيعت اين معنى هست. و

1.ع - ث: «مشبهيه».

2.ث - م - ب - ح - د: «روشن».

3.ذيل آيه ۲۴ سوره مباركه نحل، و صدر آيه ۵ سوره مباركه فرقان.

4.آيه ۲۴ سوره مباركه ق.

5.صدر مطلع لاميه امرؤ القيس است كه نخستين قصيده از معلّقات سبع است. قفا نبك من ذكرى حبيب و منزل‏ بسقط اللوى بين الدخول فحومل‏

6.صفحه «۲۷۳» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 433021
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به