عيّابى - على زعمه - ۱ همه را به بهشت فرستد ۲و خواجه انتقالى را با چنين تصنيف كه براىِ زاد قيامت كرده است و با اين مذهبِ نو كه اختيار كرده است به دوزخ فرستد! كه جزا بر عمل نيست و او مالك الملك است «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ»۳ و آن را كه مذهب و اعتقاد اين باشد، روا نباشد كه در مذهبِ مسلمانان طعن زند. بايد كه به مشيّت افكند تا خود خداى چه خواهد! و به قيامت چه باشد! وگرنه خواجه را ۴ بايد كه افعالِ خير و شرّ را به مكلّف رجوع كند، بايد كه مذهبِ نو را دست بدارد و با سرِ مذهبِ اوّلين شود و مىگويد و مىنويسد؛ تا خلاف ساقط باشد و شبهت زايل و وفاق حاصل. و «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى هَدانا لِهذا».۵
و امّا آنچه درين فصل و در دگر مواضع بر طريقِ تشنيع ياد كرده است كه «اين طايفه روز عاشورا اظهارِ جزع و فزع كنند، و رسم تعزيت را اقامت كنند، و مصيبتِ شهداىِ كربلا تازه گردانند بر منبرها، و قصّه گويند، و علما سر برهنه كنند، و عوام جامه چاك كنند، و زنان روى خراشند و مويه كنند» و اين معنى را به تهمت و بدعت منسوب كرده و نامرضى دانسته، از غايتِ بُغضِ آل رسول، و از فرطِ عداوت اولادِ بتول، اوّلاً معلومِ همه جهانيان است كه بزرگان و معتبرانِ ائمّه فريقين از اصحابِ امامِ مقدّم بوحنيفه، و امامِ مكرّم شافعى، و علما و فقهاى طوايف - خلفاً عن سلف - اين سنّت را رعايت كردهاند، و اين طريقت نگاه داشته. اوّلاً خودِ شافعى كه اصل است و مذهب بدو منسوب است، بيرون از مناقب، او را در حسين و شهداى كربلا مراثىِ بسيار است و يكى از آن قصيدهاى است كه مىگويد:
أبكى الحسين و أرثى [ منه۶]جحجاحامن أهل بيت رسول اللَّه مصباحا
1.ع - ث - ب - م: «على رغمه» به راى مهمله و غين معجمه. و متن صحيحتر است و جارّ و مجرور متعلق به ما قبل است؛ يعنى شيعه به عقيده خواجه شتّام و لعّان و عيّاب است و در واقع چنان نيست.
2.صفحه «۳۷۰» چاپ قديم
3.مأخوذ از اين آيه مباركه است: «قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» (آيه ۲۶ سوره مباركه آل عمران).
4.ع: «و خواجه را».
5.از آيه ۴۳ سوره مباركه أعراف.
6.من تاكنون قصيدهاى را كه از شافعى باشد بر اين وزن و قافيه در مرثيه سيد الشهداء عليه السلام نديدهام و كلمه «منه» نيز در مصراع اوّل بايد باشد تا موزون و درست باشد و «من» در اين قبيل موارد براى تجريد مىباشد؛ از قبيل «لقيت من زيد (او بزيد) أسداً».