به ديارِ مغرب رفت و گفت: من فاطمىام علوى. و بدين معروف گشت و بر آن ديار
مستولى گشت. او را پسرى آمد نامِ وى بوالقاسم و آن ملاعين كه اتباعِ او بودند - خاكِشان به دهان - او را قائم خواندندى، و گروهى اندك در وى دعوىِ خدايىكردند! آن ملعون در ترتيبِ كارِ ملاحده كتابى ساخت نام آن بلاغ الأكبر و ناموس الأعظم. ۱ او را پسرى ۲آمد نام او محمّد؛ به نيابتِ پدر بنشست. ازين محمّد دو پسر ماند أحمد و حسين؛ به جاىِ پدر نشست، و از وى پسرى بماند نام وى سعيد. او نيز به نيابتِ پدر بنشست؛ آنگه عبداللَّه بن سعيد و او را پسرى آمد اسماعيل بن عبداللَّه؛ آنگه پسرش مَعَدّ بن اسماعيل، كنيتِ او ابوتميم، ۳ و بر مصر و افريقيه مستولى گشت، و فسادهاىِ عظيم از وى تولّد كرد، و در تغييرِ دين و سنّت كوشيد. و از پسِ بوتميم مَعَدّ بود؛ و بسى بدعتها و ضلالات در عهدِ او ظاهر شد. و بعد از آن المستعلى باللَّهاش لقب بود و نامش نزار بن المستنصرباللَّه از اولادِ بوتميم بود.
و در آثار هست كه مقتدر خليفه، ۴ معتمدى را از آنِ خود به جانبِ مصر فرستاد تا از ساداتِ نسيب و علويانِ حسيب، خطهاىِ معروف بستدند كه اين جماعت نه از اولادِ على و فاطمهاند و نسبِ ايشان بدين دعوى كه مىكنند باطل است؛ و ايشان
1.همه نسخ (به اضافه بلاغ و ناموس، مجرّد از لام به سوى «الاكبر و الاعظم» معرّف بهلام).
2.صفحه «۳۱۶» چاپ قديم
3.ع - ث - ب - م: «بنى تميم».
4.ابن الأثير در كامل التواريخ نسبت محضر درست كردن و استشهادنامه ترتيب دادن را به «قادر خليفه عباسى» داده است. در هر صورت علماى نسابه و دانشمندان صاحبنظر و محقق در نسب و تاريخ بر آنند كه نسب فاطميان مصر صحيح است و ايشان علوى و فاطمى هستند، و قيام خليفه عباسى كائناً
من كان بهاستشهادنامه و محضر درست كردن به غرض اين كه نسب ايشان مخدوش است، مبنى بر كذب و مقدّمات بىاساس و پروندهسازى است. و براى بحث مختصرى در اين موضوع، رجوع شود به تعليقه ۱۳۱.