363
نقض

ناقه به‏خوارى و جفا بر پشتش مى‏نهد، و بوجهل سنگ بر پايش مى‏زند و مجروح مى‏كند، و پدرِ خال المؤمنين سنگ بر لب و دندان او مى‏زند، و چون مكّيان به كشتنِ او جمع مى‏شوند، او را به شب تاريك پنهان از خلق به غار مى‏گريزاند، و خداى تعالى بدان بايد تا حق بر حق‏وران ۱ نگاه دارد و أنبياى خود را نصرت دهد و مظفّر گرداند. چون نكند؟ مانا ۲ كه بر آن اصل و قاعده كه خواجه مجبّر آورده است، نه او خدايى را شايسته باشد، نه انبيايش صلاحيتِ رسالت داشته باشند، و آن كه بدين عاجزى باشد، خدايى را چگونه بشايد؟! و آن كه بدين خائفى باشد و درماندگى، رسالت را چگونه شايد؟! پس اگرنه و آن توقّف براى مصلحت بود، امامت درجه سيوم است كه امام مخلوق است، قوّتِ خالق ندارد، و ولي است، رفعتِ نبى ندارد، اين توقّف نيز براىِ مصلحت باشد. وگر عجز باشد كه خالد دستار در گردنِ على كند - و خود نكرد، - عجز آنجا بيشتر باشد كه پدرِ خالد سَلاىِ ناقه بر پشتِ رسول نهد؛ و نهاد. و اگر عجز باشد كه عثمان چوب بر سرِ او زند - و نزد، و خود كجا قوّت و زهره آن داشت - عجز آنجا بيشتر باشد كه بوسفيان سنگ بر دندانِ رسول زند؛ و زد. پس اگر على با آن عجز، امامتِ جمهور اعظم را بنشايد، محمّد با اين عجز رسالتِ جِنّ و انس را چگونه بشايد؟! و اگر عجز و توقّف به مصلحت، نقصانِ امامتِ على كند، عجز و توقّفِ همه انبيا در اوّلِ بعثت، نقصانِ رسالتِ ايشان كند. پس اين تاوانْ اوّل خداى را باشد كه آن را كه از مدينه و مكّه و بيت المقدّس به شب پنهان ببايد گريختن، رسالت فرمايد، و ثانياً موسى و عيسى و محمّد را باشد كه چون دانند كه به كارى قيام نتوانندكردن، قبول كنند، و ثالثاً جبرئيل را باشد ۳كه تقرير كند ۴ آن كس را كه اهليّت

1.حق‏وران، يعنى صاحبان حق؛ زيرا «ور» به معنى صاحب و دارنده است.

2.«مانا» به معنى «همانا» مى‏باشد.

3.صفحه «۳۳۴» چاپ قديم‏

4.ع - ث - م - ب: «تقريرى»، و گويا صحيح: «تقرير مى‏كند» بوده است.


نقض
362

و زبير به او آن همه زشتى‏ها توانند كردن، پس او بدين عجز و بدين حرمت، امامت و زعامتِ جمهور اعظم چگونه تواند كردن؟ و خود خداى تعالى آن كس را به قائم‏مقام رسول چون كند؟ و رسول آن كس را به وصى و خليفه خويش چگونه كند؟ كه به قولِ رافضى شايسته و لايق نباشد، لخوفِهِ و عجزِهِ من الأعداء. پس اين تاوان هم خداى راست اوّلاً، و هم رسولش را ثانياً، و هم على راست ثالثاً، كه تن بزد و فرمانِ خداى به جاى نياورد يا مداهنه كرد.
اما جواب اين كلمات برين وجه كه ايراد افتاد به گوشِ هوش بايد شنودن تا فايده حاصل شود؛ إن شاء اللَّه.
اوّلاً معلوم است كه درجه خداى درجه وحدانيّت است و مثل و مانند و شريكْ نامتصوّر است، و جُبن و خوف و مداهنه در حقِ‏ّ خداى روا نباشد. و رسول و امام مخلوق‏اند و اين معانى ممكن باشد در ايشان. اوّلاً چگونه روا باشد كه خداى قاهر و قادرِ زنده و عالم مى‏بيند و مى‏داند كه موسى را كه فرستاده اوست، از شهرِ مصر به در مى‏كنند تنها برهنه‏پاى مى‏گريزد خائف؟! «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ»،۱ و فرعونِ مخلوقِ عاجز دعوىِ خدايى مى‏كند كه: «أنا رَبُّكُمُ اْلأَعْلى‏»،۲و بارى تعالى با قهر و قدرت درين توقّف مى‏كند، و چون نُمرود طاغى، دعوىِ خدايى مى‏كند و خليل را به آتش مى‏باندازد، در آن توقّف مى‏كند، و چون زكرياى بى‏گناه را مى‏كشند، و جِرجيسِ معصوم را بدان حال و نكال ۳ مى‏كشند، تأخير مى‏كند، و چون از خونِ به حياىِ زكريّاى بى‏گناه عالَمْ مِلْ‏ء ۴ مى‏شود توقّف مى‏كند، و چون جهودانِ دون به طلبِ مسيح مى‏آيند، او را به شب پنهانِ ايشان به آسمان مى‏گريزاند، ۵ و چون محمّد مصطفى كه سيّد همه مخلوقات است، اداىِ دعوت مى‏كند، پدرِ خالد ۶كه سيف اللَّه لا يُخطي است، سَلاىِ ۷

1.صدر آيه ۲۱ سوره مباركه قصص.

2.ذيل آيه ۲۴ سوره مباركه نازعات.

3.ع: «بدان حالت و نكالت» و گويا محرف «نكايت» مى‏باشد.

4.مل‏ء، به كسر ميم و سكون لام و به همزه در آخر، يعنى پُر.

5.ث - ح: «مى‏برد».

6.صفحه «۳۳۳» چاپ قديم‏

7.در منتهى الارب گفته: «سلى [ به فتح سين ] بالقصر پوستى كه بر روى بچه دركشيده زايد و آن را به فارسى يارك خوانند». و در برهان گفته: «يارك به فتح ثالث و سكون كاف بچه‏دان را گويند عموماً و به عربى مشيمه خوانند، و پوستى نازك كه بر سر و روى بچه شتر پيچيده است و آن را به عربى «سلا» مى‏گويند خصوصاً». و براى اطلاع بر اين موضوع، رجوع شود به تعليقه ۱۳۵.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429764
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به