359
نقض

[ 126 ]

[ مصلحت‏سنجى على(ع) در امر حكومت و روابط آن حضرت با صحابه و مخالفان ]

[ جنگ على(ع) با دشمنان در جنگ جمل ]

[ الزام مخالفان به پذيرش امامت على(ع) به دليل اجماع امت ]

آنگه گفته است:
وگر بعد از رسول خلافت على را بودى، با بوبكر همان كردى كه با معاويه، كه به نزديكِ تو بوبكر همان و معاويه همان، و اتباعِ بوبكر و معاويه يكى‏اند، بلكه معاويه به همه چيز از بوبكر بيشتر بود، هم به سپاه و هم به قبيله، هم به مال و هم به نسبت، و هم به جوانى؛ و چنانكه با اصحابِ جمل كرد كه به يك روز بيست هزار از آن أفاضل ۱ النّاس كشته آمدند. و چون طلحه و زبير كشته آمدند، اين همه از بهرِ حقِ‏ّ خود، بايستى كه آن روز با بوبكر و عمر و عثمان همين حرب برآراستى و حقِ‏ّ خود از دست بندادى؛ خصوصاً كه نصّ بود از قِبَلِ خداى و رسول. اين روز همان على بود، بلكه آن روز قوى‏تر بود كه بوبكر به خلافت بنشست؛ زيرا كه على جوان‏تر بود و به عهدِ رسول نزديك‏تر بودند، و هر چه در حقِ‏ّ على رسول گفته بود، به نصوصيّت و عصمتِ او، همه صحابه را در بُنِ گوش ۲ و پيشِ ديده بودى، و تا سى سال بر آمد، بسى كارها فراموش شده بود.
اما جواب اين كلمات كه «بايستى كه با بوبكر و عمر همان كردى كه با معاويه ۳كرد» آن است كه لازم نيست از وجوه: ۴
يكى آن كه آن روز اين قوّت نداشت كه اين روز؛ قياس بر مصطفى كه به اوّل بعثت به غار مى‏گريخت و به آخرِ كار تيغ و لشكر مى‏آورد و فتح مكّه مى‏كرد. پس بايست كه فتح مكّه مصطفى روز اوّل بكردى تا شبهتى بنماند.
ديگر آن كه اگر بوبكر و عمر با وى همان كردندى كه معاويه كرد از انكارِ فضل و تيغ در روىِ او كشيدن و مالِ مسلمانان مستهلك كردن و بر ضعفا ظلم كردن [ او هم با

1.ع - م - ث - ب: «از آن فاضل». ح - د: «افاضل» (بدون «از»).

2.در برهان گفته: «بن گوش به ضمّ اوّل و كسر ثانى، معروف است كه زير نرمه گوش باشد و كنايه از اطاعت و انقياد و صدق و ادب تمام بود و سخن شنيدن را نيز گويند». و مراد در اينجا آن است كه در مرأى و مسمع ايشان بود به جهت قرب عهد ايشان به زمان پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله.

3.صفحه «۳۳۰» چاپ قديم‏

4.ح - د: «از چند وجه».


نقض
358

بابتِ ۱ امارت هستند يا نه. ابن عبّاس مى‏گفت: لاجرم كار بر تو دراز شود.
اما جواب اين كلمات آن است كه طرفه افتاده است سخن ۲ با جماعتى كه اگر امامى به حفظِ مصلحتى وقتى در تصرّف توقّفى كند، به بى‏حميّتى و مداهنه و به نااهلى منسوب كنند، وگر وقتى براىِ نصرتِ اسلام و قوّتِ دينِ خداى، شمشير برگيرد و با طُغاه و بُغاة قتال كند، به مسلمان كشتن او را حوالت كنند و گويند: به قتل و قتالِ اهلِ قبله مبتلا شد؛ ۳ چنانكه اين مجبّر مُدبِرْ درين كتاب آورده است. و اميرالمؤمنين علىّ بن أبى طالب به متابعتِ مصطفى - صلّى اللَّه عليه و آله - به هر وقتى آنچه مصلحت بوده‏است و شريعت اقتضا كرده است، آن را كار فرموده است. آنجا كه صلح و توقّف بايد ۴كردن، كرده است، و آنجا كه حرب و خصومت بايست كردن، كرده است. و شبهتى بنماند در كارِ اميرالمؤمنين با قولِ رسول - عليه السلام - كه او گفته باشد: «يا عليّ، حربُك حربي و سلْمُك سلمي». ۵ تا هر كس به انصاف تأمّل كند، فايدتِ تمام بياود. ۶
اما آنچه درين فصل گفته است كه «چون كار با وى افتاد» نمى‏دانم كه به حق با وى افتاد يا به باطل؛ اگر به حق با وى افتاد، طلبِ خونِ عثمان از وى كردن باطل باشد، و اهلِ جمل و صفّين همه مبطل باشند، وگر خود على مبطل بود، دگرباره اجماع حجّت نباشد و او خود امامت را بنشايد كه خصومتِ عايشه و معاويه كرده باشد تا درين كلمات انديشه كند خواجه، تا چه لازم آيد. والسّلام.

1.ح - د: «مستحق». در آنندراج گفته: بابت به فتح با و سكون فوقانى لايقى و سزاوارى و به معنى لايق و سزاوار نيز آمده و اين مصدر جعلى است به معنى لايق. امير خسرو گويد: ناخن از انگشت چون برتر شود بابت انداختن از سر شود و به اصطلاح اهل دفاتر (تا آخر بيانات او كه مفصل است)».

2.ع - ث: «سخنى».

3.ع - ث - م - ب: «مبتلى بود».

4.صفحه «۳۲۹» چاپ قديم‏

5.تهذيب الأحكام، ج ۱، ص ۱۰ (در مقدمه كتاب)؛ الإفصاح، شيخ مفيد، ص ۱۲۸، الأمالي، شيخ طوسي، ص ۳۶۴؛ الأمالي، شيخ صدوق، ص ۱۵۶، ح ۱۵۰، المناقب، خوارزمى، ص ۱۲۹.

6.ث - م - ب - ح: «فايده تمام بيابد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429718
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به