فاضلتر ۱ قبيح است و به مذهبِ خواجه امام را بيانِ حلال و حرام بايد. پس مُعاذاولىتر باشد به قولِ رسول به امامت از بوبكر و عمر، و اجماعِ مهاجر و انصار با ثبوتِ اين خبر بر امامت ۲بوبكر، نه بصيرت باشد كه چون رسول به الف مبالغه ۳ گويد و به كاف و ميم جمع مخاطب مُعاذ ۴ اولىتر باشد به امامت، و تركِ اولى در امامت روا نباشد؛ وگرنه پندارى كه اين خبر به مهاجر و انصار نرسيده باشد، امّا به خواجه نوسنّى رسيده باشد تا لازم آيد كه او عالمتر و عارفتر باشد از همه مهاجر و انصار!
و چون به انصاف درين فصل تأمّل رود، فايدت بهحاصل ۵ آيد و شبهت زايل شود. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
[ 113 ]
[ نسبت دادن دعوت سعيد قداح اسماعيلى از طرف مؤلف فضائح به شيعه ]
[ نخستين داعيان اسماعيليه در مغرب و ارتباط آنها با شيعه ]
[ ادعاى مؤلف فضائح در ارتباط ميان دعوت اسماعيليه با عقايد و معارف شيعه ]
[ اصل الحاد و دعوت اسماعيلى توسط ميمون قداح ]
[ آغاز نشر و گسترش اسماعيليه ]
[ مذهب و مليت نخستين واضعان و دعوتگران اسماعيليه و نقد فكر و عمل آنها ]
[ داعيان اسماعيلى دشمن معارف توحيدى ]
[ توزيع جغرافيايى نخستين دعوتگران اسماعيلى و سياست تبليغى آنها ]
[ محمد دندان و دعوت به انحراف و الحاد در مناطق ايران ]
[ ميمون قداح و گسترش دعوت اسماعيلى و الحاد در مغرب ]
[ بىعرضگى خلفاى عباسى در مقابله با مدعيان خلافت و نقد عباسيان ]
[ ترويج عقايد اسماعيلى و توسعه انحرافات عقيدتى محمد دندان در لرستان و خوزستان ]
[ آغازگران دعوت اسماعيلى و عدم ارتباط آنها با شيعه ]
آنگه گفته است:
و بدان كه مقصودِ واضعانِ رفض، آن بوده است تا صحابه و تابعين را خائن و نامعتمد بكنند تا اعتماد از شرع برخيزد؛ زيرا كه چون ناقلان منافق و بد دين و نامعتمد باشند، بر نقلِ ايشان و بر قولِ ايشان اعتمادى بنماند. و از اينجا گفتهاند ۶ كه «رافضىاى دهليز ملحدى است». زيرا كه چون سعيد قدّاح هنوز به مغرب نيفتاده بود و مصر و افريقيه در دستِ خلفاىِ آلِ عبّاس بود، سعيد قدّاح بر شكلِ طبيبان مىگشت در نواحىِ اصفاهان ۷ و كره ۸ و گُرپايگان، و ديه به ديه مىگشتى و مردم را به الحاد دعوت ۹ مىكردى. شخصى با وى افتاد از روافضِ كوفه نامِ او بوزكريّا شيرهفروش. بهكَرَهِ بودلُفَ افتادند به نزديك امير احمد بن عبدالعزيز بن دُلَف بن أبى دُلَف العجلى و او اميرِ اصفاهان و كَرَهْ بود و
1.شايد اصل «فاضل» بوده است زيرا در اثبات قبح لازم نيست كه در مثل اين مورد به صيغه اسم تفضيل نياز باشد.
2.صفحه «۳۰۱» چاپ قديم
3.ح - د: «با آن مبالغه».
4.ع: «جمع مخاطبه و معاذ».
5.م - ح: «حاصل».
6.ع - ث - م - ب: «گفته است».
7.ث - ب - م - ح: «اصفهان» و همچنين در مورد آينده.
8.ياقوت در معجم البلدان گفته: «كرج بفتح أوّله و ثانيه و آخره جيم، و هي فارسية، و أهلها يسمّونها كره (إلى أن قال:) و هي مدينة بين همذان و اصبهان في نصف الطريق وإلى همذان أقرب (تا آخر كلام او)».
9.ع - ث - ب: «دعوى».