نيست از اعتقادِ مصنّف مجبّر كه دشمنتر كسى علىِّ مرتضى را عمرو بن العاص است؛ خواجه ناصبى او را «رشيد هذه الاُمّة» لقب داده است؛ چنانكه در روايتِ فُراوى ۱ هست. پس اگر خالد را به عداوتِ على «سيف اللَّه» خواند، طُرفه نباشد. و دلالت بر خارجىاىِ مصنّف يكى اين است كه چندين منقبت درين فصل بگفته است بهدروغ، و بهراست؛ در همه كتاب عُشرِ عَشيرِ آن اميرالمؤمنين را نگفته است. امّا مگر خالد محتاج باشد به تزكيه چنين مصنّف، امير المؤمنين را كه خداى و قرآن و جبرئيل و انبياى گذشته مدّاح باشند و فضايل و مناقبِ او در توراة مسطور باشد، و در انجيل ۲مذكور باشد، و از آن بعضى در زبور باشد، و در آيات و سورِ قرآن مشهور باشد. خواجه اگر نگويد و ننويسد، معذور باشد.
و آنچه گفته است كه: «آنچه خالد را بود، خود كه را بوده است؟» لا شكّ تقيّه كرده است؛ وگرچه تقيّه را منكر است و تقيّه [ را ] باطنىاى داند. و از آن، على را مىخواهد. اوَّلاً معلوم همه علماى مسلمانان است كه فتحهاىِ اسلام و غزواتِ بزرگ در عهدِ مصطفى، همه به تيغ و قوّتِ بازوانِ امامِ هُمام بود كه دين و اسلام به وجودِ او بهتمام بود. به اوّل بر عرشِ خدايش نام بود، و بر درِ كعبه بر دوشِ محمّد ۳ مُقام بود، و ولادتش در بيت الحرام بود، و زكوتش در ركوع و قيام بود، و نفقهاش در صلاة و صيام بود، أسد اللَّه على أعدائه الضّالّين، و سيف رسولِ اللَّه على الجاحدين و النّاكثين و
1.ح: «هراوى». د: «هر راوى». محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در الكنى و الالقاب گفته: «فراوى به ضم فاء، نسبت است به فراوه، و آن شهركى است از ماوراى خوارزم كه آن را عبداللَّه بن طاهر در خلافت مأمون خليفه عباسى ساخت. و مراد از فراوى، كمال الدين ابوعبداللَّه محمد بن الفضل بن احمد نيشابورى فقيه محدّث واعظ است كه در حقّ او مىگفتهاند: الفراوىّ ألف راوى». حمد اللَّه مستوفى در تاريخ گزيده، ضمن ذكر بزرگان اهل حديث (ص ۷۰۴، چاپ طهران، به اهتمام دكتر عبدالحسين نوايى) گفته: «محمد بن فضل بن أحمد أبو عبداللَّه الفراويّ الصاعديّ كان عديم المثل في رواة الحديث». و ترجمه او را سبكى در طبقات و ابن الجوزى در منتظم و صفدى در الوافى بالوفيات و بروكلمن در تكمله آوردهاند. و اما اين كه مراد از روايت او چيست و در كجاست، اطلاعى از آن به دست نيامد.
2.صفحه «۲۹۱» چاپ قديم
3.ح - د: «بر دوش محمدش». و براى تحقيق در اين فضيلت و دو فضيلت تالى آن، رجوع شود به تعليقه ۱۲۰.