آمده، همه بگريختند، چنانكه يكى بنماند. امّا آنها را كه با رسول آن كردند، هيچ نشايد گفتن كه جمهورِ بزرگ و صدرِ اوّل بودند، امّا اينها كه با حسنِ على اين كردند، ايشان را لعنت شايد كردن كه رافضيان بودند؟! رسول مجروح در مصاف افتاده تنها؛ همه بگريختند؛ چنانكه قرآن خبر داده است: «تَوَلَّوْا إلاّ قَليلاً مِنْهُمْ»۱ اجماع است كه الّا علىّ مرتضى بنمانده بود. و بهرى گفتند: سهلِ حُنَيف انصارى هم نرفته بود. و در حقِّ اين رافضيان كه از حسن بن على برگشتند، هيچ آيتى نازل نشد؛ امّا در حقِّ آنها كه رسول را بر آن حال بگذاشتند و بگريختند، اين آيت آمد كه «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أوْ مُتَحَيِّزًا إلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» (الآية). ۲ پس خواجه نوسنّى آنها را كه از حسن برگشتند، رافضى مىخواند، ندانم كه آنها را كه از مصطفى برگشتند چه مىخواند؟! كه آخر نه محمّد به از حسن بود، ۳ امّا زبان نگاه بايد داشتن كه ايشان صدرِ اوّل و جمهورِ اعظماند، و به عوضِ ايشان هم رافضيان را لعنت مىكردن كه باكى نباشد!
امّا آنچه بر مختار بوعبيد ۴ ثقفى - رحمة اللَّه عليه - تشنيع زده است كه «عمّ خود را گفت: بيا تا سرش ببريم و به معاويه فرستيم» عجب نباشد از قائلى و ناقلى كه دعوىِ علمِ تواريخ كند و اين مايه نداند كه مختار را اميرالمؤمنين در روزگارِ طفوليّت دعا كرده باشد و ثنا گفته و به نصرت وعده داده و به صحّتِ قولِ آن معصوم، او صدهزارخارجى و باغى را از اعداى آل و اولادِ مصطفى بكشته، و رختِ سعادت به جنّتِ ۵باقى برده. بدو ۶ چنين حوالت كند و تزوير و تمويه. ۷ و سببِ نزولِ آن قصّه هر
1.از آيه ۲۴۶ سوره مباركه بقره است؛ ليكن آيه درباره بنى اسرائيل است و همچنين نظير اين تعبير است در همان سوره اين عبارت شريفه: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إلاّ قَليلاً مِنْكُمْ» و اين نيز در حق بنى اسرائيل است (رجوع شود به آيه ۸۳). پس گويا مصنف رحمه اللَّه عليه قضيه واقعه در احد را كه در خارج با اين آيه منطبق است، در ذهن خود تصور كرده كه در اين غزوه بوده است.
2.صدر آيه ۱۶ سوره مباركه أنفال، و ذيل آن اين است: «وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ»
3.ع: «كه آخر نه محمد و نه حسن».
4.همه نسخ: «بوعبيده»، و تصحيح قياسى است.
5.صفحه «۳۵۶» چاپ قديم
6.ع - ث: «و بدو».
7.ح - د: «و به وى چنين حوالت كردن، تزوير و تمويه است».