آيتِ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى»۱بههرزه آمده باشد!
و امّا آنچه گفته است كه «رسول را جبرئيل گفت: نشانِ ايشان آن باشد كه اين جفتِ تو را ناشايست گويند» دليل بر بطلانِ اين قول، آن است كه رسول اين ۲ روز كه در مسجدِ قبا نماز مىكرد، هنوز در مدينه نشده بود و واقعه عايشه و دروغِ منافقان بر وى بعد از آن بود. پس چون رسول از جبرئيل شنويده بود كه هر كه عايشه را ناشايست گويد مبطل و رافضى باشد؟ بعد از آن، چون منافقان دروغ بر عايشه نهادند و آن حادثه به مدينه بود بعد از هجرت و بعد از وجوب نماز آدينه، و رسول گُرم ۳
شد و او را با خانه پدرش فرستاد. پس بايستى كه جبرئيل را باور داشته بودى و قبول نكردى و گُرم نشدى و او را با خانه بوبكر نفرستادى كه جبرئيل گفته بود كه «رافضيان باشند كه او را ناشايست گويند و دروغ گويند و دوستش ندارند».
و ازين معلوم شود كه خواجه انتقالى دروغ گفته است و پيش از حادثه جبرئيل خود زهره ندارد كه رسول را خبر كند و خود نداند كه علمِ غيب الّا خداى نداند.
و شيعت عايشه را و نه هيچ زنى را از زنانِ مصطفى و دگر انبيا اين تهمت ننهند و همه مؤمنين ۴ و مؤمنات را دوست دارند و نيكو گويند و خداى به فضلِ خويش رافضيان را مذمّت نكند، و دعاىِ رسول مستجاب باشد.
و خواجه انتقالى در همه نقلها كاذب و بدفعل و بىامانت است كه در اوّلِ كتاب تقرير كرده است كه «مذهبِ رفض صد و پنجاه سال است تا كه بنهاده است» و درين فصل مىگويد: «آنها كه در عهدِ رسول دروغ بر عايشه نهادند، رافضيان بودند». پس
1.آيه ۱۸ سوره مباركه فاطر؛ آيه ۱۴۶ سوره مباركه انعام؛ آيه ۱۵ سوره مباركه اسراء؛ آيه ۷ سوره مباركه زمر؛ و آيه ۳۸ سوره مباركه نجم.
2.ح - د: «آن».
3.ح - د: «در خشم شد». و در برهان قاطع گفته: «گرم به ضمّ اوّل و سكون ثانى و ميم، به معنى غم و اندوه و زحمت سخت و گرفتگى دل و دلگيرى باشد»، و در آنندراج گفته: «شاهد اين معنى قول حكيم فردوسى است (نقلاً از بهار عجم و فرهنگ ناصرى): ز چنگال شيران همه دشت غرم
دريده بر او دل پر از داغ و گرم».
4.ع - ث: «و همه مؤمن». ح - د، هم ندارند.