441
نقض

محمّد كيسكى، و سيّد امام مانگديم رضى. ۱ ايشان گفتند: چون درين اختيار بر شما تشنيع مى‏زنند، تركِ اين تبرّك كنى ۲ و اين اسامى كه سنّت است بر فرزندان منهيد تا كس را بر شما سخن نباشد. تا به بركاتِ گفت و فتواىِ پير دانشمند سنّى اين طريقت زايل شد و منقطع گشت و وزر و وبالِ آن به گردنِ خواجه مفتى. و مصنّفِ انتقالى چون اين احوال داند، بايد كه بر شيعت به تركِ اختيارِ اين اسامى تشنيع نزند و تهمت ننهد تا مأخوذ و مأثوم نباشد. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
امّا آنچه گفته است كه «رافضى را عادت باشد كه بيشتر بهتان نهد چون جهودان»، انصاف اين است كه هر مسلمانِ حنفى و شفعوى و شيعى كه به انصاف و استقصا درين مجموعه كه اين خواجه كرده است، نظر كند و تا به آخر برخواند، بداند كه‏
البتّه هيچ دروغى نگفته است و هيچ بهتانى ننهاده است! و چون درست شود كه چهاردانگ از آنچه گفته است و نوشته است، دروغ و بهتان و تهمت و تعصّب و عداوت و بغض است، مقتدى او باشد به جهودان، و او بهتر مانندگى دارد به ايشان. و گرچه رافضى بوده است و اكنون سنّى شده است، ۳ انصاف اين است كه مذهبِ جهودان و ملحدان هم سره ۴مى‏داند. خداى تعالى مكافاتش كناد به هرچه گفته است و نوشته «إنَّ أخْذَهُ أليمٌ شَديدٌ».۵
امّا آنچه گفته است و دروغ بر رسول - عليه السلام - نهاده است كه گفت: «يهودُ هذه الاُمّة الرّافضة»، بيرون ۶ از آن كه خداى تعالى داند كه رسول منزّه است از مانندِ اين گفتن، و در هيچ كتابى مسطور نيست، و از هيچ محدّثى مذكور نيست، و بيچاره خود را نصيب ۷ كرده است از آن خبرِ بى‏شبهت كه رسول - عليه السلام - گفته است: «من‏

1.اسامى نامبردگان پيشتر گذشته، و در تعليقه ۳۰ و موارد ديگر تعليقات نيز شرح حال ايشان ياد شده است.

2.ث - ب - م - ح - د: «كنيد». و متن از قبيل اطلاق مفرد مخاطب و اراده جمع مخاطب است. رجوع شود به تعليقه ۳۱.

3.ث - م - ب: «سنى است». ح - د: «سنى شده».

4.صفحه «۴۰۶» چاپ قديم‏

5.ذيل آيه ۱۰۲ سوره مباركه هود.

6.ع - ث - م - ب: «و بيرون».

7.ح - د: «بى‏نصيب». و مراد از متن آن است كه خود را با نصيب و بهره‏مند از حديث نبوى آينده و مشمول آن گردانيده است.


نقض
440

دلالت نباشد بر عداوت بوبكر و عمر و عثمان. و در آن كه شيعت اين جماعت را دوست‏تر دارند از آن كه صحابه را، هيچ شبهتى بنماند و در آن كه صحابه را بد نگويند و دشمن ندارند، شبهتى نيست كه سابقانِ اوّل‏اند و مهاجريان و ياوران، ۱ و «الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ».۲
و امّا آنچه در رى و قم و قاشان و دگر مواضع نامِ بوبكر و عمر و عثمان بر فرزندان كمتر نهند، شبهتى نيست، و آن را سببِ نزولى هست و آن عجب است كه مصنّف انتقالى را معلوم نيست با اين همه دعوى؛ وگر معلوم است، مگر به عداوتِ اميرالمؤمنين بازمى‏پوشد و آن‏چنان بود كه آن ۳ مفتىِ محتشم كه خواجه را بود در عهدِ سلطان ملكشاه و بركيارق - رحمة اللَّه عليهما - كه فتوى كرد كه فاطمه را علّتى بود كه او را الّا به على نشايست دادن!«كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أفْواهِهِمْ إنْ يَقُولُونَ إلاّ كَذِباً»۴ كه آن نه علّت بود، عصمت و طهارت بود، كه معصومه را الّا به معصوم چگونه شايد دادن؟ آن پيرِ دانشمندِ سنّىِ متعصّب، چنين فتوى كرد با تركان به تلبيس بريشان، كه اين رافضيان از غايتِ بغضِ صحابه، مى‏شوند و نام پسران را بوبكر و عمر و عثمان بر مى‏نهند و فرزندان را به نيّتِ ۵ايشان، كافر و ملحد و حرام‏زاده مى‏خوانند و نامِشان مى‏برند و اشارت به فرزندانِ خود مى‏كنند و غرضشان صحابه بزرگوارند! اين تشنيع بر شيعت مى‏زد به طمعِ ناموس و بازارچه و دانگانه؛ ۶ تا جماعتى از شيعت كه فرزندان را به تبرّكِ صحابه و اقتدا به اميرالمؤمنين على، بوبكر و عمر و عثمان نهاده بودند، رشوت برند. و چون حال بدين انجاميد، شيعت اين حال رفع كردند بر خواجه على عالم، و فقيه بُلمعالى امامتى، و شمس الاسلام حَسَكا، و بوطالبِ بابويه، و سيّد رئيس

1.م - ب: «مهاجران و ياران»، ح - د: «و راويان و مهاجران».

2.از آيه ۱۰۰ سوره مباركه توبه.

3.ع - ث - م - ب: «كه از».

4.ذيل آيه ۵ سوره مباركه كهف.

5.صفحه «۴۰۵» چاپ قديم‏

6.ح - د: «به طمع ناموس بازارچه و دوكانچه». در برهان قاطع گفته: «دانگانه با گاف فارسى بر وزن بارخانه، آن باشد كه جمعى چون خواهند به سير و گشت روند، هر يك زرى بدهند تا از آن سرانجام خوردنى و مايحتاج سير كنند، و به فتح ثالث اسباب و متاع و كالا باشد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430374
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به