5
نقض

دعاوىِ بى‏بيّنت و معانى، ۱ متحيّر مى‏مانند. مگر دوستى مخلص، نسختى از آن به ۲امير سيّد رئيس كبير، جمال الدّين علىّ بن شمس الدّين الحسينى - أدامَ اللَّهُ علوّه -۳ كه رئيس شيعه است، بُرد۴ و او آن را مطالعه كرد به استقصاء تمام، و پيش برادرِ ۵ مِهترم، اوحد الدّين‏۶ الحسين كه مفتى و پير طايفه‏۷ است - مدّ اللَّه عمره و أنفاسه - فرستاد. او نيز مطالعه نسخه تمام كرد.۸ و از من پوشيده داشتند،۹ از خوفِ آن كه مبادا من در جواب كتاب و نقض آن تعجيلى بكنم.۱۰

[ آشنا شدن عبد الجليل با كتاب فضائح ]

مدّتى دراز شد كه من طالب آن نسخه بودم، ميسّر نمى‏شد و خود ندانستم ۱۱ كه گروهى از علماى هر طايفه به استقصاى تمام، تفحّص اوراقِ آن كتاب نموده‏اند و بر كلماتِ نيك و بدش وقوفى يافته‏اند و استبعاد و تعجّب نموده كه اصول و فروعِ مذاهب بر علما و فضلا۱۲ پوشيده نباشد و شتم و لعن و زور و بهتان در كتب معتاد و معهود نبوده است، بى‏دليل و الزام. و در اثناى آن مؤلّف حوالاتى و اشاراتى به متقدّمانِ اماميّه اصوليّه كرده كه پُرى‏۱۳ از آن، مذهب غُلاة و اخباريّه‏۱۴ و حشويّه است على اختلاف آرائهم؛ و نفى و تبرّا از آن و از ايشان در كتبِ اصوليانِ ۱۵ اثنى‏عشريّه ظاهر است، و بعضى‏۱۶ خود وضع و تمويه‏۱۷ كه مذهب كسى نبوده است. و سه نسخت كرده، يكى به خزانه اميرك‏۱۸ معروف فرستاده و ديگرى مصنّف مى‏دارد و در

1.ح: «و معانى» را ندارد.

2.صفحه «۳» چاپ قديم‏

3.ح: «علوه و سيادته».

4.ح: «برده است».

5.ح: «تمام كرده و آن به برادر».

6.م، ث: «أوحد بن الحسين».

7.م - ب - ث: «مفتى طايفه».

8.ح: «او نيز از سر كمال و فضل مطالعه كرده».

9.ح: «داشت».

10.م: «در جواب نقض تعجيلى بكنم». ث: «مبادا از من در كتاب و نقض آن تعجيلى برود». ح: «نبايد كه در جواب نقض تعجيلى رود».

11.ب - م: «تا خود دانستم». ح: «و چون دانستم».

12.ح - م: «و فضلا» را ندارند.

13.ح: «بهرى».

14.ح: «اجباريه».

15.«اصوليه».

16.ح: «وضع كرده». م: «وضع نموده». تمويه به معنى تلبيس، و باطل را به صورت حق نشان دادن است.

17.ح: «امير». م: «اميرى». رجوع شود به تعليقه ۴.


نقض
4

باد؛ سفيرانِ عالمِ غيب [ كه ] عرضِ مقدّسِ ايشان معرّا و مبرّا ۱ از همه عار۲۳و عيب، و به اضعافِ آن تحيّاتِ مترادفات بر شخصِ پاكيزه و روحِ لطيفِ محمّدِ مصطفى باد۴؛ آن مهترى كه شريعت و شفاعت به نقد و به وعد بر فتراكِ بعثتِ او بازبستند۵ و حاشا۶ - چنانكه مذهبِ مجبّران ۷ است - كه سينه پاك او بشكافتند تا بشستند.۸ از اصلابِ طيّبين‏۹ و ارحامِ طاهرات به جهان آمد. كفر و بدعت و ضلالت از هيبتِ تيغ او در جهان نهان آمد. و هم چندان آفرين و ثنا۱۰ از اهلِ زمين و سما بر۱۱ آلِ محمّد و پاكان و برگزيدگان و احباب و ازواج‏۱۲ و اصحابِ او باد؛ مادارَ فلك و سَبَّحَ مَلَك.۱۳

[ داستان كتاب بعض فضائح الروافض ]

امّا بعد. بدانند منصفانى كه اين مجموعه ۱۴ برخوانند كه در ماه ربيع‏الاوّل پانصد و پنجاه و شش سال‏۱۵ از هجرتِ صاحبِ شريعت - عليه الصّلاة و السّلام - به ما نقل افتاد كه كتابى‏۱۶ به هم آورده‏اند و آن را۱۷ بعض فضائح الرّوافض‏۱۸ نام نهاده‏اند و در محافلِ كبار و حضورِ صغار بر طريقِ تشنيع مى‏خوانند، و مردمِ عامِ غافل‏۱۹ از استماعِ آن

1.ح: «مبرا و مصفا».

2.ح: «عوار». و عوار نيز به تثليث عين، به معنى عيب است.

3.صفحه «۲» چاپ قديم‏

4.ح: + صلى اللَّه عليه و آله.

5.م - ث: «بر فتراك او بستند». در برهان گفته: «فتراك به كسر اول بر وزن ادراك، تسمه و دوالى باشد كه از پس و پيش زين اسب آويزند و آن را به تركى قنجوقه گويند».

6.ح: «حاشا كه».

7.براى نظر در كلمه «مجبر» رجوع شود به تعليقه ۲.

8.براى تحقيق در اين عقيده رجوع شود به تعليقه ۳.

9.ح: «طاهرين».

10.ث: «نثار». ح: «نياز».

11.ث - ح: «بهره».

12.ح: «ارواح».

13.در غير م - ث: «ما دار الفلك و سبح الملك».

14.ث - م: «مجموع».

15.يعنى سال پانصد و پنجاه و ششمين؛ زيرا مراد عدد ترتيبى است.

16.ب - ث - م: «كتاب». توضيح: نسخه آقاى حسين باستانى‏راد كه رمز آن «ب» است، از اينجا، يعنى «كه كتاب به هم آورده‏اند و آن را بعض فضايح روافض نام نهاده‏اند» آغاز مى‏شود و از اول كتاب تا اين عبارت ناقص است.

17.م: «و او را».

18.ب - م: «نقض فضايح الروافض». ح: «نقض و فضايح الروافض».

19.ح: «و مردم أغمر و أغفل» و شايد صحيح «مردم غمر و غافل» باشد. و «غمر» به حركات سه گانه غين معجمه، به معنى ساده لوح و بى‏تجربه است؛ چنانكه «عام» نيز به همين معنى است.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430293
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به