31
نقض

كه متبوعش گويند۱ بايد كه نصّ و معصوم و عالم‏تر همه امّت‏۲ باشد به احكام شريعت.
و آنچه گفته است كه «رافضيانِ متقدّم پيش ابن المقفّع ۳ آمدند تا او مذهبِ رفض اختيار كرد» اى عجب! اگر متقدّمان خود رافضى بودند، آمدن و اختيارِ ابن المقفّع‏۴ كردنْ باطل و بى‏فايده باشد؛ تا هم‏۵ به قول‏۶ خواجه كاذب و خائن باشد.
و آنچه گفته: «او اخبارى اختيار كرد ۷ و گفت: شما مى‏گوييد چنانكه خواهيد» بايست كه [ از ] آن مذهبِ بيست و پنج ساله، اين قدر علم حاصل كرده بودى كه به مذهبِ محقّقانِ شيعه، اخبارِ آحاد ايجابِ علم و عمل نكند و بى‏دليل و حجّتْ هيچ خبرى‏۸ مقبول نباشد، تا از آن جمله اين دعاوى همه باطل و بى‏اصل باشد. و مذهبِ مُحدَث آن باشد كه نسبت كنند به شخصى معيّن، و در شيعه عادت نرفته باشد كه گويند: ما مذهبِ مفيد و بوجعفر و مرتضى داريم؛ بلكه گويند: مذهبِ اميرالمؤمنين و باقر و صادق‏۹ داريم. پس مذهب مُحْدَث چون مذهبِ اعتزال باشد كه حوالتش به عمرو بن عبيد كنند، و چون مذهبِ كرّاميّه كه حوالتش به ابوعبداللَّه كرّام‏۱۰ كنند، و چون مذهبِ اشعريّه كه واضعش بُلحسن‏۱۱اشعرى است،۱۲ و او در عهدِ بوعلى و بوهاشم بود و سال‏ها معتزلى بود و اين مذهبْ اختيار كرده‏۱۳۱۴و موضوعِ او است، و

1.ب - ث - م: «ابن المقنع».

2.ب - م: «گويد».

3.ب - ث - م: «همه امر».

4.همان.

5.ع: «با هم».

6.يعنى به قول خودش.

7.ع فقط.

8.ب - ث - م: «هيچ چيزى».

9.ب - ث - م: به اضافه «عليهم السلام».

10.فيروزآبادى گفته: «محمد بن كرّام كشدّاد امام الكرّامية». و زبيدى در شرح عبارت گفته: «و هو ابن عراق بن حزابة ابوعبداللَّه السجزى». طالب تفصيلْ به ترجمه حالش به موارد مفصله مراجعه كند.

11.ب - ث - م: «ابوالحسن».

12.ع - ب - ث: «اشعر است». و صحيح همانا متن است. محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در هدية الاحباب گفته: «ابوالحسن الأشعرىّ علىّ بن اسماعيل، نسبش منتهى مى‏شود به ابوموسى أشعرى». و در الكنى و الالقاب گفته: «الأشعرىّ نسبته إلى أشعر و اسمه نبت بن ادد بن زيد، و إنّما قيل له: أشعر، لأنّ اُمّه ولدته و الشعر على بدنه ؛ كذا عن السمعانىّ. و ينسب إليه عليّ بن إسماعيل بن أبي بشر رئيس الطائفة الأشعريّة».

13.ث: «اختيار كرد». ب: «اختيار و موضوع او است». م: «اختيار او و موضوع او است».

14.صفحه «۲۷» چاپ قديم‏


نقض
30

دريافتند!؟ و كجا ديدند!؟ ندانم كه اين اتّفاقِ نامعقولِ نامذكورِ نامسموع چگونه ممكن گشت؟! كه اتّفاقِ عقلا است كه چون جماعتى به مشاركتِ يكديگر كارى كنند و چيزى‏۱ اندازند۲ و مذهبى نهند، بايد كه حضورِشان به هم باشد۳ و يا به مكاتبت و مراسلت يكديگر را خبر كنند. و اين جماعت را كه او واضعانِ مذهب مى‏خواند، از يكى تا به ديگرى دويست و سيصد سال است و بهرى‏۴ خودْ مخالفِ آن ديگرند۵ در مسائلى معيّن. و بهرى را خود علمى و فضلى به درجه كمال نبوده است؛ تا هر كس كه اين‏۶ فصل بر آن وجه برخواند، جزالتِ فضل و عقلِ ناقل بداند.

ترجمه مؤلف كتاب نقض‏

منتجب الدين رحمه اللَّه عليه در فهرست، در باب «عين» گفته:
الشّيخ الواعظ نصير الدّين عبد الجليل بن أبي الحسين بن أبي الفضل القزوينىّ عالم، فصيح ديّن، له كتاب بعض مثالب النّواصب في نقض بعض فضائح الرّوافض، كتاب البراهين في امامة أمير المؤمنين عليه السلام، كتاب السئوالات و الجوابات، سبع مجلّدات، كتاب مفتاح التّذكير، كتاب تنزيه عائشة.۷
گويا مراد از مفتاح التّذكير در اين ترجمه، همان كتاب است كه مصنّف رحمه اللَّه عليه در دو مورد از كتاب حاضر به آن تصريح كرده:
1. ص 191، به اين عبارت:
و من در كتاب مفتاح الرّاحات (خ ل: الدّرجات) في فنون الحكايات، شرح ايمان عمر به نوعى بيان كرده‏ام لطيف، و بسى از معروفان فريقين آن را نسخه كرده‏اند و ديده و برخوانده‏اند.
2. ص 257 به اين عبارت:
و اعتقاد شيعه در حقّ زهّاد و عبّاد و مفسّران چنين به‏غايت نيكو باشد و چون مفصّل خواهد كه بداند، كتاب مفتاح الرّاحات كه ما جمع كرده‏ايم در فنون حكايات، سى پاره كاغذ است، مطالعه بايد كردن.
و صاحب ذريعه كتاب را به‏عنوان مفتاح التّذكير و مفتاح الرّاحات به مؤلّف نسبت داده. آنگاه گفته: «و احتمل بعض اتّحادهما.»۸
امّا تنزيه عايشه همان است كه در ص 126 از آن چنين تعبير كرده:
و من در شهور سنه ثلاث و ثلاثين و خمسمائة كتابى مفرد ساخته‏ام در تنزيه عايشه در دولت امير غازى عبّاس - رحمة اللَّه عليه - به اشارت رئيس و مقتداىِ سادات و شيعه سيّدِ سعيد فخر الدّين بن شمس الدّين الحسينى - قدّس اللَّه روحهما - ، و قاضى القضاة سعيد عماد الدّين الحسن استرابادى - نوّر اللَّه قبره - به استقصاء برخوانده و بر پشت آن فصلى غرّاء نوشته به استحسانِ تمام،

[ 9 ]

[ انتساب خاستگاه شيعه به ابن مقفع يا به يك زن ]

[ أئمه(ع)، خاستگاه مذهب شيعه ]

[ وحى الهى، ريشه مذهب شيعه ]

[ شيعه ساخته خداوند ]

[ عقيده شيعه به امام معصوم قائم در هر زمان ]

[ پاسدارى ائمه اطهار از دين ]

[ عالمان و محدثان شيعه ناقلان معتمد دين ]

آنگه گفته است:
و گفته‏اند كه واضعِ مذهبِ رافضيان زنى بوده است از ركاكتِ مذهب. و گفته‏اند كه روافض متقدّم، پيشِ ابن المقفّع ۹ شدند تا او اين مذهب از بهرِ ايشان اختيار كرد و گفت: شما هر چه بر كارِتان راست باشد، مى‏گوييد.
و امّا جوابِ اين كلمات كه گفته است كه «واضعِ مذهبِ رافضيان زنى بوده است» اين است كه اين دعوى مخالفِ آن است كه در پيش گفته است و تعيينِ واضعان كرده؛ كه هر دو نتواند بودن. ازين دو قول، يكى دروغ باشد. و حكمِ ۱۰ بيست و پنج سال كه اين مذهب داشته است، اين مايه بندانسته است كه شيعه خود متابعتِ هر مردى اختيار نكرده‏اند، كه به ايمان و سبقت و جهاد و انفاق، اگر عصمت منتفى‏۱۱ باشد، امامت نگويند. پس با اين صلابت و قوّت چگونه متابعتِ زنى كنند ۱۲كه چون مرد باشد

1.كذا در نسخ و محتمل است كه «خبرى» باشد.

2.براى تحقيق در معنى «انداختن» رجوع شود به تعليقه ۱۷.

3.ب - م: «بايد كه همه با هم باشند».

4.بهرى: برخى. (ويراستار)

5.م - ث - ب: «مخالف آن ديگران».

6.ع - ث: «كه ازين».

7.ضميمه بحار الأنوار، ص ۹.

8.الذريعة، ج ۲۱، ص ۳۲۲، ش ۵۲۸۳.

9.ب - ث - م: «ابن المقنع».

10.يعنى در ظرف اين مدت.

11.ع - ث: «منفى». يعنى با احراز ايمان و سبقت به آن و جهاد در راه خدا و انفاق در سبيل دين، اگر عصمت نباشد.

12.صفحه «۲۶» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429686
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به