343
نقض

به ديارِ مغرب رفت و گفت: من فاطمى‏ام علوى. و بدين معروف گشت و بر آن ديار
مستولى گشت. او را پسرى آمد نامِ وى بوالقاسم و آن ملاعين كه اتباعِ او بودند - خاكِشان به دهان - او را قائم خواندندى، و گروهى اندك در وى دعوىِ خدايى‏كردند! آن ملعون در ترتيبِ كارِ ملاحده كتابى ساخت نام آن بلاغ الأكبر و ناموس الأعظم. ۱ او را پسرى ۲آمد نام او محمّد؛ به نيابتِ پدر بنشست. ازين محمّد دو پسر ماند أحمد و حسين؛ به جاىِ پدر نشست، و از وى پسرى بماند نام وى سعيد. او نيز به نيابتِ پدر بنشست؛ آنگه عبداللَّه بن سعيد و او را پسرى آمد اسماعيل بن عبداللَّه؛ آنگه پسرش مَعَدّ بن اسماعيل، كنيتِ او ابوتميم، ۳ و بر مصر و افريقيه مستولى گشت، و فسادهاىِ عظيم از وى تولّد كرد، و در تغييرِ دين و سنّت كوشيد. و از پسِ بوتميم مَعَدّ بود؛ و بسى بدعت‏ها و ضلالات در عهدِ او ظاهر شد. و بعد از آن المستعلى باللَّه‏اش لقب بود و نامش نزار بن المستنصرباللَّه از اولادِ بوتميم بود.
و در آثار هست كه مقتدر خليفه، ۴ معتمدى را از آنِ خود به جانبِ مصر فرستاد تا از ساداتِ نسيب و علويانِ حسيب، خطهاىِ معروف بستدند كه اين جماعت نه از اولادِ على و فاطمه‏اند و نسبِ ايشان بدين دعوى كه مى‏كنند باطل است؛ و ايشان‏

1.همه نسخ (به اضافه بلاغ و ناموس، مجرّد از لام به سوى «الاكبر و الاعظم» معرّف به‏لام).

2.صفحه «۳۱۶» چاپ قديم‏

3.ع - ث - ب - م: «بنى تميم».

4.ابن الأثير در كامل التواريخ نسبت محضر درست كردن و استشهادنامه ترتيب دادن را به «قادر خليفه عباسى» داده است. در هر صورت علماى نسابه و دانشمندان صاحب‏نظر و محقق در نسب و تاريخ بر آنند كه نسب فاطميان مصر صحيح است و ايشان علوى و فاطمى هستند، و قيام خليفه عباسى كائناً من كان به‏استشهادنامه و محضر درست كردن به غرض اين كه نسب ايشان مخدوش است، مبنى بر كذب و مقدّمات بى‏اساس و پرونده‏سازى است. و براى بحث مختصرى در اين موضوع، رجوع شود به تعليقه ۱۳۱.


نقض
342

و هفته ايّام و امثال آن از سُباعيّات. گفتند: اوّل على است، دوم حسن، سيوم حسين، چهارم زين العابدين، پنجم باقر، ششم صادق، آنگه دعوى در محمّدِ اسماعيل كردند كه پسرزاده صادق بود و او را هفتم دانند. و آمده است كه جعفر صادق را مولايى بود از پارسى‏بچگان بر دستِ او يعنى جعفر، مسلمان شده بود؛ نامش فرّخ ۱ بن طيساب. ۲ با محمّد بن اسماعيل به مكتب نشسته بود. آنگه نام وى با تازى ۳ كردند؛ وقتى مباركش ۴خواندند، و وقتى ميمون، و قدّاح وى را لقب نهادند، يعنى يقدحُ العلم بِخاطرِهِ؛ چنانكه كودكان يك‏ديگر را لقب نهند. و چون او با محمّدِ اسماعيل مى‏بود، بعد از محمّد، قومى از آن فاسد اعتقادات كه بودند در آن روزگار بدو تولّا كردند كه طبعى و خاطرى نيكو داشت. و چون او بمرد، او را پسرِ پسرى پديد آمد، نام او عبداللَّه بن سالم بن ميمون در لَشْكَرْ مُكْرَمْ ۵ ، از ديارِ اهواز، آنجا تمكينى بيافت. ۶ گويند: دعوىِ ثنويّت كرد و طريقِ ثنويّت آشكارا كرد و گفت: خدا دو است. قصدش كردند؛ بگريخت، به بصره شد. ميانِ بنى‏عقيل منزل گرفت، و قومى بر اثرش بيامدند، از آنجا بگريخت، به ديارِ حمص شد، با گروهى از حلفاىِ ۷ خويش، و دعوىِ علوى‏اى كرد. ۸ وى را پسرى آمد نامِ وى عبداللَّه بن عبداللَّه. در مخرقه ۹ و شعبده دستى داشت. از آنجا

1.ع - ب: «فرح» و به قرينه «مبارك» و «ميمون» در تعريب آن، همانا «فرّخ» كه در نسخ ث - م - ح - د مى‏باشد و متن نيز مطابق آنها تصحيح شد، درست به نظر مى‏آيد.

2.م - ب: «طيسات». ح: «طبيان». د: «طيسان».

3.ع - ث - م - ب: «با بازى». ح: «مامارى».

4.صفحه «۳۱۵» چاپ قديم‏

5.در قاموس گفته: «و عسكر بلد بخوزستان» و در تاج العروس گفته: «بين تستر و رامهرمز، و هو معرب لشكر» و ياقوت در معجم البلدان گفته: «عسكر مكرم بضمّ الميم و سكون الكاف و فتح الرّاء، و هو مفعل من الكرامة، و هو بلد مشهور من نواحي خوزستان، منسوب إلى مكرم بن معزاء الحارث، أحد بنى جعونة بن الحارث بن نمير بن عامر بن صعصعة (إلى آخر ما قال)».

6.ع - ث: «تمكينى نيافت». ح: «تمكين يافت». د: «تمكنى يافت». م - ب: «تمكين بيافت» بدون نقط در «با و يا».

7.نسخ: «خلفاء» (به خاى معجمه). و حلفاى مهمله، جمع حليف است كه به معنى هم‏پيمان و هم‏عهد و هم‏سوگند مى‏باشد؛ چنانكه خلفاء به خاى معجمه جمع خليفه است كه به معنى جانشين مى‏باشد.

8.ث - م - ب: «دعوى غلو بزرگ». ح: «دعوى كرد».

9.ع - ث - ب - م - ح: «محرقه» (به حاى مهمله). در منتهى الارب گفته: «مخرقه دروغ گفتن، مولد است». و در أقرب الموارد گفته: «مخرق الرّجل مخرقة: موّه و كذب. قال الأزهرى: المخرقة مأخوذة من مخاريق الصبيان من الخرق المفتولة. و قال الجوهريّ فى خ - ر - ق: أمّا المخرقة فكلمة مولّدة. و قال غيره: المخرقة اختلاق الكذب، و هي كلمه مبنية على المخراق كالتمسكن على المسكين. و يحتمل أن يكون تركيبها من حروف الخرق، و هو خلق الكذب مضموماً إليها الميم، فتكون رباعية دالّة على زيادة معنى».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430805
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به