397
نقض

طاق و هشامِ حكم و شيخ مفيد و سيّد مرتضى و بوجعفر بابويه و بوجعفر طوسى و حَسَكا بابويه و بواسماعيل ۱ و اميركا و عبدالجبّار مفيد كجا بودند؟ رافضيانِ قم و قاشان و آوه و ورامين و قوسين ۲ و سارى و اُرَمْ كجا بودند؟ ما و پدرانِ ما كجا بوديم؟ كه خواجه بعد از پانصد سال زُفان ۳ به نفرين و لعنتِ رافضيان دراز بكرده است: عثمان را تو كشتى، دشمنِ بوبكر و عمر من باشم؟! آنچه شما خارجيان كرديد، گناه بر ديگران چگونه مى‏نهيد؟ اگر ندانى كه كرد، بيا تا بگويم همان جماعت كه اختيار و بيعت كردند، برگشتند و بكشتند. پس قياس بايد كردن قصّه حسين را با قصّه عثمان برين وجه؛ تا هيچ مجبّر را شبهتى نماند.
و آنچه زيادت است بر آن فهم بايد كردن، اوّلاً آن كوفيان آخر با حسينِ على جماعتى بماندند چون مسلم عوسجه و زُهَيْرِ قَيْنِ بَجَلى و حبيبِ مظهّر ۴ و ابوثُمامه‏صائدى و عبداللَّه عُمَيْر كلبى، با چهل كس نفْس‏هاى زكيّه، همه مؤمنانِ ۵معتقد، شيعيانِ مستبصر كه جان‏ها فداى كردند و تنها در سبيلِ خداى كردند. عجب‏تر اين است كه از چندان مهاجر و انصار كه عثمان از همه فرياد مى‏كرد، يك تن به فريادش نرسيد؛ نه به چوبى، نه به سنگى، نه به شمشيرى. تا حسين - عليه السلام - اگرچه كشته شد، كشتنِ او چون كشتنِ اميران بود، و كشتنِ عثمان چون كشتنِ اسيران بود. پس هنوز رافضيانِ كوفه وفا بهترك ۶ كردند كه سنّيانِ مكّه و مدينه. و اين فصل را انكار كردن مايه جحود باشد.

1.بواسماعيل معلوم نشد كه كيست.

2.كذا در نسخ ع - ث - م - ب؛ ليكن ح - د ندارند و محتمل است كه محرّف «قومس» يا «قرميسين» كه معرب كرمانشاهان است، باشد.

3.م - ح - د: «زبان».

4.ساروى در توضيح الاشتباه گفته: «حبيب بن مظاهر الأسديّ بضمّ الميم و إعجام الظاء و كسر الهاء. و فى الخلاصة: "ابن مظهر بضمّ الميم و فتح الظاء المعجمة و تشديد الهاء، و الراء أخيراً و قيل: مظاهر مشكور قتل مع الحسين بكربلاء". و يظهر منه التوقّف في حركة الهاء من مظهر، لكن صرّح ابن داود بكسر الهاء و قال: فى الصحاح: المظهر بفتح الهاء مشدّدةً: الرجل الشديد الظهر، و المظهر بكسر الهاء اسم رجل (انتهى)».

5.صفحه «۳۶۵» چاپ قديم‏

6.ح - د: «بهتر».


نقض
396

مى‏گويند: ما سنّيانِ زاهديم. آن پيرِ بزرگوار، شيخ المهاجرين و الأنصار مى‏گفت: اى مسلمانان از من چه خيانت ديده‏ايد؟ نه شما مرا به خلافت بنشانده‏ايد و بر من بيعت بستده‏ايد؟ اى طلحه، اى زبير، اى عبدالرّحمن، اى فلان، اى فلان، زنهار! البتّه التفات نكردند، چون رافضيانِ كوفه. و چون محمّدِ بوبكر با خنجرى تيز به بالينِ او رسيد، عثمان مى‏گويد: يابنَ أبى بكرٍ إنّ أباكَ لَوْ رآك لَنَهاكَ؛ اگر پدرت تو را برين حالت ديدى، تو را از قتل من نهى كردى. اين مى‏گفت: من خبر ندارم، آن مى‏گفت: من خبر ندارم، آن مى‏گفت: من بيعت نكردم؛ چنانكه كوفيان به طفِّ كربلا با حسينِ على. تا چنان امامى و صحابى‏اى در حرم رسول كشته آمد؛ زنان و پردگيانِ او چون بردگانِ غور و غرچه، ۱ اسير و متحيّر، و در به در، چنان نگاه مى‏كردند، و مهاجريان و انصاريان - اگرچه كوفى و رافضى نبودند - سرش بر مصحف مى‏بريدند. و در تفسير محمّد بن جرير الطّبرى سنّى ۲ ببايد ديدن كه كودكانِ مدينه با عثمانِ كشته، زيادت ۳از آن خوارى كردند كه كودكانِ كوفه با مسلم بن عقيل و هانى بن عروه. و مى‏آورد كه هفت روز ۴ رها نكردند كه دفنش كنند.
خواجه مجبّر نگويد: تا اين روز زين العابدين و باقر و صادق كجا بودند؟ مؤمن

1.در برهان گفته: «غور به ضمّ اوّل و ثانى معروف بر وزن مور، نام ولايتى است معروف، نزديك به قندهار. و غرچه به فتح اوّل و جيم فارسى، ولايت غرچستان و مردم آنجا را نيز گويند و آن ولايتى است مشهور از خراسان». و ياقوت گفته: «بضم أوّله و سكون ثانيه و آخره راء جبالٌ و ولاية بين هراة و غزنة (تا آخر آنچه گفته)». و نيز گفته: «غورجك بالضمّ ثمّ السكون و فتح الراء و الجيم الساكنة و الكاف قريةٌ من الصغد من نواحي اشتيخن، ثمّ من نواحى سمرقند». و نيز گفته: «غورج (تا آن كه گفته) و اهل هراة يسمّونها غورة، قرية على باب مدينة هراة».

2.گويا مراد تاريخ طبرى است كه قضاياى مذكور در متن به شرح و بسط كافى در آنجا، تحت عنوان «مقتل عثمان» مذكور است. اما در تفسير طبرى از اين امور چيزى به نظر من نرسيد، با آن كه به مظانش مراجعه كردم و جمعى از بزرگان نيز دعوى نفى اين مطالب را در سراسر تفسير مذكور كردند. پس به نظر مى‏رسد كه مراد «تاريخ طبرى» است، نه تفسير طبرى؛ اما اشتباه از خود مصنف رحمه اللَّه عليه است يا از مستنسخان كتاب؛ خدا عالم است به حقيقت حال.

3.صفحه «۳۶۴» چاپ قديم‏

4.آنچه طبرى ذكر كرده، سه روز است و شايد كلمه «هفت» محرّف و مصحف از «سه» است و يا از تاريخ ديگر نقل شده است. در هر صورت ما عبارت تاريخ طبرى را در اين باب در تعليقات نقل كرديم. فراجعْ إنْ شئتَ.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 432220
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به