367
نقض

بى‏اجازتِ امّت نشايد ۱ فروختن، و امّت اين اجازت نكردند. پس على الوجوه، اختيارِ امامتِ معاويه به قول خواجه انتقالى هم باطل و بى‏اصل است و حسن را خود امام نداند و آن روزگار دگر باره زمانه بى‏امام باشد.
و أمّا آن لفظ كه بر سبيل بى‏ادبى اجرا كرده است كه «حسن هر روز به خدمتِ معاويه مى‏رفت» آرى آيت: «قُلْ لا أسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أجْرًا إلاَّ الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى‏»۲ خداى در حقِ‏ّ معاويه فرستاده بود! و رسول - عليه السلام - در حقِ‏ّ معاويه گفته بوده است كه:«إنّي تاركٌ فيكم الثَّقَلَين» ۳الخبر! ۴ وگر بارى تعالى به نصِ‏ّ قرآن، طاعتِ بوسفيان جاهل و معاويه باغى و يزيد خِمّير و عمرو عاص عاصى و مروان رانده و عبدالملك خمّار و وليد پليد، بر خلقان به واجب كرده است، لابدّ حسنِ على را - عليه السلام - به خدمتِ معاويه بايد رفتن! پس اگرنه، و آيات در حقِ‏ّ حسن و پدرش و مادرش و برادرش منزل است و طاعتِ ايشان بر امّت واجب است، معاويه و غير معاويه را به خدمتِ ايشان بايد رفتن، و طاعتِ ايشان واجب است كه اُولوالأمر معصوم و ائمّه منصوص‏اند. و الحمد للَّه ربّ العالمين.
و جواب آنچه در حقِ‏ّ هر يك از ائمّه معصومين گفته است، ۵ همين است كه گفته شد. و آنچه ايشان از بنى اميّه و مروانيان ستانند، آن را عطايا و ارزاق نخوانند؛ حقِ‏ّ ايشان بود كه به‏غصب به دست فرو گرفته بودند. بدان طريق كه توانند، بازستانند، و در آن نقصانِ عصمت و امامت نباشد. و توقّفِ ايشان در وقتِ عجز و مصلحتِ وقت بر حدّ گريختن أنبيا باشد از اوطانِ خويش، و توقّفِ مصطفى در مبدأ بعثت

1.ث: «به اجازت امت بشايد».

2.از آيه ۲۳ سوره مباركه شورى.

3.صفحه «۳۳۷» چاپ قديم‏

4.اشاره به حديث شريف نبوى مسلم الصدور است كه جماعتى از بزرگان علماى ما - رضوان اللَّه عليهم - به تواتر آن حكم كرده‏اند و ذيل آن اين است: «كتاب اللَّه و عترتي أهل بيتي ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا أبداً، و أنّهما لا يفترقان حتى يردا عليّ الحوض». الكافي، ج ۲، ص ۴۱۵؛ ذيل حديث ۱؛ كمال الدين، ص ۲۳۵، ح ۴۸، و ص ۲۴۴، ذيل حديث ۲۵؛ الأمالي، شيخ طوسي، ص ۵۴۸، ح ۱۱۶۸؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۱۶؛ الثاقب في المناقب، ص ۳۳؛ كنز العمّال، ج ۱، ص ۱۷۳، ح ۸۷۰ الى ۸۷۳ .

5.ع - ث (به جاى: «و جواب آنچه» تا «گفته است»): «آنگه گفته است».


نقض
366

سرانِ بغداد با راشد ۱ تا آن لاف نزنند * ۲ كه وقت بوده است كه شحنه بغداد بدانگى ۳با نُوّابِ دارالخلافه مسامحت نكرده‏اند. ۴ و بدين جواب‏هاىِ شافى، همه فايدت‏ها بحمد اللَّه حاصل است، و همه شبهت‏ها زايل. و الحمدُ للَّه على آلائه و صلّى اللَّه على‏ أنبيائه و أوليائه.

[ 128 ]

[ پاسخ به شبهه واگذار كردن خلافت از سوى امام حسن(ع) به معاويه و منطق سياسى آن ]

[ وجوب اطاعت ائمه(ع) به عنوان اولوالامر ]

[ حكومت و لوازم و لواحق آن حق ائمه(ع) ]

آنگه گفته است:
و حسن بن على را هم تاوان است كه فرمانِ مؤمنان نبرد و خلافت به معاويه فروخت و مال بستد، و هر روز به خدمتِ معاويه مى‏رفت و ادرار ۵ و ارزاق مى‏گرفت. و همچنين هر يك از ائمّه، علىّ بن الحسين و باقر و صادق و كاظم و رضا تا به حسنِ عسكرى همه عاصيانند در خداى و رسول كه در خانه‏ها بنشسته‏اند و از خلفا مال استده‏اند و دعوىِ خلافت نكرده‏اند و با دشمنانِ خداى تعالى مجاهدت نكرده‏اند امامانِ منصوص ۶ از قِبَلِ خداى...!.
امّا جوابِ اين كلمات: اوّل آنچه گفته است كه «حسن على، خلافت به معاويه فروخت»، مذهبِ خواجه آن است كه امامت اختيارِ امّت است. پس دگر باره چون تره و اُشنان ۷ با خريد و فروخت افتاد! چه گويى امامتْ حسن را بود تا بفروخت؛ با نبودش؟ اگر حسن را نبود، بيعْ باطل باشد و خلافتِ معاويه را اصلى بنماند، وگر حسن را بود، يا نصّ بود يا اختيار. اگر نصّ بود، بنتوان فروختن كه وحى منقطع بود و نصّ معصوم بايد و اين خطا است و معصيت است. وگر امامتْ اختيار بود از قِبَلِ امّت،

1.ع - ث: «و خصومت ببرار به بغداد»، و كذا نسخه «م»، ليكن بدون هيچ نقطه‏اى.

2.ح (به جاى عبارت ميان دو ستاره): «حادث‏ها با مسترشد و حصار كردن بغداد تا انصاف بدهد». د: «و حادث‏ها آنچه گفته با مسترشد، و حصار كردن بغداد تا انصاف بدهد».

3.صفحه «۳۳۶» چاپ قديم‏

4.ح - د: «نكرده».

5.در غياث اللغات گفته: «در عرب "ادرار" به معنى وظيفه و راتب و روزينه مستعمل است».

6.ث - م: «منصوص‏اند». ح - د: «منصوص بودند».

7.در برهان گفته: «اشنان به ضم اوّل بر وزن نقصان، گياهى باشد كه بدان رَخت مى‏شويند و بعد از طعام خوردن نيز بدان دست شويند، و آن را به عربى غاسول خوانند».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430430
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به