443
نقض

نسبت و به فرِّ يزدان دانند، رافضيان خلافت به نسبت دانند، و نصّ گويند به جاى فرّ يزدانى، و همچنان كه گبركان از همه صحابه عمر را دشمن‏تر ۱ دارند، رافضى عمر را دشمن‏تر دارد به سنّتِ گبركى، و هم‏چنانكه گبركان گويند: كيخسرو بنمرد و به آسمان شد و زنده است و به زير آيد و كيش گبركى تازه كند، رافضى گويد: قائم زنده است، بيايد و مذهبِ رفض را قوّت دهد، و جهان بگيرد، و ذوالفقار با خود دارد، تا همه مسلمانان را بدان بكشد.
امّا جوابِ اين طامّاتِ نامتناسب و تُرَّهاتِ ناموزون و اشاراتِ لغو و عبارات به‏دروغ كه از سرِ تعصّب و بُغض ايراد كرده است، بر سبيلِ اختصار ۲ آن است كه: ظاهر مى‏شود كه بيست و پنج سال كه بقوله برين مذهب بوده است، اصولِ اين مذهب بحمد اللَّه ندانسته است و از فروع بيگانه بوده است و از آن بگريخته است كه جاهل بوده است.
اوّلاً شكّ نيست كه مذهبِ گبركان اين است كه يزدان مطبوع است بر خير و البتّه شرّ نتواند كردن، و اهرمن مطبوع است بر شرّ و البتّه خير نتواند كردن و قادر نباشد بر خير؛ به خلافِ آن صورت كه از مذهبِ شيعتِ اصوليّه معلوم است كه بارى تعالى قادر است بر ساير ۳ اجناسِ مقدورات [ الى ]مالا نهايةَ له، هر چه صحّت مقدورى او دارد، و قادر است لِذاتِهِ، و بر خير قادر است و بر شرّ قادر است و همه مقدورات بأجمعُ ۴ مقدور اوست. امّا چون عالم است به قُبحِ قبائح و مستغنى است از فعلِ قبائح، و عالم است كه مستغنى است از فعلِ قبائح، اختيار فعل قبيح نكند تا حاصل نيايد بر صفتِ نقص. و عقلِ عقلا و آياتِ عدل از قرآن و مذهبِ انبيا همه بر صحّتِ مذهبِ

1.ع - ث - م - ب: «دشمن».

2.ع - ث - م - ب: «اقتصار».

3.«ساير» در اينجا به معنى جميع است.

4.كذا و صحيح «بأجمعها» است. در أقرب الموارد گفته: «أجمع مِن ألفاظ التوكيد، يؤكّد به كلّ ما يصحّ افتراقه حسّاً أو حكماً، تقول: جاء القوم و جاؤوا بأجمعهِم. و بأجمعهِم بفتح الميم و تضمّ و الباء زائدة. و اعلَمْ أنّ أجمع لا يقع في تراكيب الكلام إلّا مؤكّداً، فلا يجي‏ء مبتدءاً و لا خبراً و لا فاعلاً، بخلاف غيره من ألفاظ التوكيد، فإنّه يكون اسماً مرّة و توكيداً اُخرى، مثل نفسه و عينه و كلّه، و هو ممنوع من الصرف بالوزن و شبه العلمية. مؤنّثه جَمعاء، ج: أجمعون».


نقض
442

كذبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيتبوّأ مقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»، ۱ و معارضه كرده‏اند اين خبر را كه از اخبارِ آحاد ۲ است به خبرى متواتر كه در حقِ‏ّ مذهبِ مصنّف در آخر اين فصل بيايد؛ إن شاء اللَّه تعالى. وگر درست شود آن خبر كه آورده است، در حقِ‏ّ روافض باشد نه در حقِّ شيعت كه قائلانِ عدل و توحيد و مقرّان به نبوّت و امامت، و معترفان به كتاب و سنّت و شريعت‏اند، و رافضى ۳ نه آن باشد كه خوانندش، آن باشد كه باشد؛ كه تُرك ماه‏روى را بسى زنگى خوانند، و سياه را بسى كافور. ۴«وَ ما تَوْفيقى إلاّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ».۵

[ 143 ]

[ تهمت مجوسيت و گبرى به شيعه توسط مؤلف فضائح ]

[ بى‏خبرى مؤلف فضائح در تشريح عقايد مجوس و عدم ربط آن به شيعه ]

[ بحث كلامى از فاعل حقيقى كنش‏ها و رابطه جبر و اختيار با فعل الهى ]

[ مودت اهل بيت و امامت منصوص، عقيده مستحكم شيعه ]

[ نظريه فرّه‏يزدانى و عدم ربط آن با عقيده شيعه در باب علم، منصوص بودن و عصمت امام ]

[ سخن مؤلف سنّى در دشمنى شيعه با عمر بن خطاب ]

[ نقد سخن مؤلف سنّى در مقايسه عقايد مجوس با عقيده شيعه به ظهور حضرت مهدى(ع) ]

[ عقيده اهل سنت به نزول عيسى و الزام آنها به پذيرش عقيده مهدويت ]

آنگه گفته است:
و حدّ دوم اين خانه با گبرى است؛ ۶ زيرا كه همچنان كه گبران به يزدان و اهرمن گويند و اعتقاد كرده‏اند كه هر چه نيكى و خرّمى و راحت است از فعلِ يزدان است، و هر چه زشتى و بدى و مضرّت است از فعلِ اهرمن است، رافضى همين گويد كه خداى عزّوجلّ، خالقِ خير و نفع و نيكى است و خواهانِ آن است، و هر چه شرّ و زيان است، از فعلِ شيطان است بشركتِهِما. ۷ و مذهبِ حق آن است كه خداى تعالى خالقِ خير و شرّ است و مريد همه أشياء است، و اوست نافع و ضارّ، آفريننده حركات و سكنات اوست، و در خلقِ افعال كس ۸ با وى شريك نيست. و چنانكه گبركان خود را مولاىِ آلِ ساسان دانند، رافضيان خود را مولاىِ علويان دانند، و همچنان‏كه گبركان ۹ملك به

1.از احاديث متواتره فيما بين الفريقين است كه علما به شرح مبسوط به ذكر تواتر آن پرداخته‏اند (الكافي، ج ۱، ص ۶۲، ح ۱؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۶۴، ح ۵۷۶۲؛ نهج البلاغة، الخطبة ۲۱۰؛ صحيح البخاري، ج ۱، ص ۳۶، و ج ۲، ص ۸۱، و ج ۴، ص ۱۴۵؛ صحيح مسلم، ج ۱، ص ۸، و ج ۸، ص ۲۲۹، سنن ابن ماجة، ج ۱، ص ۱۳، ح ۳۰ إلى ۳۳). و براى اشاره به موارد آن، رجوع شود به تعليقه ۱۶۰.

2.ع: «از اخبار آحاد آحاد» (به تكرار «آحاد»).

3.ع: «و روافضى».

4.چنانكه حكم مثل سائر يافته اين مصراع: «بر عكس نهند نام زنگى، كافور».

5.از آيه ۸۸ سوره مباركه هود و ذيل آن اين است: «إلَيْهِ اُنيبُ»

6.ح - د: «كه حد دوم اين خانه با كبرگان دارد».

7.ح - د: «به شركت ما».

8.ث - م - ب: «كسى».

9.صفحه «۴۰۷» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430167
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به