355
نقض

أفيكم أحدٌ آخى‏ رسول اللَّه معه غيري؟» قالوا: اللّهمّ لا.
قال: «فاُنشدكم باللَّه، أفيكم أحد قدّم اثنتى عشرة صدقة و ناجى رسول اللَّه حيث قال اللَّه: «قدّموا بين يدي نجواكم صدقة» ۱ غيري؟» قالوا: اللّهمّ لا.
قال: «فاُنشدكم باللَّه، أفيكم أحدٌ له زوجة مثل زوجتي فاطمة؟» قالوا: اللّهمّ لا.
قال: «فاُنشدكم باللَّه، أفيكم من له ابنان مثلا ابنيّ؟» قالوا: اللّهمّ لا.
قال: «فاُنشدكم باللَّه، أفيكم من غسَّلَ رسول اللَّه غيري؟» قالوا: اللّهمّ لا.
قال: «أفيكم غيري من قال له النّبيّ: أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلّا أنّه لا نبيّ بعدي؟» قالوا: لا.
قال: «أفيكم من قال فيه: فمن كنت مولاه، فهذا عليّ مولاه غيري؟» قالوا: لا.
قال: «أفيكم من نام على فراش رسول اللَّه غيري؟» قالوا: لا.
قال: «أفيكم من سلّم عليه جبرئيل و ميكائيل و إسرافيل و ثلاثة آلافٍ من الملائكة يوم بدرٍ غيري؟» قالوا: لا.
قال: «أفيكم من مسَح رسول اللَّه عينيه و أعطاه رايته يوم خيبر غيري؟» قالوا: لا.
ثمّ قال: «أفيكم من أدّى الزّكوة في ركوعه غيري؟» قالوا: لا.
ثمّ قال: «اُنشدكم باللَّه، أفيكم أحد عرف النّاسخ و المنسوخ غيري؟» قالوا: اللّهمّ لا.
ثمّ قال: «أفيكم أحد أذهب اللَّه عنهم الرّجس أهل البيت غيرنا؟» قالوا: لا.
ثمّ قال: «أفيكم أحد بارَز عمرو بن عبدودٍ غيري؟» قالوا: لا.
قال: «اُنشدكم باللَّه، أتعلمون أنّ اللَّه جمَع هذا كلّه لي؟» فقالوا: اللّهمّ نعم. قال: فاشهدوا و كفى باللَّه شهيداً بيني و بينكم».
چون اين حجّت‏ها و غير اين با چهل سوگند كه در كتب مسطور است، عرض كرد، آنگه زياد، غلامِ بوذر غفارى - رضي اللَّه عنه - برخاست و گفت: اللَّه أكبر، اللَّه أكبر افتتنوا بالدّنيا و نسوا الآخرة، أقرّوا للرّجل بفضله و أنكروا حقّه. ثمّ قال:
من أحبّ الإله ثمّ النّبيّافحقيقٌ بأن يحبّ عليّا۲
۳خواجه مجبّر پندارى آنجا نبوده است؛ بيت:

جمله گفتند: اى على الّا تو را كس را نبودسيّدِ ساداتِ عصرى قبله اهل تُقا
هر چه گفتى راست گفتى يا اميرالمؤمنين‏لال باد آن كو بگفتار تو در گويد كه لا
و اين بيت‏ها خواجه عبدالملك بنان راست؛ رحمة اللَّه عليه.
و مجبّرِ أحول ۴ بى‏خبر است كه علىّ مرتضى بر قوم انكار مى‏كرد و اظهار و ابلاغ حجّت بر جماعت و حقّى ۵ خويش؛ امّا چون گوش بازندارند، ۶ پندارم مجرم و مخطى او نباشد تا امامتِ او را بر رسالتِ ۷ مصطفى قياس مى‏كند اوّلاً و آخراً و ظاهراً و باطناً، تا اگر او را زخم بر روى آمد، اين را بر سر آمد؛ اگر او به قوت عجز به غار گريخت، اين به وقت عجز و منع در خانه بنشست؛ اگر او از مكّه به مدينه آمد، اين از مدينه به كوفه آمد، و قبيله همان بودند بيشتر نشدند؛ اگر على در خانه تن بزد، ۸ نه محمّد پناه با بوطالب داد؟ اگر اين منشور بر طاق نهاد بر زعمِ مصنّف، او گفت: «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»؛۹ اگر او در حالت اوّل به ده صحابى قناعت كرد، اين روز اوّل به سلمان و بوذر و دوازده صحابى قناعت كرد؛ اگر اين به اوّل قتال نكرد، نه سيّد به اوّل صلح كرد؟ اگر مصطفى به آخر قتال كرد كه قرآن بيامد كه «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ»۱۰نه على به قولِ مصطفى به آخر قتال كرد و اختيار قتال كرد: «يا عليّ إنّك تقاتل بعدي النّاكثين

1.اشاره به آيه نجوى است: آيه ۱۲، سوره مباركه مجادله: «فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً» .

2.اين حديث به اين كيفيت پيدا نشد، ولكن مضمون اين روايت در الخصال، ص ۵۴۸، ح ۳۰ موجود است.

3.صفحه «۳۲۷» چاپ قديم‏

4.احول: دوبين. يكى از بيمارى‏هاى چشم است كه موجب مى‏شود شخص بيمار اشيا را دو تايى ببيند.

5.ث - م - ب: «و حق». گويا «و» به جاى باء به كار رفته است؛ يعنى به حقى خويش.

6.م - ب: «بازندادند».

7.م - ب: «به رسالت». ح - د: «از رسالت».

8.در برهان گفته: «تن زدن، بازاى هوّز، بر وزن كركدن، به معنى خاموش بودن و خاموش شدن و صبر و تحمل كردن و آسودن باشد. و تن زن و تن زده، خاموش شونده كه فاعل است».

9.آيه ۶ سوره مباركه كافرون.

10.از آيه ۵ سوره مباركه توبه.


نقض
354

عقيل برِ معاويه ۱ رفت؟ اگر مصطفى روز دار ۲ عبدالمطّلب، خود را بر قبايل عرض كرد، ۳ على روزِ بيعتِ شورى خود را به چند ۴ سوگندِ معروف بر مهاجر و انصار عرض كرد تا در خبر است كه زياد، غلامِ بوذرِ غفارى گفت: ۵
كنتُ بالباب يومَ الشّورى و كانَ أميرالمؤمنين - عليه السلام - أرفعهم صوتاً فقال: «بايعتم أبابكر و أنا كنتُ أحقّ بها منه، فرضيت لكم كما رضيتم لأنفسكم لقرب عهدكم بعبادة الأوثان، ثمّ بايعتم عمر و أنا كنتُ أحقّ بها منه، فرضيت لكم ۶ما رضيتم لأنفسكم لقرب عهدكم بعبادة الأوثان، ثمّ تريدون أن تبايعوا عثمان و أنا أحقّ بها منه، فرضيت لكم ما رضيتم لأنفسكم، و سأحتجّ عليكم بحجّةٍ لا ينكر[ ها ]عربيّكم و لا عجميّكم و لا كاتبكم و لا أمير كم».
فقال الزّبير: قل: يا أبا الحسن و لا تقل هجراً.
فقال: «ويحك يا زبير، أو مِثْلي يقول الهجر!» ۷ ثمّ قال - عليه السلام - : «اُنشدكم باللَّه،

1.م - ب: «نزد معاويه». ح - د: «پيش معاويه».

2.«روز دار» يا «يوم الدار» روزى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در سال‏هاى نخست بعثت، نزديكان و خويشان را در خانه جمع كرد تا اسلام را بر آنان عرضه كند. ر.ك: مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۹؛ ابن عقده، لسان الميزان، ج ۴، ص ۴۳؛ تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۶۲.

3.ث - م - ب: «عرضه كرد».

4.كذا در اينجا در نسخ؛ ليكن در آخر روايت تصريح خواهد كرد كه سوگندها چهل بوده است و گويا نظر به روايت صدوق رحمه اللَّه عليه است كه در خصال تحت عنوان «احتجاج اميرالمؤمنين - صلوات اللَّه و سلامه عليه - على ابى‏بكر بثلاث و اربعين خصلة» نقل كرده و سپس گفته است: «احتجاج امير المؤمنين عليه السلام بمثل هذه الخصال على الناس يوم الشورى». و احاديث احتجاج يوم شورى در غالب كتب معتبره مذكور و مسطور است. طالب تحقيق به آنها مراجعه كند و چند روايت از آن روايات از ابوذر غفارى نقل شده است. فراجعْ إن شئتْ. (مراجعه شود به: الخصال، ص ۵۴۹؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۵۸؛ بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۴)

5.نسبت اين روايت را به زياد غلام ابى‏ذر غفارى در خاطر ندارم كه در جايى از كتب احاديث ديده باشم؛ ليكن روايت همان روايت شورى است كه بسيار معروف است و مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۳۱، ص ۳۱۵) در «باب الشورى و احتجاج أميرالمؤمنين عليه السلام على القوم» آن را از كتب معتبره به طرق عديده نقل كرده است. بلى چند روايت از روايات روز شورى از خود أبوذر غفارى نقل شده است. اهل فضل خودشان تحقيق كنند.

6.صفحه «۳۲۶» چاپ قديم‏

7.م: «هجراً».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398868
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به