آن باشد كه موصوف باشد برين صفت. و بعث و نشور و وعد و وعيد و ثواب و عقاب و تفضّل و أعواض حقّ است، و سؤالِ گور درست، و تكليفِ ما لا يُطاق قبيح است، و جزاىِ مكلّفان بر اعمالِ ايشان است. اين مجملى است از اصولِ مذهبِ شيعتِ اماميّه اصوليّه اثنىعشريّه؛ نه دُشنام و بغضِ بوبكر و عمر و عثمان كه خواجه انتقالى به فتواىِ خواجگانِ سنّىلقبِ مجبّرمذهب بهتعصّب و خصومت و تهييج عوام و اوباش و رُذال ۱ النّاس درين كتاب بيان كرده است كه شتم و عداوتِ بوبكر و عمر پندارم نجات آخرت را بنشايد. وگر اين بيچاره به بعث و نشور و قيامت و حساب و ثواب و عقاب ايمان داشتى، حقّا كه اگر با مالهاىِ عالم و جاهِ دنيا، اختيارِ چنين تصنيفى نكردى كه هر كس كه مؤمنى يا مسلمانى را ملحد يا كافر خواند، به قولِ رسول او بارى ۲ باشد، اگر اين نباشد.
امّا جواب آنچه گفته است كه «و هفتم، ملحد را در زاهدان و امامان اعتقادى نباشد و رافضى را هم نباشد مگر در خَمّارى، مُفْسِدى، عَوّانى، مَسْخى ۳ ». حقّا كه ۴عقل بر چنين سخن مىخندد كه اين بيچاره كه اين تصنيف ساخته است، اختيار مذهبى كرده است كه اگر در خداى دعوى كند، خداىِ ظالمِ كفرآفرينِ فاسق[ دوست ]زناخواه را خداى داند كه كفر و معاصى همه به ارادت و مشيّتِ او باشد، و پيغمبرش آن با كار مذهب راست باشد كه فاسق و عاشق باشد، و امام هر چون كه باشد ۵ داند وگر نداند، ۶ اگر شجاع باشد وگر نباشد، معصوم خود - نعوذ باللَّه - نصّ خود روا نباشد؛ اندى كه ۷
1.ث - م - ب - ح - د: «أراذل». فيومى در المصباح المنير گفته: «و الرّذال بالضمّ و الرّذالة بمعناه، و هو الذي انتفى جيّده و بقي أرذله». و در منتهى الارب گفته: «رذال كغراب، ناكس و فرومايه و بلابه از هر چيز».
2.ع - ث - م - ب: «بارى» (بدون نقطه). ح - د: «كافر».
3.در آنندراج گفته: «مسخ بالفتح و خاى معجمه، عربى است، زشت و صورت برگردانيدن و بدتر كردن (تا آخر)». و بديع الزمان فروزانفر معتقد بود كه اين كلمه «مبيحى» است (به ضمّ ميم و كسر باء و سكون ياء و به حاء در آخر) يعنى به صيغه اسم فاعل از باب افعال، از «أباحَ يُبيح إباحة» و در آن دوره اين كلمه بر ملحد اطلاق مىشده است. و اين نظر بسيار صائب به نظر مىآيد.
4.صفحه «۴۱۷» چاپ قديم
5.ث - م - ب: «همچنين باشد». ح - د: «هر چه باشد».
6.ح - د: «اگر علم داند و اگر نداند». مراد از متن آن است كه: «اگر چه جاهل باشد».
7.«اندى كه» يعنى همين كه.