دعاوىِ بىبيّنت و معانى، ۱ متحيّر مىمانند. مگر دوستى مخلص، نسختى از آن به ۲امير سيّد رئيس كبير، جمال الدّين علىّ بن شمس الدّين الحسينى - أدامَ اللَّهُ علوّه -۳ كه رئيس شيعه است، بُرد۴ و او آن را مطالعه كرد به استقصاء تمام، و پيش برادرِ ۵ مِهترم، اوحد الدّين۶ الحسين كه مفتى و پير طايفه۷ است - مدّ اللَّه عمره و أنفاسه - فرستاد. او نيز مطالعه نسخه تمام كرد.۸ و از من پوشيده داشتند،۹ از خوفِ آن كه مبادا من در جواب كتاب و نقض آن تعجيلى بكنم.۱۰
[ آشنا شدن عبد الجليل با كتاب فضائح ]
مدّتى دراز شد كه من طالب آن نسخه بودم، ميسّر نمىشد و خود ندانستم ۱۱ كه گروهى از علماى هر طايفه به استقصاى تمام، تفحّص اوراقِ آن كتاب نمودهاند و بر كلماتِ نيك و بدش وقوفى يافتهاند و استبعاد و تعجّب نموده كه اصول و فروعِ مذاهب بر علما و فضلا۱۲ پوشيده نباشد و شتم و لعن و زور و بهتان در كتب معتاد و معهود نبوده است، بىدليل و الزام. و در اثناى آن مؤلّف حوالاتى و اشاراتى به متقدّمانِ اماميّه اصوليّه كرده كه پُرى۱۳ از آن، مذهب غُلاة و اخباريّه۱۴ و حشويّه است على اختلاف آرائهم؛ و نفى و تبرّا از آن و از ايشان در كتبِ اصوليانِ ۱۵ اثنىعشريّه ظاهر است، و بعضى۱۶ خود وضع و تمويه۱۷ كه مذهب كسى نبوده است. و سه نسخت كرده، يكى به خزانه اميرك۱۸ معروف فرستاده و ديگرى مصنّف مىدارد و در
1.ح: «و معانى» را ندارد.
2.صفحه «۳» چاپ قديم
3.ح: «علوه و سيادته».
4.ح: «برده است».
5.ح: «تمام كرده و آن به برادر».
6.م، ث: «أوحد بن الحسين».
7.م - ب - ث: «مفتى طايفه».
8.ح: «او نيز از سر كمال و فضل مطالعه كرده».
9.ح: «داشت».
10.م: «در جواب نقض تعجيلى بكنم». ث: «مبادا از من در كتاب و نقض آن تعجيلى برود». ح: «نبايد كه در جواب نقض تعجيلى رود».
11.ب - م: «تا خود دانستم». ح: «و چون دانستم».
12.ح - م: «و فضلا» را ندارند.
13.ح: «بهرى».
14.ح: «اجباريه».
15.«اصوليه».
16.ح: «وضع كرده». م: «وضع نموده». تمويه به معنى تلبيس، و باطل را به صورت حق نشان دادن است.
17.ح: «امير». م: «اميرى». رجوع شود به تعليقه ۴.