323
نقض

[ 109 ]

[ گريه صهيب رومى در هنگام كشته شدن عمر ]

آنگه گفته است:
ابوجعفر الطّوسى در كتاب الممدوح و المذموم بياورده است كه صُهَيْب رومى، بنده‏اى بود كه چون بولؤلؤة عمر را بكشت، او بر عمر بگريست و چون صهيب كه بر عمر بگريد، بد باشد، پيشِ رافضى بنگر كه عمر چه بد بوده باشد ۱ ...!؟
امّا جوابِ اين كلمات به وجه فهم بايد كردن:
اوّلاً اين نوناصبىِ كهن‏رافضى از كتاب‏هايى حكايت مى‏كند كه بيشتر شيعه نديده‏اند و نخوانده، و به دايه‏اى ماند كه از مادر مهربان‏تر باشد! و شيخ بوجعفر - رحمة اللَّه عليه - اين كلمه نه برين وجه گفته است؛ برين وجه گفته است كه صهيب بدبنده‏اى بود كه بر كشتنِ چون او، خواجه‏اى بر مجرّدِ گريه قناعت كند كه زنان‏و بيگانگان اين قدر خود كنند؛ يعنى اگر ۲نيك‏بنده‏اى بودى و مشفق‏خدمتگارى و صادق‏دوستى، جان بر ميان بستى؛ چنانكه مختار بوعبيد ثقفى - رضي اللَّه عنه - قاتلِ خواجه را طلب كردى و به چنگ آوردى و بكشتى كه كار بندگانِ نيك مُطالبتِ خونِ خواجه باشد، نه مجرّدِ گريه كه آن كارِ پرستاران و زنان باشد. تا خواجه معنىِ كلماتِ بزرگان بداند، آنگه طعن زند و نقل كند. پس معنى اين است؛ نه آن كه خواجه به طعن و تشنيع ياد كرده است. و اللَّه أعلم.

[ 110 ]

[ شهادت محسن فاطمه بر اثر ضربه در توسط عمر و اثبات اين گزارش از كتب شيعه و سنى ]

آنگه گفته است:
و گويند كه عمر در بر شكمِ فاطمه زد و كودكى را در شكم او كشت كه رسول او را محسن نام نهاده بود.
اما جواب آن است كه اين خبرى است درست، و برين وجه نقل كرده‏اند، و در

1.ح - د: «چگونه بد باشد...!».

2.صفحه «۲۹۸» چاپ قديم‏


نقض
322

مذهبِ شيعت بعد از ثبوت ايمان روا نباشد. پس چون رسول - عليه السلام - بگذشت، همه همان بودند كه بودند، و مرتضى كه دليل گويد كه ارتداد محال است لاستحالةِ جمعِ الاستحقاقَيْن، ۱ چگونه گويد مؤمنان را كه «مرتدّ شدند»؟ تا اين معنى نيك فهم كنند تا فايده حاصل آيد. و بدان روزگار اين عادت نبود كه مردمان انتقالى‏شوند و اين عادتِ اين روزگار است كه مصنّفْ بيست و پنج سال رافضى بوده باشد ۲بقوله، و بعد از آن ناصبى شده است و كتاب برين وجه كه دلالت است بر نصب و جبر و خروجِ او، ۳ ساخته.
و ديگر آن كه چون مؤمنان بعد از مصطفى هفت نفس ۴ بوده باشند، چنانكه حوالت كرده است به مرتضى - رحمة اللَّه عليه - ، پس مرتضى با جزالتِ فضل و نبالتِ اصل، عبداللَّه عبّاس را و جابر عبداللَّه انصارى را و بوأيّوب را و خبّاب بن الأرتّ ۵ را و حذيفه يمانى را و خزيمه ثابت را ذوالشّهادتين و سهل حنيفِ انصارى را و محمّد بوبكر صدّيق را و مانند ايشان، گروهى كثير و جمّى غفير كه به اتّفاق به نصِّ امامت على گفتند و انكارِ امامتِ بوبكر كردند، همه را مرتدّ گفته باشد! كه اينها نه از آن هفت‏گانه‏اند كه خواجه آورده است، و غير اين جماعت از بقايايى كه انكارِ اختيار كردند روزِ سقيفه بنى ساعده كه ذكرِ اسامىِ ايشان در فصلى مفرد بيايد در آخرِ اين كتاب از مهاجر و انصار؛ تا بدانى كه اين ناقل همه دروغ و بهتان نهاده است بر علماىِ اين طايفه، و ما را از چنين نقل، وبال و نكال - إن شاء اللَّه - حاصل نيايد. ۶

1.براى تحقيق در اين مطلب، رجوع شود به تعليقه ۱۲۲.

2.صفحه «۲۹۷» چاپ قديم‏

3.مراد از «خروج» در اينجا خروج از دين است.

4.ح - د: «هفت كس».

5.ساروى رحمه اللَّه عليه در توضيح الاشتباه گفته: «خباب بفتح الخاء المعجمة و تشديد الباء الموحّدة ابن الارت بالرّاء المهملة و التاء المثناة الفوقانية المشدّدة كأشد، بدريّ صحابيّ».

6.در دو نسخه ح - د به اضافه «كه به ضرورت جواب بر طريق نقل و حكايت نوشته مى‏آيد و العهدة على العقاب [ فى د ] لكن فى ح [ القعاب ]».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429643
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به