ديگر دروغها. به مذهبِ شيعه، اخبارِ آحاد البتّه ايجابِ علم و عمل نكند، و خبر چون صحيح و متواتر باشد، مسموع و مقبول باشد و ايجابِ علم و عمل كند.
و امّا آنچه گفته است كه: «ايشان را درسى نباشد»، مگر به سمعِ اين قائل نرسيده است كه مرتضاى بغداد را ۱ - رضي اللَّه عنه - چهارصد شاگردِ فاضلِ متبحّر بودهاند دون از دگران؛ در اصول و فروع و فنونِ علوم. و او در عهدِ خلفاى بنى العبّاس مدرّس بود ممكَّن و محترم و مقبول القول و القلم، و پدرش سيّدِ أجلِّ طاهر نقيب السّادة۲ در مدينة السّلام حاكم در جنبِ دار الخلافة، و متنبّى درين قصيده مدح او مىگويد؛ شعر:۳
إذا عَلَويٌّ لَمْ يَكُن مثل طاهرٍفما هُوَ إلّا حجّةٌ للنّواصبِ
۴و آنچه مرتضى كرده است از تقويتِ اسلام و تربيتِ شريعتِ جدّش مصطفى - صلى اللَّه عليه و آله - در جوابِ شبهاتِ منكرانِ توحيد و رسالت چون فلاسفه و زنادقه و براهمه، كسى را قوّت نبوده است. و پيش از وى شيخ المفيد ۵ را شاگردانِ بسيار بودهاند و مناظراتِ رفيع كرده است۶ و تصنيفات كرده و اگرچه بعضى از اقوالِ او خلافى هست كه به اوّلِ كار۷ گفته است. و فضل و بزرگىِ شيخ كبير، بوجعفر بابويه - رحمة اللَّه عليه - را خود چگونه انكار توان كرد؟ از تصانيف و وعظ و درس، و از رى تا بلاد تركستان و ايلاق،۸ اثرِ علم و فضل و بركاتِ زهد و امانتِ او پوشيده نيست. و نوبختيان ۹ و محمّد بن شاذان۱۰كه فضلِ ايشان در جهان ظاهر است. و ذوالفخرين
1.ب - م: «مير مرتضى علم الهدى را».
2.ح - س: «نقيب سادات».
3.براى تحقيق اين امر رجوع شود به تعليقه ۲۶.
4.صفحه «۴۰» چاپ قديم
5.در نسخه «ع» در هر جا كه نام شيخ مفيد را آورده، به الف و لام در «المفيد» ياد كرده است.
6.اشاره به مناظرات مفيد رحمه اللَّه عليه است. در روضات الجنات گفته: «و له قدس سرّه مناظرات لطيفة و حكايات مع القوم جيدة طريفة أفرد لها المرتضى رضى اللَّه عنه كتاباً و ذكر أكثرها». و يافعى در مرآة الجنان بعد از ذكر ترجمه و تاريخ وفات او گفته: «أراح اللَّه منه» (اى أهل السنة). و قاضى نور اللَّه رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين و عالم ربانى ميرزا محمد سامرايى طهرانى رحمه اللَّه عليه در حاشيه نسخه خود، به طور اجمال به علوّ مقام مناظرات مفيد رحمه اللَّه عليه با علماى مخالف مذهب او اشاره فرمودهاند.
7.ع - ث - ب - م: «در اول كتاب».
8.براى تحقيق در اين مطلب، رجوع شود به تعليقه ۲۷.
9.نظر به معروفيت نوبختيان حاجت به ترجمه حال ايشان نيست.
10.براى ترجمه او، رجوع شود به تعليقه ۲۸.