[ 109 ]
[ گريه صهيب رومى در هنگام كشته شدن عمر ]
آنگه گفته است:
ابوجعفر الطّوسى در كتاب الممدوح و المذموم بياورده است كه صُهَيْب رومى، بندهاى بود كه چون بولؤلؤة عمر را بكشت، او بر عمر بگريست و چون صهيب كه بر عمر بگريد، بد باشد، پيشِ رافضى بنگر كه عمر چه بد بوده باشد ۱ ...!؟
امّا جوابِ اين كلمات به وجه فهم بايد كردن:
اوّلاً اين نوناصبىِ كهنرافضى از كتابهايى حكايت مىكند كه بيشتر شيعه نديدهاند و نخوانده، و به دايهاى ماند كه از مادر مهربانتر باشد! و شيخ بوجعفر - رحمة اللَّه عليه - اين كلمه نه برين وجه گفته است؛ برين وجه گفته است كه صهيب بدبندهاى بود كه بر كشتنِ چون او، خواجهاى بر مجرّدِ گريه قناعت كند كه زنانو بيگانگان اين قدر خود كنند؛ يعنى اگر ۲نيكبندهاى بودى و مشفقخدمتگارى و صادقدوستى، جان بر ميان بستى؛ چنانكه مختار بوعبيد ثقفى - رضي اللَّه عنه - قاتلِ خواجه را طلب كردى و به چنگ آوردى و بكشتى كه كار بندگانِ نيك مُطالبتِ خونِ خواجه باشد، نه مجرّدِ گريه كه آن كارِ پرستاران و زنان باشد. تا خواجه معنىِ كلماتِ بزرگان بداند، آنگه طعن زند و نقل كند. پس معنى اين است؛ نه آن كه خواجه به طعن و تشنيع ياد كرده است. و اللَّه أعلم.
[ 110 ]
[ شهادت محسن فاطمه بر اثر ضربه در توسط عمر و اثبات اين گزارش از كتب شيعه و سنى ]
آنگه گفته است:
و گويند كه عمر در بر شكمِ فاطمه زد و كودكى را در شكم او كشت كه رسول او را محسن نام نهاده بود.
اما جواب آن است كه اين خبرى است درست، و برين وجه نقل كردهاند، و در