و يا خود غير كاتب به خصومت و تعصّب در ميان نبشته باشد. پس آن لعنت و عقوبت عايد باشد با مغيِّر، دون كاتبِ مُصْحَفْ. ۱
آمديم با اصلِ مسأله به نفىِ تهمت:
اوّلاً، اين مصنّف دعوى مىكند كه بيست و پنج سال اين مذهب داشته است و داند كه بناى مذهبِ شيعت بر عدل و توحيد است و بر اثباتِ نبوّت. بعد از آن مذهب آن است كه امامان ۲ مفترضالطّاعه دوازدهاند بعد از مصطفى - عليه و عليهم السّلام - ، يكى بعد از يكى. و اجماع است كه شيعت يازده امام را از فرزندانِ علىّ بن أبى طالب دانند؛ اوّلِ ايشان الحسن بن على و آخرِشان مهدى بن الحسن الزّكىّ؛ ۳ و همه را معصوم و مفترضالطّاعه دانند، و امامت درين امّت، در غيرِ ايشان روا ندارند و قبول ۴نكنند؛ از بهرِ فقدِ صفاتِ موجبه. پس با اين اعتقاد و مذهب چگونه نويسند كه «على پدرِ هيچ مردى نبوده است»؟!
و ديگر آن كه شيعت همه سال و ماه لاف زنند و تفاخر آورند كه علىّ مرتضى، شوهر فاطمه زهرا است، و پدرِ حسن و حسين است، و امامتِ امّت تا به قيامت در نسلِ او باقى است، و ساداتِ عالم كه ميخِ ديده ناصبيانند از فرزندانِ علىاند، و هر كه نه از فرزندانِ على باشد، گويند: علوى نباشد و نشايد خواند. پس بدين دلالات و حجّتها معلوم شد كه اين معنى به مذهبِ شيعتِ اماميّه اصوليّه لايق نباشد كه نويسند و به اعتقاد كنند كه «ما كانَ عليٌّ أبا أحدٍ مِنْ رجالِكُم» كه اين معنى مخالفتِ ۵ اجماع و قرآن باشد برين وجه كه بيان كرده شد. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين، و صلّى اللَّهُ على محمّدٍ و آلِهِ المعصومينَ من أولادِ أميرالمؤمنين.
1.مصحف، يعنى قرآن.
2.ح - د (به جاى: «و داند» تا اينجا): «اين قدر ندانسته كه امامان».
3.اين عبارت نظير عبارتى است كه در اوايل كتاب گذشت (ص ۳۴).
4.صفحه «۲۸۴» چاپ قديم
5.م - ب: «مخالف». ح - د: «خلاف».