315
نقض

نيست از اعتقادِ مصنّف مجبّر كه دشمن‏تر كسى علىِ‏ّ مرتضى را عمرو بن العاص است؛ خواجه ناصبى او را «رشيد هذه الاُمّة» لقب داده است؛ چنانكه در روايتِ فُراوى ۱ هست. پس اگر خالد را به عداوتِ على «سيف اللَّه» خواند، طُرفه نباشد. و دلالت بر خارجى‏اىِ مصنّف يكى اين است كه چندين منقبت درين فصل بگفته است به‏دروغ، و به‏راست؛ در همه كتاب عُشرِ عَشيرِ آن اميرالمؤمنين را نگفته است. امّا مگر خالد محتاج باشد به تزكيه چنين مصنّف، امير المؤمنين را كه خداى و قرآن و جبرئيل و انبياى گذشته مدّاح باشند و فضايل و مناقبِ او در توراة مسطور باشد، و در انجيل ۲مذكور باشد، و از آن بعضى در زبور باشد، و در آيات و سورِ قرآن مشهور باشد. خواجه اگر نگويد و ننويسد، معذور باشد.
و آنچه گفته است كه: «آنچه خالد را بود، خود كه را بوده است؟» لا شكّ تقيّه كرده است؛ وگرچه تقيّه را منكر است و تقيّه [ را ] باطنى‏اى داند. و از آن، على را مى‏خواهد. اوَّلاً معلوم همه علماى مسلمانان است كه فتح‏هاىِ اسلام و غزواتِ بزرگ در عهدِ مصطفى، همه به تيغ و قوّتِ بازوانِ امامِ هُمام بود كه دين و اسلام به وجودِ او به‏تمام بود. به اوّل بر عرشِ خدايش نام بود، و بر درِ كعبه بر دوشِ محمّد ۳ مُقام بود، و ولادتش در بيت الحرام بود، و زكوتش در ركوع و قيام بود، و نفقه‏اش در صلاة و صيام بود، أسد اللَّه على أعدائه الضّالّين، و سيف رسولِ اللَّه على الجاحدين و النّاكثين و

1.ح: «هراوى». د: «هر راوى». محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در الكنى و الالقاب گفته: «فراوى به ضم فاء، نسبت است به فراوه، و آن شهركى است از ماوراى خوارزم كه آن را عبداللَّه بن طاهر در خلافت مأمون خليفه عباسى ساخت. و مراد از فراوى، كمال الدين ابوعبداللَّه محمد بن الفضل بن احمد نيشابورى فقيه محدّث واعظ است كه در حقّ او مى‏گفته‏اند: الفراوىّ ألف راوى». حمد اللَّه مستوفى در تاريخ گزيده، ضمن ذكر بزرگان اهل حديث (ص ۷۰۴، چاپ طهران، به اهتمام دكتر عبدالحسين نوايى) گفته: «محمد بن فضل بن أحمد أبو عبداللَّه الفراويّ الصاعديّ كان عديم المثل في رواة الحديث». و ترجمه او را سبكى در طبقات و ابن الجوزى در منتظم و صفدى در الوافى بالوفيات و بروكلمن در تكمله آورده‏اند. و اما اين كه مراد از روايت او چيست و در كجاست، اطلاعى از آن به دست نيامد.

2.صفحه «۲۹۱» چاپ قديم‏

3.ح - د: «بر دوش محمدش». و براى تحقيق در اين فضيلت و دو فضيلت تالى آن، رجوع شود به تعليقه ۱۲۰.


نقض
314

كرد؟ و او بود شمشيرِ خداى، و مبارزِ دين، و پهلوانِ اسلام، و هر گه كه رسول قومى را بترسانيدى گفتى: سر وا ۱ حق نهيد، وإلّا أبعثُ عليكم سيفَ اللَّه. * پس به قول رافضى خالد سيف الشّيطان باشد نه سيف اللَّه؛ ۲ * چنانكه رسولش خواند.
امّا جوابِ اين كلمات سره فهم بايد كردن و به انصاف سماع كردن تا غبارِ تهمتِ گفتِ اين مصنّفِ نامنصفِ مجبّر مدبر از چهره اهل استماع به بيانِ جواب زايل شود. ۳ و التّوفيقُ مِنَ اللَّهِ العليّ الكبير.
امّا آنچه گفته است كه: «خالد را خود دشمن‏تر دارند»، ندارند، وگر دوستش ندارند، پندارم نقصان كمتر كند كه نه امام است چون بوبكر و عمر كه طاعتِ ايشان ۴لازم دارند. ۵ بلكه خالد يكى است از آحادِ صحابه. پدرش وليدِ مُغيره بود، مخزومى كافر بود كه مكّه به مصطفى ۶ - عليه السلام - چون حلقه ميم كرده بود ۷ و منكرِ بعث و رسالت بود و بر قرآن فسوس ۸ داشته و بر صحابه استهزا كرده؛ اگرچه مصنّف او را درين كتاب «ريحانِ قريش» ۹ خوانده است.
و آنچه گفته است كه «رسول - عليه السلام - خالد را سيف اللَّه لقب داده بود»، طرفه

1.ث - ب - م - ح - د: «با». در برهان گفته «وا، گاهى به جاى با گفته مى‏شود؛ چنانكه مى‏گويند: وا تو مى‏گويم، يعنى با تو».

2.عبارت ميان دو ستاره فقط در دو نسخه ح - د.

3.ع - ث: «مى‏شود».

4.صفحه «۲۹۰» چاپ قديم‏

5.ح - د: «لازم باشد».

6.ث - م - ب: «كه مكه را به مصطفى». ح - د: «كه مكه بر مصطفى».

7.اين تعبير كنايه از تضييق و محاصره كردن است و براى شرح و بيان اين كنايه و تفصيل اين تضييق، رجوع شود به تعليقه ۱۱۹.

8.در برهان گفته: «فسوس به معنى بازى و ظرافت و سخره و لاغ باشد». پس مراد از فسوس داشتن، اهانت و بى‏اعتنايى كردن و به‏مسخرگى و هزل تلقى نمودن است. و وليد در تفسير «إنّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ» (آيه ۹۵ سوره مباركه حجر) از جمله «مستهزيين» معرّفى شده است.

9.در نسخ: «ريحان القريش». و قريش الف و لام نمى‏پذيرد. قال اللَّه تعالى: «لإيلافِ قُرَيْشٍ» (آيه ۱ سوره مباركه قريش) و مفسران در تفسير آيه «ذَرْنى وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيدًا» (آيه ۱۱ سوره مباركه مدّثر) اين لقب را در حقّ وليد ياد كرده‏اند. و در تفسير بعضى آيات ديگر نيز.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 432614
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به