دعوىِ امامت كرده باشد، چون بوبكر و عمر و غيرِ ايشان از ديگر امامان، إلى يومِنا هذا».
۱اما جواب اين كلمات آن است كه يمكن كه اين خبر از أخبارِ آحاد باشد و به مذهبِ ما ايجابِ علم و عمل نكند، و اگر ۲ چنان است كه صادق - عليه السلام - گفته باشد و او معصوم است و خطا نگويد، در فرعون و هامان و در نمرود و كنعان راست باشد، و در مسيلمه و طليحه و غيرهما كه دعوى نبوّت كردهاند بهدروغ، و كذلك در أئمّه ضلال هر كس كه نه بهحق دعوىِ امامت كرده باشد، چون معاويه و يزيد و مروان و يزيدِ ناقص و وليدِ ماجن ۳ و غيرهم كه بىاستحقاق دعوى و طلبِ امامت كردهاند، و آنها باشند كه مخالفتِ قرآن و قولِ مصطفى - عليه السلام - كردهاند، و تيغ در روىِ علىِّ مرتضى كشيده باشند، و حسن را زهر داده، و حسين را كشته، و قرآن را به نشانه تير كرده و گفته كه «ها أنا ذاكَ جبّارٌ عنيد»، ۴ و سنگ منجنيق در كعبه انداخته. اين است مذهبِ شيعت بىتقيّه و تعصّب كه در هر فصل بيان كرده مىشود. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 104 ]
[ گزارش مؤلف فضائح در اجبار على(ع) جهت بيعت با ابوبكر ]
[ امامت از اصول دين ]
آنگه گفته است:
عبدالجبّار مفيد رازى در كتابِ خود آورده است كه عمر، خالد وليد را بفرستاد تا دستار در گردنِ على كرد و او را به زور به سقيفه كشيد. و گفته بود: اگر نيايد، سرش برگير. خالد بيامد عمودى بر دوش، و على را صُداعى ۵ بود، عِصابهاى ۶ بر سر بسته بود. خالد گفت: بيعت بكن! وگرنه اين عمود بر سرت زنم. على عمود از وى بستد و در گردنش كرد و برپيخت ۷ و او شفاعت كرد و
1.صفحه «۲۸۸» چاپ قديم
2.ث - ب - م: «واگرچه». ع: «و گرچه».
3.ب - م - ث به اضافه سه نفر ديگر قبل از معاويه.
4.الأمالي، سيد مرتضى، ج ۱، ص ۹۰؛ الطرائف، سيد ابن طاووس، ص ۱۶۷؛ الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج ۵، ص ۲۹۰؛ تفسير القرطبي، ج ۹، ص ۳۵۰، الفتوح، أحمد بن أعثم كوفى، ج ۸، ص ۳۰۳.
5.صداع به ضمّ صاد، به معنى «سردرد» است؛ يعنى درد سر كه نوعاً اكنون به اضافه مقلوب به كار مىبرند.
6.در غياث اللغات گفته: «عصابه به كسر، نوعى از جامه كه بدان سر بندند».
7.در برهان گفته: «پيختن بر وزن ريختن، به معنى پيچيدن باشد».