اميرالمؤمنين دانند. و شرح تمام رفته است؛ چنانكه هر كس كه بخواند بداند كه بر ما هيچ غرامتى و ملامتى نيست. و امّا جوابِ كشتنِ حسين و نوحه و كربلا و گريه و قصّه عاشورا، در جوابِ آن فصل كه از پس اين فصل گفته است برود مشبع ۱ بهشرح، به توفيقِ خداى تعالى و به بركاتِ سيّدِ انبيا محمّد مصطفى، و سيّد ۲اوصيا علىِّ مرتضى؛ إن شاء اللَّه، و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
[ 134 ]
[ تهمت نافرمانى على(ع) نمودن به شيعه و رواج غلوگرايى ]
[ رفتار و روابط شيعه با على(ع) و پاسخ به شبهه نافرمانى شيعه ]
[ اشاره به وجود منافقان در هر زمان و مذهب و حكومت ]
[ منافقان و راحتطلبان عهد رسول خدا(ص) ]
[ خدمتكارى ابولؤلؤ به عمر و كشتن او ]
[ فتنهگرى خوارج و داستان حكميت و مقايسه آن با بيعت شوراى عمر ]
آنگه گفته است:
و اين همه بديشان خود رافضيان كردند كه دعوىِ دوستى و پيروىِ ايشان مىكردند، و آن شيعىنامانِ رافضىلقبان كه در سپاهِ على بودند، فرمانش نمىبُردند و بر او اعتراضها مىكردند، و تعنّت ۳ مىنمودند و قولش را ردّ مىكردند. و به تقيّه و مداهنه منسوبش مىكردند. وگر گفتى: بياييد تا به حربِ شام شويم، اگر تابستان گفتى، گفتندى: گرم است، وگر زمستان بودى، گفتندى: سرد است، وگر در مصاف بودندى با يكديگر خصومت مىكردند و چون جهودان بر يكديگر حسد مىبردند تا او را از افعال ايشان ملال بگرفت و بر منبر كوفه مىگفت: اى مانندِ مردان به سر و ريش، و نه مردان، ۴ تجمعكم دبدبةٌ و تفرّقكم مقرعةْ؛ به دبدبهاى جمع شويد و به مقرعهاى ۵ براكنده شويد. و لشكر شام مىآمدند و تاختن مىآوردند و آن مهتر دين از ايشان معونت مىخواست، اُفّ مىكردند و فرمانش نمىبُردند؛ تا او از دردِ دل مىگفت: «و ما
1.مرحوم محمد اقبال كلمه «مشبع» را در اين عبارت راحة الصدور (ص ۶۳): «فصلى مشبع بگويم نظماً و نثراً» به صيغه اسم فاعل خوانده به ضبط صريح، زيرا به زير باء كسره گذاشته است؛ ليكن به نظر نگارنده قرائت آن به صيغه اسم مفعول نيز درست است؛ چنانكه وجهش بر اهل فضل مخفى نيست.
2.صفحه «۳۴۸» چاپ قديم
3.در اقرب الموارد گفته: «تعنته: أدخل عليه الأذى و طلب زلّته» در منتهى الارب گفته: «متعنت، طلبكار خوارى كسى. يقال: جاءه متعنتاً، أي طالباً زلّته».
4.اشاره به قول آن حضرت است: «يا أشباه الرجال و لا رجال».
5.در آنندراج گفته: «دبدبه به فتح اول و ثالث، آواز طبل و نقاره». و در منتهى الارب گفته: «مقرعة كمكنسة: تازيانه».