407
نقض

لرستان ۱ شود كه خارجيانند تا نبيند و نشنود كه تعصّب كه او راست كس را نيست.
و تعزيتِ حسينِ على داشتن متابعتِ قول خدا است: «قُلْ لا أسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أجْرًا إلاَّ الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى‏»۲ و موافقتِ قول مصطفى است كه گفت: «مَنْ بَكى‏ عَلَى الحسينِ أو أبْكى‏ أو تَباكى‏ وَجَبَتْ لَهُ الجنّة»؛ ۳ تا هم گوينده و هم شنونده در رحمتِ خداى باشد و منكرش الّا منافق و مبتدع و ضالّ و گمراه نباشد و خارجى و مبغضِ فاطمه و آلش و على و اولادش. و «الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ».۴

[ 137 ]

[ ادعاى مؤلف فضائح در رفتارشناسى شيعه در قيام‏هاى علويان ]

[ اشاره به قيام زيد بن على و واكنش شيعيان ]

[ مظلوميت زيد بن على از ديدگاه شيعه ]

[ اشاره به بد عهدى مردمان در قيام زيد بن على ]

[ مقايسه واكنش مردم به قيام زيد بن على با صحابه صدر اسلام ]

[ طمع ورزى برخى صحابه و تحريك كردن عايشه در جنگ با على(ع) ]

[ جنگ على (ع) با ناكثين و فتنه‏گران در جنگ جمل و داستان زن هودج‏نشين ]

[ على(ع) كشنده ناكثين، قاسطين و مارقين ]

[ ناصبيان خيانتگران واقعى و دشمنان على(ع) ]

[ حكومت مسترشد عباسى و تحرك گروه‏هاى منحرف ]

[ مناسبات و ارتباطات خلفاى عباسى با سلاطين و اميران سلجوقى ]

[ قاعده سياسى در بى‏وفايى مردمان ]

[ پشيمانى مسترشد عباسى در ميدان دادن به مغرضان و بدخواهان ]

[ بى‏وفايى مردم در قيام زيد شهيد و ربط آن با بيعت‏شكنى ناصبيان ]

۵آنگه گفته است:
و اين روافض هر يك را از بنى‏على ۶ فراآب مى‏كردند ۷ ، چون زيد بن على و يحيى بن زيد و محمّد بن عبداللَّه و ابراهيم بن عبداللَّه الحسنى بباخمرى و الحسين بن على به فخّ و قاسم رسّى و يحيى بن هادى و محمّد بن القاسم، صاحب طالقان، و يحيى بن عمر الحسنى ۸ و مانندِ ايشان را كه انگشت بدان شمار وامى كردند كه ما اين كنيم و اين كنيم. علوى از بهر آن را خواستى كه به بهرى از دنيا دررسد، و يا امر به معروفى و نهى از منكرى كند، به قول شما رافضيان مغرور شدى، خروجى بكردى. روافض چون آوازِ شيهه اسبانِ سلطان بشنيدندى، سرِ خويشتن گرفتندى و بيچاره را به دست وادادندى. علوى گرفتار شدى. خلفاى آل عباس با ايشان همان كردندى كه سلجوقيان كنند با هم‏ديگر: يا بكشتنديش يا كور بكردندى يا محبوس كردندى. چون چنين بود ما را اندرين چه گناه؟! رافضى را گناه بيشتر بود كه ما را. نبينى چون

1.ح - د: «كردستان».

2.از آيه ۲۳ سوره مباركه شورى.

3.از احاديث مسلّم قطعى‏الصدور است به نزد ما شيعيان. مراجعه شود به: ثواب الأعمال، ص ۸۴؛ اللهوف، ابن طاووس، ص ۱۰؛ كامل الزيارات، ص ۲۱۰، ح ۳۰۰ و ۳۰۳؛ بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۲۸۹، ح ۲۹.

4.ذيل آيه ۶۳ سوره مباركه عنكبوت (با اين تصرف كه به جاى «و» در آيه «قل» هست).

5.صفحه «۳۷۴» چاپ قديم‏

6.نسخ: «از نبى و على».

7.فراآب كردن، يعنى به مهلكه انداختن. (ويراستار)

8.براى ترجمه سادات مذكور، رجوع شود به تعليقه ۱۵۲.


نقض
406

طغرل با حضورِ بيست هزار آدمى اين قصّه به نوعى گفت و اين تعزيت به صفتى داشت از سر برهنه كردن و جامه دريدن كه مانند آن نكرده بودند، و مصنّفِ كتاب اگر رازى است ديده باشد و شنوده. و خواجه تاج شعرى ۱ حنيفى نيسابورى روزِ عاشورا بعد از نماز در جامعِ عتيق ديدند كه چه ۲مبالغت كرد در سنه خمس و خمسين و خمسمائه به اجازتِ قاضى با حضور كبرا و امراء.
پس اگر اين بدعت بودى - چنانكه خواجه مجبّر انتقالى گفته است - چنان مفتى رخصت ندادى و چنين ائمّه روا نداشتندى. و اگر خواجه انتقالى ۳ به مجلس حنيفيان و شيعيان نرفته باشد، آخر به مجلسِ شهابِ مشّاط ۴ رفته باشد كه او هر سال كه ماه محرّم در آيد، ابتدا كند به مقتلِ عثمان و على، و روزِ عاشورا به مقتلِ حسينِ على آورد؛ تا سال پيرار به حضورِ خاتونانِ اميران و خاتونِ امير أجلّ، اين قصّه به وجهى گفت كه بسى مردم جامه‏ها چاك كردند و خاك پاشيدند و عالم سر برهنه شد ۵ و زارى‏ها كردند كه حاضران مى‏گفتند: زيادت از آن بود كه به زعفران‏جاى ۶ كنند شيعت.
و گر اين علما و قُضاة اين معنى به تقيّه و مداهنه مى‏كنند، از بيمِ تركان و خوف سلطان، موافقتِ رافضيان باشد، وگر به اعتقاد مى‏كنند، خلافِ ايشان را، خواجه را نقصان باشد ايمان را؛ والّا در بلادِ خوارج و مشبّهه كه روا ندارند كردن دگر همه حنيفيان و شفعويان و شيعت اين سنّت را متابعت كنند. پس خواجه پندارى ازين هر سه مذهب، بيزار است و خارجى است. پس بايد كه به خوزستان ۷ و

1.ث - ب - م: «اشعرى» و ترجمه تاج اشعرى را به دست نياورده‏ام.

2.صفحه «۳۷۳» چاپ قديم‏

3.از عبارت: «گفته است چنان» تا اينجا فقط در دو نسخه ح - د هست.

4.اين عبارت صريح است در اين كه مؤلف بعض فضايح الروافض، شهاب مشاط نيست؛ چنانكه استاد فقيد عباس اقبال آشتيانى احتمال داده است؛ چنانكه در تعليقات ص ۱۳۴ تصريح به آن گذشته است. و اين مطلب در ترجمه شهاب مشاط مبسوطاً تحقيق خواهد شد، و براى ترجمه شهاب مشاط رجوع شود به تعليقه ۱۵۱.

5.ح - د: «و سرها برهنه كردند».

6.ع - ث - ب - م: «زعفران جار». ح - د: «زعفران‏گاه». و براى تحقيق «زعفران‏جا» رجوع شود به آخر همان تعليقه ۱۵۱.

7.ع - م - ب: «به خورستان» (با راء مهمله).

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398856
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به