411
نقض

سوگند خوردند ۱ و عهد و پيمان بستند ۲ كه هم‏پشت و هم‏زبان باشند تا شرِّ على از مسلمانان كفايت كنند، و خونِ عثمان كه ايشانش كشته بودند، از علىِ بى‏گناه باز خواهند. و بدين مكر و دستان، زنِ رسول را - عليه السلام - كه بارى تعالى گفته بود: «وَ قَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولى‏»۳ بر وى تلبيس كردند و از خانه‏اش بيرون آوردند و در هودج نشاندند و بر خلاف طبعِ او به مصاف و قتال على آوردند. و رسول خبر داده كه: «يا عليُّ، حربُكَ حربي‏ وَ سِلْمُكَ سِلمي». ۴ و چون لشكرها به هم رسيدند به درِ بصره، في شهور سنة ستٍ‏ّ و ثلاثين ۵ من الهجرة ۶و أمير المؤمنين را پنجاه‏و هفت ۷ سال بود اين روز. و ده سالش بود كه مصطفى را وحى آمد و بيست و سه سالش بود كه مصطفى هجرت كرد و ده سال در خدمتِ مصطفى به مدينه بود و چون سيّد - عليه السلام - از جهان نهان شد، بيست و چهار سال و اند ماه خلافت بوبكر و عمر و عثمان بود، و مدّتِ خلافت اميرالمؤمنين، پنج سال و چند ماه بود. اوّلين قتالى وى را اين بود به درِ بصره با طلحه و زبير و قومِ ايشان. و در شب نوزدهم

1.«خوردند» و «بستند» فقط در نسخه «ح» هست.

2.صدر آيه ۳۳ سوره مباركه احزاب.

3.از احاديث متواتر در ميان خاصه و عامه است. تهذيب الأحكام، ج ۱، ص ۱۰ (در مقدمه كتاب)؛ الإفصاح، شيخ مفيد، ص ۱۲۸؛ الأمالي، شيخ طوسى، ص ۳۶۴، ح ۷۶۳؛ الأمالي، شيخ صدوق،ص ۱۵۶، ح ۱۵۰؛ المناقب، خوارزمى، ص ۱۲۹.

4.در نسخ: «اربع و ثلاثين» ضبط شده است و قياساً تصحيح شد؛ زيرا قتل عثمان بن عفان در ذى الحجه سال سى و پنج هجرى واقع شده به اتفاق همه مورخين و ارباب تراجم و سِير. ابن عبدالبر در استيعاب گفته: «قال الواقديّ: قُتِلَ عثمان يوم الجمعة لثمان ليال خلت من ذي الحجة يوم التلبية سنة خمس و ثلاثين، و قد قيل: إنّه قتل يوم الجمعة لليلتين بقيتا من ذي الحجة، و قد روى ذلك عن الواقدي أيضاً، و قال المعتمر عن أبيه عن أبى عثمان النهدى: قتل عثمان في وسط أيّام التشريق» و قد قال أيضاً قبيل هذا ما نصّه: «و قتل عثمان بالمدينة يوم الجمعة لثمان عشرة أو سبع عشرة خلت من ذي الحجة سنة خمس و ثلاثين من الهجرة؛ ذكره المدائني عن أبي معشر عن نافع». و نظير اين تصريح را همه مورّخان و ارباب سير و تراجم دارند. پس خلافت اميرالمؤمنين از اواخر سال سى و پنج آغاز شده و جنگ جمل در سال سى و شش واقع شده است؛ بدون هيچ شبهه و اختلافى.

5.صفحه «۳۷۸» چاپ قديم‏

6.ح: «پنجاه و هشت».


نقض
410

مصنّف اين فصل براىِ بدعهدى روافض آورده است كه با زيد على وفا نكردند، راست مى‏گويد و بر مجلسِ سامى انتقالى پوشيده نباشد و در تواريخ خوانده باشد و نوشته كه دير است تا مردمِ بدعهد در جهانند و مردم را مغرور مى‏گردانند و در فتنه و آفت مى‏نهند؛ چنانكه طلحه و زبير كه از بزرگان مهاجرند و مختارند در امامت ۱ روز بيعت شورى با آن درجات رفيع نديدى كه چه كردند...! بيامدند و به حيلت و افسون، امّ المؤمنين را كه جفتِ پاكيزه رسول بود و دخترِ بوبكر صدّيق بود فراآب كردند ۲ كه‏بيا تا خونِ عثمان طلب كنيم كه او را علىِ بوطالب فرمود ۳كشتن، و كشندگان او چون محمّد بوبكر و مالك اشتر در لشكرِ على‏اند، و خصومتِ ديرينه با ياد او دادند و چندان‏كه عايشه امتناع و انكار مى‏كرد، ايشان غرور زيادت مى‏كردند كه: نامِ تو بدين حركت در جهان بماند، و خونِ عثمانِ بدان بزرگى هَدَر نشود، و على و اولادش و اتباعش تا به قيامت خرّمى ۴ نكنند و لاف نزنند. هرچند كه عايشه انكار بيش كرد، زبيرِ عوام به عداوتِ على تكرار بيش كرد. آنگه چون دلِ عايشه نرم كردند و او را فرا آب كردند - چنانكه روافضِ كوفه زيد بن على را - و عايشه مى‏گفت: به يك زن و شما دو مرد اين كار برنيايد كه على امام است و خداوندِ شمشير و قوّت و لشكر است، و عالم‏ترِ جهانيان است به علومِ دينى و احكامِ شرعى، در افتادند ۵ و از مهاجر و انصار و از أبناء المهاجرين الأوّلين و الأنصار المتقدّمين، اندهزار سوار و پياده جمع كردند و

1.ع - ث - م - ب: «كه از بزرگان مهاجر و انصار اندر امامت». و گويا مراد آن است كه جزء آن شش نفرند كه ايشان را اصحاب شورى مى‏نامند، و در اختيار امام بنا بر تعيين عمر بن الخطاب، مختار و صاحب‏نظر بودند.

2.فراآب كردن = به مهلكه انداختن. (ويراستار)

3.صفحه «۳۷۷» چاپ قديم‏

4.ع - ث: «جرمى». ح: «منى» و مراد از «منى» بنا بر نسخه «ح» خودبينى و دم از بزرگى زدن مى‏باشد. سعدى گفته: مر او را رسد كبريا و منى‏ كه ملكش قديم است و ذاتش غنى‏

5.ح: «نشيندند».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430006
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به