ديه را چه محلّ باشد كه پندارى كه رافضيان اين شعار به تقيّه پنهان دارند، زيديان تقيّه نكنند و آشكارا كنند اين جمله. و قاضىاى چون حسن استرآبادى كه در مشرق و مغرب مانند نداشت، بايستى كه مزكّىِ ملحد ندارد ۱ و چون ظهيرالدّين كه مفتىِ مسلمانان است، بارى اين مداهنه نكردى.
پس معلوم شد كه خليفه و سلطان و اميران و اين دو قاضى، همه عالم و عارفاند و دشمنِ ملحدان، و ملحدى نه به «خير العمل» و عَلَم باشد، و نه به دست فروگذاشتن؛ بدان باشد كه نفىِ صانع كنند، و عالَمْ قديم دانند، و معرفتِ خداى به قولِ رسول حوالت كنند. و همه دانند كه «خير العمل» و رايتِ سفيد و دست فروگذاشتن، دلالتِ ملحدى نكند. پس اگرنه، و خواجه انتقالى كه سه هفته و نيم است كه سنّى شده است بهتر مىداند از خليفه و سلاطين و امراى اسلام و قُضاة و حُكّام عالم، بايد كه به جهلِ همه فتوى بكند ۲ و به بىحميّتىِ ۳ همه ندا ۴ بكند و تيغ برگيرد و جهان راست بدارد، و همه زيديان و شيعيان را بكشد!
و هر عاقل فاضل كه اين فصل و جوابش بهاستقصا برخواند، جهل و بىامانتى و مبغضىِ و متعصبّىِ اين مصنّف بداند. بار خدايا توفيق رفيق گردان و از عصمتِ خود ما را بهره ده تا آن گوييم و كنيم و نويسيم كه به قيامت بر ما ملامت نباشد و به دنيا بر ما غرامت نباشد؛ إنّكَ أنتَ الهادي الحافظُ الْمُعين.
اما آنچه گفته است كه «ملحدان انگشترى به دست راست دارند و رافضيان هم به دست راست دارند» و از وفورِ جهل و كثرتِ تعصّب بندانسته است كه انگشترى داشتن، فريضه و واجب نيست، سنّت است؛ اگر كسى هرگز ندارد، دين و اعتقاد
1.ح - د: «برندارد».
2.نسخ: «نكند» و قياساً تصحيح شد.
3.ع - ث: «به بىحمايتى». ح - د هم ندارند.
4.ع - ث - ب - م: «بدا»، ح - د هم ندارند. پس تصحيح نظرى است.