401
نقض

خارجى و خولى يزيد مأبون و زرعه شريك مطعون و شمرِ پيس ۱ ملعون و مرّه منقد كل؛ اينان و مانند اينان، مشتى اوباش فجّار، كفّار اشرار، دين به دوغبا ۲ بفروخته، در دبيرستانِ كفر لوحِ بدعت آموخته، «عليهم لعنةُ اللَّهِ و الملائكةِ و النّاسِ أجمعين».۳ اما آنچه گفته است مصنف انتقالى كه «اگر ما آن روز بودمانى ۴ متابعت حسينِ على كردمانى» ۵ و عذر خواسته است، انصاف اين است كه بر قول و اعتقاد و قلم و تصنيفش پديدار است ۶ كه بعد از پانصد سال كرده است و بر حلال‏زادگىِ خود دليل انگيخته است كه متابعتِ حسينِ فاطمه كردى يا متابعتِ يزيدِ معاويه؛ «إنّما الأعمالُ بالنّيّات»، ۷ و «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِإمامِهِمْ».۸

1.در برهان قاطع گفته: «پيس، به كسر اوّل و ثانى مجهول و سين بى‏نقطه، علتى است كه آن را به عربى بَرَص خوانند و كنايه از مردم خسيس و رذل هم هست. و پيست بر وزن كيست، شخصى است كه علت بَرَص و جُذام داشته باشد». و اين كه شمر را به اين وصف متّصف كرده، مأخوذ از كتب سير و مقاتل است. مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۴۵، ص ۵۶) از مناقب خوارزمى نقل كرده كه محمد بن عمرو بن الحسن از پدرش نقل كرده كه «قال: كنّا مع الحسين بنهر كربلا، فنظر إلى شمر بن ذي الجوشن و كان أبرص، فقال: اللَّه اكبر اللَّه اكبر! صدق اللَّه و رسوله قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: كأنّي أنظر إلى كلب أبقع يلغ في دماء أهل بيتي». و نيز اندكى قبل از اين (ج ۴۵، ص ۵۴) نقل كرده: «فنزل إليه شمر و كان أبرص، فضربه برجله و ألقاه على قفاه، ثمّ أخذ بلحيته فقال له الحسين عليه السلام: أنت الكلب الأبقع الذي رأيته في منامي (تا آخر)». و هر دو روايت در مقتل الحسين خوارزمى، ج ۲، ص ۳۶ چاپ نجف موجود است و در كتب ديگر نيز گويا نظير اين هست. مراجعه شود به: تاريخ مدينة دمشق، ج ۲۳، ص ۱۹۰، و ج ۵۵، ص ۱۶؛ البداية والنهاية، ج ۸، ص ۲۰۵؛ كنز العمّال، ج ۱۳، ص ۶۷۲، ح ۳۷۷۱۴.

2.در برهان قاطع گفته: «دوغبا با غين نقطه‏دار بر وزن شوربا، آشِ ماست و ماستانه را گويند». و به جاى اين كلمه در دو نسخه ح - د: «به دنيا» و در نسخ ب - م - ث: «به دوغ» ياد شده است.

3.ذيل آيه ۱۶۱ سوره مباركه بقره.

4.ع: «مان بودى» گويا كاتب چون «بودمانى» را نفهميده حروف آن را پس و پيش كرده و به صورت مذكور در آورده است.

5.ع - ث: «كردمانيم». م - ب: «كرمانى». ح - د: «اگر من آن روز بودمى، متابعت حسين على عليه السلام كردمى».

6.ح - د: «از اعتقاد و قول و قلمش پيداست».

7.حديث بسيار معروفى است كه مستغنى از شرح و بيان در اعتبار آن است. تهذيب الأحكام، ج ۱، ص ۸۳، ح ۲۱۸، و ج ۴، ص ۱۸۶، ح ۵۱۸ و ۵۱۹؛ الأمالي، شيخ طوسى، ص ۶۱۸، ح ۱۲۷۴؛ صحيح البخاري، ج ۱، ص ۲، سنن ابن ماجة، ج ۲، ص ۱۴۱۳، ح ۴۲۲۷.

8.صدر آيه ۷۱ سوره اسراء = بنى اسرائيل.


نقض
400

اين همه شامى و خارجى، متولّى عمر سعد، أمير عبيداللَّه بيراه، سلطان يزيد پليد، كالبحر كالسّفينة كالملّاح، و اسامىِ همه پوشيده نيست بر ما؛ امّا كتاب دراز شود و ملال خيزد خوانندگان را، و اين قدر كفايت است.
اما آنچه گفته است كه «يزيد، عراق و خوزستان ۱ به عبيداللَّه مرجانه داده بود»، چون سلطان پسرزاده هند باشد، و امير پسرِ مرجانه باشد، قسمت چنين باشد كه عراق و خوزستان ۲ به عبيداللَّه مرجانه رسد، و پسرِ فاطمه معصومه را كه پدرش نورِ ديده آفرينش است، چندانى نرسد از همه عالم كه در او ايمن و مرفّه بنشيند! «تِلْكَ إذًا قِسْمَةٌ ضيزى‏».۳
و اما آنچه گفته است كه «كشندگانِ حسين على، شيعت بودند»، و ندانسته است كه شيعتِ او بنى‏همدان و بنى‏ثقيف و بنى‏مراد و بنى‏مذحج و بنى‏خُزاعه بودند كه هرگز نه برگشتند و نه عهد و پيمان بشكستند، چون سليمانِ صُرَدِ خُزاعى و مُسَيِّبْ بن نَجَبَه و زهير قين بجلى و حبيب مُظاهِر و رفاعة بن شدّاد ۴ و مسلم بن عوسجة الأسديّ و ابوثُمامة الصّائدى ۵ و عبداللَّه بن عُمَيرْ الكلبىّ و حرّ بن يزيد و سيّد القرّاء ۶ و كنانة بن عتيق و سيف بن مالك و عمرو بن قرظة و عبد الرّحمن ۷ابن عبد ربّه و مانند ايشان ۸ كه دينداران بودند به دليل و حجّت بى‏تهمت و شبهت؛ نه چنانكه سنانك انسِ

1.ع: «خوراسان». ث - م - ب - ح - د: «خراسان» (در هر دو مورد) و قياساً تصحيح شد..

2.آيه ۲۲ سوره مباركه نجم.

3.سليمان و مسيّب و رفاعة بن شداد بجلى، از سران توّابين بوده‏اند كه دو نفر اوّل در نهضت بر ضد يزيد در عين الوردة به شهادت رسيده و رفاعه زنده برگشته است.

4.نام ابوثمامه صائدى، عمرو بن عبداللَّه انصارى است.

5.مراد از سيد القراء، برير بن خضير الهمدانى المشرقى است كه علماى سير در حق او نوشته‏اند: «كان عابداً زاهداً قارئاً للقرآن، من شيوخ القرّاء و أقرأ أهل زمانه. يعلّم الناس القرآن، و كان من عباد اللَّه الصاحين، و كان شجاعاً جليلا من أشراف أهل الكوفة (إلى آخر ما ذكروه في حقّه)».

6.صفحه «۳۶۸» چاپ قديم‏

7.اين نامبردگان، روز عاشورا در ركاب سيد الشهداء عليه السلام به درجه رفيعه شهادت رسيده و سعادت جاودانى يافته‏اند و شرح حال و ترجمه هر يك در كتب رجال و مقاتل و سير و زيارات به‏تفصيل مذكور است. طالبان به مظان هر يك رجوع كنند.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430874
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به