[ 126 ]
[ مصلحتسنجى على(ع) در امر حكومت و روابط آن حضرت با صحابه و مخالفان ]
[ جنگ على(ع) با دشمنان در جنگ جمل ]
[ الزام مخالفان به پذيرش امامت على(ع) به دليل اجماع امت ]
آنگه گفته است:
وگر بعد از رسول خلافت على را بودى، با بوبكر همان كردى كه با معاويه، كه به نزديكِ تو بوبكر همان و معاويه همان، و اتباعِ بوبكر و معاويه يكىاند، بلكه معاويه به همه چيز از بوبكر بيشتر بود، هم به سپاه و هم به قبيله، هم به مال و هم به نسبت، و هم به جوانى؛ و چنانكه با اصحابِ جمل كرد كه به يك روز بيست هزار از آن أفاضل ۱ النّاس كشته آمدند. و چون طلحه و زبير كشته آمدند، اين همه از بهرِ حقِّ خود، بايستى كه آن روز با بوبكر و عمر و عثمان همين حرب برآراستى و حقِّ خود از دست بندادى؛ خصوصاً كه نصّ بود از قِبَلِ خداى و رسول. اين روز همان على بود، بلكه آن روز قوىتر بود كه بوبكر به خلافت بنشست؛ زيرا كه على جوانتر بود و به عهدِ رسول نزديكتر بودند، و هر چه در حقِّ على رسول گفته بود، به نصوصيّت و عصمتِ او، همه صحابه را در بُنِ گوش ۲ و پيشِ ديده بودى، و تا سى سال بر آمد، بسى كارها فراموش شده بود.
اما جواب اين كلمات كه «بايستى كه با بوبكر و عمر همان كردى كه با معاويه ۳كرد» آن است كه لازم نيست از وجوه: ۴
يكى آن كه آن روز اين قوّت نداشت كه اين روز؛ قياس بر مصطفى كه به اوّل بعثت به غار مىگريخت و به آخرِ كار تيغ و لشكر مىآورد و فتح مكّه مىكرد. پس بايست كه فتح مكّه مصطفى روز اوّل بكردى تا شبهتى بنماند.
ديگر آن كه اگر بوبكر و عمر با وى همان كردندى كه معاويه كرد از انكارِ فضل و تيغ در روىِ او كشيدن و مالِ مسلمانان مستهلك كردن و بر ضعفا ظلم كردن [ او هم با
1.ع - م - ث - ب: «از آن فاضل». ح - د: «افاضل» (بدون «از»).
2.در برهان گفته: «بن گوش به ضمّ اوّل و كسر ثانى، معروف است كه زير نرمه گوش باشد و كنايه از اطاعت و انقياد و صدق و ادب تمام بود و سخن شنيدن را نيز گويند». و مراد در اينجا آن است كه در مرأى و مسمع ايشان بود به جهت قرب عهد ايشان به زمان پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله.
3.صفحه «۳۳۰» چاپ قديم
4.ح - د: «از چند وجه».