سرانِ بغداد با راشد ۱ تا آن لاف نزنند * ۲ كه وقت بوده است كه شحنه بغداد بدانگى ۳با نُوّابِ دارالخلافه مسامحت نكردهاند. ۴ و بدين جوابهاىِ شافى، همه فايدتها بحمد اللَّه حاصل است، و همه شبهتها زايل. و الحمدُ للَّه على آلائه و صلّى اللَّه على أنبيائه و أوليائه.
[ 128 ]
[ پاسخ به شبهه واگذار كردن خلافت از سوى امام حسن(ع) به معاويه و منطق سياسى آن ]
[ وجوب اطاعت ائمه(ع) به عنوان اولوالامر ]
[ حكومت و لوازم و لواحق آن حق ائمه(ع) ]
آنگه گفته است:
و حسن بن على را هم تاوان است كه فرمانِ مؤمنان نبرد و خلافت به معاويه فروخت و مال بستد، و هر روز به خدمتِ معاويه مىرفت و ادرار ۵ و ارزاق مىگرفت. و همچنين هر يك از ائمّه، علىّ بن الحسين و باقر و صادق و كاظم و رضا تا به حسنِ عسكرى همه عاصيانند در خداى و رسول كه در خانهها بنشستهاند و از خلفا مال استدهاند و دعوىِ خلافت نكردهاند و با دشمنانِ خداى تعالى مجاهدت نكردهاند امامانِ منصوص ۶ از قِبَلِ خداى...!.
امّا جوابِ اين كلمات: اوّل آنچه گفته است كه «حسن على، خلافت به معاويه فروخت»، مذهبِ خواجه آن است كه امامت اختيارِ امّت است. پس دگر باره چون تره و اُشنان ۷ با خريد و فروخت افتاد! چه گويى امامتْ حسن را بود تا بفروخت؛ با نبودش؟ اگر حسن را نبود، بيعْ باطل باشد و خلافتِ معاويه را اصلى بنماند، وگر حسن را بود، يا نصّ بود يا اختيار. اگر نصّ بود، بنتوان فروختن كه وحى منقطع بود و نصّ معصوم بايد و اين خطا است و معصيت است. وگر امامتْ اختيار بود از قِبَلِ امّت،
1.ع - ث: «و خصومت ببرار به بغداد»، و كذا نسخه «م»، ليكن بدون هيچ نقطهاى.
2.ح (به جاى عبارت ميان دو ستاره): «حادثها با مسترشد و حصار كردن بغداد تا انصاف بدهد». د: «و حادثها آنچه گفته با مسترشد، و حصار كردن بغداد تا انصاف بدهد».
3.صفحه «۳۳۶» چاپ قديم
4.ح - د: «نكرده».
5.در غياث اللغات گفته: «در عرب "ادرار" به معنى وظيفه و راتب و روزينه مستعمل است».
6.ث - م: «منصوصاند». ح - د: «منصوص بودند».
7.در برهان گفته: «اشنان به ضم اوّل بر وزن نقصان، گياهى باشد كه بدان رَخت مىشويند و بعد از طعام خوردن نيز بدان دست شويند، و آن را به عربى غاسول خوانند».