345
نقض

آخر از كجا بوده‏اند. و بحمد اللَّه و مَنِّهِ يكى ازين مطعونان، نه قمى بوده است و نه قاشى و نه آوى و نه رازى و نه ورامينى و نه از سارى و نه از اُرَمْ و نه از بلاد مازندران و نه از ديارى كه به شيعتِ اِثناعشريّه معروف و منسوب است؛ بلكه همه از ولايات و نواحى و ديار مُجبّران و مشبّهيان بوده‏اند و دعوت برين وجه كرده‏اند، و حوالتِ معرفتِ خداى به تقليد و تعليم و قولِ پيغمبر و معلّمِ صادق كرده‏اند، و انكارِ دليل و حجّت و نظر و تفكّر كرده‏اند؛ چنانكه اصلِ مذهبِ خواجه مصنّف مجبّر است و خداى تعالى توفيق داد ما را تا كشفِ اسرارِ ايشان بكرديم و آن دعاوى بى‏حجّت و كلماتِ پُر ۱ شبهت، به دليلْ باطل و مضمحلّ گردانيديم. و الحمدُ للَّه على كمالِ إفضالِهِ، و صلّى اللَّهُ على نبيِّهِ و الطّاهرينَ مِنْ آلِهِ.

[ 115 ]

[ تفضيل انبيا بر على(ع) و تفضيل على(ع) بر فرشتگان ]

آنگه گفته است:
و بدان اى برادر كه رافضى تفضيل نهد على را بر ملائكه و انبيا.
۲اما جواب آن است كه مذهبِ شيعتِ اصوليّه آن است كه هر يك از انبياى كبار بهترند از اميرالمؤمنين - عليه السلام - كه ايشان هم نصّ‏اند و هم معصوم، و ايشان اصحابِ وحى خداوندند و او را اين درجه نيست. ۳ امّا مذهبشان چنان است كه اميرالمؤمنين بهتر است از هر يك از ملائكه، از بهرِ كثرتِ ثواب و قبولِ مشقّت، و آن كه طاعتِ او واجب است بعد از مصطفى بر مكلّفان. و اجماعِ شيعت است بر آن، و در اخبار هست آنچه اين شبهت را زايل گرداند؛ چنانكه رسول - عليه السلام - گفت: ۴

1.ع: «بى» ث - م - ب: «پى».

2.صفحه «۳۱۸» چاپ قديم‏

3.بايد دانست كه اين عقيده، اگرچه اكنون غريب به نظر مى‏آيد، ليكن در قديم قولى بوده در ميان علماى شيعه اثناعشريه - رضوان اللَّه عليهم. شيخ بزرگوار مفيد - قدّس اللَّه روحه - در كتاب شريف اوائل المقالات (ص ۷۰، الرقم ۴۶) تحت عنوان «القول في المفاضلة بين الأئمّة و الأنبياء عليهم السلام» از آن بحث كرده است و ما نيز در تعليقات اين كتاب در جايى به نقل اين كلام پرداخته‏ايم. رجوع شود به تعليقه ۱۳۲.

4.علامه مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۵۷، ص ۳۰۰، ح ۶ و ۷) در باب «فضل الإنسان و تفضيله على الملك» گفته: «صحيفة الرضا بالإسناد عنه عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: مَثَلُ المؤمنِ عندَاللَّهِ كمَثَلِ مَلَكٍ مقرّبٍ، و إنّ المؤمنَ عنداللَّه عزّوجل أعظمُ من ملك، و ليس شي‏ء أحبَّ إلى اللَّه من مؤمنٍ تائبٍ أو مؤمنة تائبة. و منه بهذا الإسناد قال قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: إنّ المؤمنَ ليُعْرَفُ في السماء، كما يَعْرِفُ الرجلُ أهلَه و وُلْدَه، و أنّه أكرمُ عنداللَّه عزّوجلّ من ملكٍ مقرّبٍ». و اين مضمون در بسيارى از كتب معتمده و معتبره ديگر مذكور است. (مراجعه شود به: عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج ۱، ص ۳۳؛ مشكاة الأنوار، ص ۱۴۹؛ روضة الواعظين، ص ۲۹۳).


نقض
344

از اولادِ ميمون قدّاح‏اند. و بفرمود تا به ديارِ شام و زمين حجاز چون مكّه و مدينه و دمشق و حلب بگشتند و خطوطِ جمله سادات و علويان بستدند هم درين معنى، و آن را به مجالسِ سلاطينِ آلِ سلجوق فرستادند - قدّسَ اللَّهُ أرواحَهُم - امّا او را زندگانى مساعدت نكرد كه اين شغل را شفقت نمودى، و در بلادِ خوراسان همه سادات كه مشجّرات دارند و كتبِ انساب، متّفق‏اند كه آن جماعت علوى نيستند.
اين جماعت را «ملحد» خوانند و الحاد كژى ۱ بود؛ چنانكه حق تعالى گفت: «إنَّ الَّذينَ يُلْحِدُونَ فى آياتِنا»،۲«وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ فى أسْمائِهِ».۳ و «زنديق» خوانندشان، ۴ از آنجا كه به وقتِ گُشْتاسْب و لُهراسْب كه ملوك آتش‏پرستان بودند، ۵مردى پديد آمد نامِ او زردشت؛ دعوىِ پيغمبرى كرد و كتابى جمع كرد آن را «زند و پازند» خواندند. مردى بود بعد از وى، نامش مانى؛ از پسِ وى دعوى‏ها كرد و به دو خداى مى‏گفتند: يكى نور و يكى ظلمت. پس به نسبتِ زند اين جماعت را «زنديق» خوانند، و «قِرْمِطيشان» خوانند به نسبتِ آن قِرْمِطْ كه شرح داده شد، و ايشان خويشتن را «باطنى» خوانند؛ به دو معنى:
يكى آن كه هر ظاهرى را باطنى گويند.
ديگر گفتند: ما را با هم اسرارى باشد كه ديگران را بر آن اطلاع نباشد.
و «سبعى» خوانندشان كه به ائمّه هفت گويند، يا به قول ايشان آن ائمّه كه بعد از محمّدِ اسماعيل دعوى مى‏كنند، باطل باشد.
و «اسماعيلى» خود معلوم است كه چرا خوانندشان. و شرح اسامى و احوالِ ايشان را كتب بسيار است و طومارات بايد؛ امّا اين مايه از خلاصه احوالِ ايشان درين نقض ياد كرده شد تا خواجه مصنّفِ ناصبى كه بر شيعت تشنيع زده است به تهمت، مگر به انصاف تأمّلى بكند و بداند كه اصول و قواعدِ الحاد چه بوده است و ملحدانِ اوّل و

1.در برهان گفته: «كژ به فتح اوّل و سكون ثانى، به معنى كج است كه نقيض راست باشد».

2.صدر آيه ۴۰ سوره مباركه فصلت.

3.از آيه ۱۸۰ سوره مباركه أعراف.

4.ع: «خواندندشان».

5.صفحه «۳۱۷» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429595
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به