و حسنِ صبّاح - عليه اللعنة - در حدودِ الموت پديد آمد، و قصّه او در اوّلِ كتاب برفته است كه آن ملعون از كجا آمد، و چون ساخت، و همعهدانِ او كه بودند؛ وجهى نبود اعادتِ آن. و چون خبرِ او به قزوين و رى فاش شد، از رى خواجه با محمّد زعفرانى - رحمة اللَّه عليه - كه رئيس أصحاب بوحنيفه بود، حشر ۱
انگيخت ۲و روى بدان حدود آورد ۳ و چون از خليفه و پادشاه مددى نيافت، نامظفّر بازگشت. و خواجه حسين حمدانى كه مقتداىِ شيعت بود به قزوين، فتوى كرد به خونِ ملاحده، و تركان و اصحابِ حكم را تحريض كرد بر قتلِ ايشان، و خواجه بُلقاسم كرجى سنّى او را مدد كرد، و حسن صبّاح بفرستاد تا خواجه اسكندر زاهد را بكشتند، و بلقاسم كرجى، و زين الاسلام و امير احمد يل را شهيد كردند. ۴ و چون ملاحده عالم، حسن صبّاح را مقتدا ساختند و متابعت كردند برين وجه كه معلوم است تا از غفلتِ خلفاى بغداد كارِ او قوّت گرفت تا بدين حدّ كه معلوم است. و اردشير ملعون ۵ كه در گردكوه پديد آمد، از آن قوم بود، و امير دادحبش را در خوراسان فرا كارهاىِ باطل داشت، و اين اردشير در اصل بر اعتقاد گبركى بود از قصبه بوزجان ۶ بود و درين عهد هفتاد كس را از ملاحده بر دار كردند. و چون معلوم شد كه اتّفاق اين ملاعين با مصريان چگونه افتاد، بسى فوايد مسلمانان را حاصل آمد.
خواجه مصنّف و هممذهبانش بدانند كه متّهم كيست. اوّل خود مذهبِ اسماعيليانِ مصر و ديگر بقاع را بنياد بر اين است كه امام زيادت از هفت نشايد بر حسابِ كواكب
1.در آنندراج گفته: حشر بالتحريك فوج و در صراح توابع و لواحق... و با لفظ آوردن و بردن و كردن و كشيدن و داشتن و انگيختن و فرستادن بر چيزى مستعمل... امير معزّى:
چون به ميدان مديح تو مباهات كنم
طبعم انگيزد بر لفظ ز معنى حشرى
2.صفحه «۳۱۴» چاپ قديم
3.براى اطلاع بر حشرانگيختنِ أبومحمد زعفرانى، رجوع شود به تعليقه ۱۲۹.
4.ترجمه اين سه نفر بهتفصيل در سابق گذشت و در اينجا نيز چيزى نوشته مىشود. رجوع شود به تعليقه ۱۳۰.
5.نام اين اردشير با چند نفر ديگر در سابق (ص ۱۳۵) گذشت و براى ترجمه او و يارانش رجوع شود به تعليقه ۵۴.
6.ياقوت در معجم البلدان گفته: «بوزجان به جيم شهركى است در ميان نيشابور و هرات از آن تا به نيشابور چهار منزل است و تا هرات شش منزل».