425
نقض

بنت اشعث بن قيس داد، پدرش حليفِ بنى اميّه، برادرش محمّدِ أشعث، نديم عبيداللَّه، به مشورتِ مروانِ رانده، بر دست اَيْسُونيه ۱ كنيزك عبداللَّه عمر خطّاب، زهر معاويه فرستاده از دمشق، رأى عمرو عاص زده، ۲ فتوى شُرَحْبيل ۳ كرده به حضور بوهريره. تاريخ بربايد گرفتن به استقصاء بخواندن، تا شبهتى بنماند كه لعنت بر فرستنده و آرنده و دهنده و مُشير و مدبّرِ ايشان باد و بر آن كه عذرِ ايشان خواهد. ۴امّا زُفان به ادب مى‏بايد جنبانيدن كه همه به ارادت و رضا و قضاىِ خداى بوده است و اين آيت را اثرى نيست كه «وَ ما اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ»!۵ و حسين على را - عليه السلام - على‏رغم أنف المصنّف، سلطانِ وقت فرمود كشتن، يزيد معاويه به كينه روزِ بدر كه أقرباى بزرگِ او را كشته بود به عوضِ آن، و آن لفظ بزرگوار اميرالمؤمنين، يزيد عجب است كه به خواجه انتقالى [ نقل ]نيفتاده است كه: ۶
ليت أشياخي ببدرٍ شهدواجزع الخزرج من وَقْع الأسل‏
لأهلوّا و استهلّوا طرباًثمّ قالوا يا يزيد لا تشل۷
تا شبهتى بنماند در آن، امير يزيد پسرزاده هند جگرخواره، سپاهسالار عبيداللَّه، مادرش مرجانه، زهى نسب! زهى حسب! زهى خانه! متولّىِ لشكر، عمر سعدِ وقّاصِ مهاجر و صحابى رسول، واحدِ عشر بيعت رضوان، ۸ قاتلْ شمر مأبون، سالبْ سنانِ

1.تحقيقى در باب «ايسونيه» در سابق گذشته رجوع شود به ص ۳۷۰.

2.عمروعاص در سال ۴۳ هجرى مرده. پس اين نسبت از مصنف رحمه اللَّه عليه به وى مبنى بر اشتباه است.

3.شرحبيل بر وزن خزعبيل، يعنى به ضمّ شين و فتح راء و سكون حاى مهمله و كسر باى موحّده و به لام در آخر، از اسماى اعلام است.

4.صفحه «۳۹۱» چاپ قديم‏

5.صدر سوره غافر، آيه ۳۱.

6.ح - د: «نرسيده است؛ شعر». و اين دو بيت از اشعار ابن زبعرى است كه يزيد به آنها تمثل كرده و بسيار معروف و مشهور و مستغنى از شرح و بيان است.

7.الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۴؛ الأمالي، شيخ صدوق، ص ۲۳۱، ح ۲۴۲؛ روضة الواعظين، ص ۱۹۱؛ تفسير القمي، ج ۲، ص ۸۶؛ تاريخ الطبري، ج ۸، ص ۱۸۷؛ السيرة النبويّة، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۴۶، الفتوح، ابن اعثم، ج ۵، ص ۱۲۹.

8.سعد وقّاص از عشره مبشّره است و بيعت رضوان خود معروف است و در حديبيه زير درختى واقع شده است و براى تحقيق اين كه سعد در اين بيعت چه سمتى داشته، به كتب سِيَر و تواريخ رجوع شود.


نقض
424

مى‏بايست ايستادن و تيغ خوردن مسئله قائم بنهادند تا از دستِ علويان برستند. اكنون چون نگاه كنى هر چه بر آل رسول رفته است، خود سَر و بُنْ از رافضيان خاسته است و هرگز جمع اهلِ رفض را جمالى نبوده است و نباشد.
۱امّا جوابِ اين كلمات مكرّر و ترّهاتِ مزوّر و لقمه خام مشتى عوامِ ناتمام دور از علم، بعيد از حجّت، معرّا از معنى كه «با قائم آن كنيد كه با على و حسن و حسين و رضا كرديد» آن است كه: البادى أظلم. ۲ همه از ناصبيان آموختند كه با عمر و عثمان و عايشه و طلحه و زبير و يزيد و عبيداللَّه و با مقتدر و مُسترشد و راشد كردند، از كشتن و برگشتن و مخالفتِ عهد و پيمان و خذلان و دروغ و افسوس، چنانكه بيان كرده شد به تفصيل. و اين سنّتِ سيّئه ناصبيان نهاده‏اند، و «مَنْ سَنَّ سنّةً سيّئةً، فعليه وِزْرُها وَ وِزرُ مَنْ عَمِلَ بِها إلى‏ يَوْمِ القيامة». ۳ تا اين نيز كه دعوى مى‏كند به‏دروغ كه رافضيانِ آخر كرده‏اند، وزر و وبالش همه به گردنِ ناصبيان باشد از آنِ اوّلين، بلكه عبدالرّحمنِ ملجم، انبازِ بُرَكْ بن عبداللَّه ۴ و عمرو بن بكر التّميمى بود در اختيارِ قتل اميرالمؤمنين و هر سه خارجى بودند از بقيّتِ تيغ اميرالمؤمنين، هر سه از نهروان بجسته، متولّىِ آن امر قَطامِ خارجيّه، مُشير اشعثِ قيس ناصبىِ كهن، شريك در قتل أميرالمؤمنين - عليه السلام - با عبدالرّحمن ملجم - لَعَنَهُ اللَّهُ - يكى شبيب بن بَجَرَه ۵ و يكى وَرْدان بن مجالد، هر سه مجبّر و خارجى - عليهم لعنة اللَّه و لعنة اللّاعنين - ، و حسن على را زهر جعده

1.صفحه «۳۹۰» چاپ قديم‏

2.مراجعه شود به: تحف العقول، ص ۴۱۲؛ الصراط المستقيم، ج ۳، ص ۴۹؛ العوالي اللآلي، ج ۴، ص ۵۷، ح ۲۰۳؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۱۸، ص ۳۶۹.

3.از احاديث مسلمه بين الفريقين است؛ به طورى كه احدى در آن خدشه نكرده است. مراجعه شود به: صحيح مسلم، ج ۳، ص ۸۷؛ سنن ابن ماجة، ج ۱، ص ۷۴، ح ۲۰۳؛ مسند ابن حنبل، ج ۴، ص ۳۵۷، الفصول المختارة، سيد مرتضى، ص ۱۳۶؛ مكارم الأخلاق، ص ۴۵۴؛ الصراط المستقيم، ج ۳، ص ۸۰؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۱۸۶.

4.نسخ: «بكر بن عبداللَّه» و «برك» بر وزن صرد، لقب حجّاج بن عبداللَّه تميمى، ضارب معاويه است در شب قتل اميرالمؤمنين عليه السلام. و براى شرح اين قصه، رجوع شود به تعليقه ۱۵۹.

5.در تاج العروس گفته: «و شبيب بن بجرة محرّكة شارك عبد الرحمن بن ملجم - لعنهُ اللَّه تعالى - في دم أميرالمؤمنين و يعسوب المسلمين، عليّ بن أبي طالب، كرّم اللَّه وجهه و رضى عنه».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402294
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به