457
نقض

نقصانِ شيعت باشد و نه تفضيلِ سنّت. و گر مصنّف كور است و نديده است و نخوانده است، بايد كه بپرسد و طلب كند تا بداند كه زيديان طايفه‏اى‏اند از مسلمانان و از امّتِ محمّد كه به عدل و توحيدِ خداى و به عصمتِ انبيا معترف باشند، و بعد از مصطفى، امامِ به‏حق عليّ مرتضى را دانند، و نصّ خفى گويند و معصوم دانند على را و حسن و حسين را، و بعد از زين‏العابدين، امامت در زيدِ على - عليه السلام - دعوى كنند. و بيشترِ فقهِ ايشان فقهِ بوحنيفه باشد و ايشان را نيز اجتهادى باشد موافقِ مذهب فريقين، و قياس در مسائل تفريعات روا دارند؛ به خلافِ مذهب شيعت. و در شهر رى مدرسه‏هاىِ معروف دارند، و فقهاىِ بسيار برين مذهب، و در بلادِ عالم، چون جبالِ جيلان و بلادِ ديلمان و يمن و طائف و كوفه و مكّه كه حرم خدا است، اين مذهب ظاهر و معروف است. و البتّه در مذهبْ تقيّه نكنند. و در رى ساداتِ بسيارند از نقيبان ۱ و رئيسان كه اين مذهب دارند و مقبول الشّهادة و العدالة بوده‏اند پيشِ قاضى القضاة، الحسن الاسترآبادى - رحمة اللَّه عليه - چنانكه سيّد امام أبوالفتح ونكى ۲ و در پيش قاضى ظهير الدّين، چنان كه خواجه امام بوجفر گيل ۳ كه بر بالاىِ همه اصحابِ بوحنيفه نشيند در حضرتِ مجلس، حكم و مُعَدِّل و مُزكّى ۴ باشد. با اين همه، در بانگِ نماز و قامت ۵ خير العمل زنند، و والى و قاضى و پادشاه دانند، و علما را معلوم ۶باشد، و نه نقصانِ عدالتِشان كند و نه كس را زَهره باشد كه در ايشان طعنى زند. و امامِ ايشان نه امامِ اصحاب فريقين باشد؛ همين بطنوى باشد، شجاع عالم زاهد كه خروج كند. و اهلِ كوفه بيشتر اين مذهب دارند و از كوفه تا به بغداد كه دار الخلافه است بسيار نيست. و

1.ع - ث - ح: «بسيارند نقيبان». م: «و نقيبان».

2.براى ترجمه «أبوالفتح ونكى» رجوع شود به تعليقه ۱۶۱.

3.م - ب: «گيلكى». ح - د: «گيلى».

4.براى تحقيق درباره «معدّل و مزكى»، رجوع شود به تعليقه ۱۶۲.

5.در غياث اللغات گفته: «قامت به فتح ميم عربى است، به معنى قدّ، و اشارت است به اين كلمه كه به‏وقت استاده شدن امام در تكبير گويند: قد قامت الصلاة»؛ يعنى قامت را بر اقامه در مقابل اذان اطلاق مى‏كنند؛ چنانكه در همين جا.

6.صفحه «۴۲۱» چاپ قديم‏


نقض
456

مذهبِ مجبّرى به محكِّ عقل و شرع بربايد زدن تا خود سره كدام است و ناسره كدام؛ حق كدام و باطل كدام. و الحمدُ للَّه على الإيمانِ و الإسلامِ، و السّلامُ على النّبىِ‏ّ و الإمام.
امّا آنچه گفته است كه «رافضى در نماز خير العمل زند، و ملحد هم چنين كند»، جواب آن است كه مسائلى و كلماتى كه به نصوصِ شريعت و به فرطِ ديانت تعلّق دارد و فقها و علماى طوايف وجهِ فقه و سببِ نزولِ آن دانند و در كتب مذكور و مسطور باشد چون عوام و جهّال در آن آويختن و بر منبر و در حلقه ذكر فتواىِ خطا كردن، از غايتِ جهل و بى‏علمى باشد. اوّلاً اتّفاق است كه كلمه «خير العمل» در بانگ نماز و قامت، نه موضوعِ شيعت است كه ۱ رسول - عليه السلام - فرموده است ۲ و در عهدِ بوبكر و خلافتِ او مؤذِّنان گفته‏اند؛ ۳ تا ۴ به روزگار عمر خطّاب ترك كردند كه عمر گفت: چون مردم مى‏اشنوند كه نماز «خير الأعمال» است، در زكوة و روزه و حجّ و جهاد تغافل مى‏كنند و تكاسل مى‏نمايند و تقصير مى‏كنند. تركِ اين لفظ كنيم تا مردم ترجيح ننهند نماز را بر ديگر عبادات. و غرض از ترك و منعِ كلمه «خير العمل» گفتند: اين بوده است به اختيار عمر. و باقيان گفتند: مى‏بود تا به عهدِ اميرالمؤمنين كه با معاويه قتال مى‏كرد؛ از هر دو قوم بانگِ نماز و قامت بر يك حدّ بود. معاويه گفت: فرقى بايد ميانِ ما و ايشان. «خيرٌ من النّوم» اختيار كرد به بدلِ «خير العمل». پس أتباعِ على بر سنّتِ مصطفى بمانده‏اند، و اتباعِ معاويه از آن عدول كرده‏اند.
۵و امّا ملحد را خود مذهبى نتواند بودن، از اصول و فروعِ مذاهبِ مسلمانان. ۶ از هر جايى چيزى اختيار كرده‏اند و بدزديده و آن نه دلالتِ كمالِ ملحدان باشد و نه دلالتِ نقصانِ موحّدان. موحّد موحّد باشد، وگرچه نه «خير العمل» گويد و نه «خيرٌ من النّوم»، و ملحد ملحد باشد وگر به روزى هفت‏صد بار هر دو ۷ بگويد. و اين كلمات نه

1.در نسخ: «و».

2.الكافي، ج ۳، ص ۳۰۲، ح ۱؛ تهذيب الأحكام، ج ۲، ص ۶۰، ح ۲۱۰؛ علل الشرايع، ص ۳۶۸، ح ۳؛ دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۱۴۵.

3.ع - ث: «و از عهد بوبكر مى‏گويند».

4.ع - ث - ب - م: «و».

5.صفحه «۴۲۰» چاپ قديم‏

6.ح: «از اصول و فروع مسلمانان».

7.ح - د: «اگر هزار بار اين كلمات را».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 433286
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به