مُطاع در لشكرِ على، و عمر سعد كه امير سپاهسالار ۱ بود، روزِ حربِ صفّين با پسر عمّش هاشم المرقال بن عتبة بن أبى وقّاص، ميسره سپاه على داشتند، و شمرِ ذى الجوشن كه سرِ حسين بُريد صاحب وضوء ۲ على بود و او را وپدرش را على به رسالت به معاويه فرستاده بود؛ زيرا كه خطيبانِ ۳على بودند تا در اهلِ شام تقرير كنند كه معاويه خلافت را نشايد و مهاجر و انصار را بر على بيعت مىگرفتند، و خولىِ بن يزيد كه سرِ حسين به شام بُرد، صاحبِ سلاحِ على بود، و سنان انس نخعى كه انباز بود، با شمر در كشتنِ حسين، برادرزاده مالك اشتر بود، وگر هر يكى را از رؤساى قاتلان حسين بر شماريم، دراز شود. على الجملة، همه رافضيان بودند، ۴ پيشانىها سياه بكرده؛ چنانكه اينها؛ كه ما نمازِ شب مىكنيم. پس آنچه شما كرديد، با ديگران چون مىنهيد؟ معما كه ما عذرِ يزيد و زياد نمىخواهيم. همه فاسقان و ظالمان بودند. ما چه كنيم؟ و ما را چه گناه است؟ اگر كرديد و خانه رسول بُرديد، شما رافضيان بُرديد. نوحه و واويلا به چه در خور است؟
اما جواب آنچه بر سبيلِ تطويل در حقِّ حسينِ على شرح داده است، بهرى راست و بهرى دروغ. و آنچه قوم كوفه با وى كردند از همه انواع، و شهادتِ حسين بر آن وجه، بيشتر چنان است كه شرح داده است و سبحان اللَّه العظيم شأنه! چه ماننده است اينچه ۵ كوفيان و رافضيان با حسينِ على كردند، بدانچه مكّيان و مدنيان از مهاجر و انصار پيش از آن با عثمانِ عفّان كردند، جمعكننده قرآن، دامادِ سيّدِ پيغمبران. تو آن قوم را هر نام كه خواهى مىنه، و هر لقب كه خواهى مىده؛ كه بعد از عمرِ خطّاب پيرانِ
1.ظاهراً «امير و سپاهسالار» و در اين مورد نسخ ث - ب - م به حدود سه چهار سطر مشوّش و سفيد هست.
2.ع - ث: «صاحب و صنو». ح: «صاحب فرضه». د: «صاحب قبضه». و مراد معترض آن است كه در جنگ صفين، مطهرهاى را كه اميرالمؤمنين عليه السلام با آب آن وضوء مىگرفته، مىداشته است و به اصطلاح امروزى آفتابهدار آن حضرت بوده و اين خدمت پرافتخار به او محوّل و مفوّض بوده است و مصنف رحمه اللَّه عليه اين دعوى را نپذيرفته و آن را تكذيب كرده است؛ چنانكه عن قريبٍ خواهد آمد.
3.صفحه «۳۶۱» چاپ قديم
4.د، از كلمه «بودند» تا عبارت «سرش در كنار مصحف بريدند» را ندارد.
5.ث - م - ب - ح: «آنچه»، د ندارد.