علىِّ مرتضى و سيرتِ ائمّه هدى. اگر خواجه انتقالى، ملحدى مىخواند ۱فرمان ورا ۲ باشد. وگر چون ملحدان به تزوير از حكمى شرعى درآويزند، دست ببايد داشتن، پس بايد كه همه مسلمانان دست از قرآن خواندن و نماز كردن و اظهار كلمه شهادتين بدارند، از بهر آن را كه ملحدان بدان تظاهر كردهاند! تا اين جمله بداند و حقيقتِ جهلِ خويش بداند. ۳
و آنچه گفته است كه «ملحد بر مرده پنج تكبير كند و رافضى پنج كند»، جواب به انصاف فهم بايد كردن تا فايدت حاصل شود و شبهت زايل. اولاً از رسول و اهل بيت و صحابه معلوم است كه تكبير در نمازِ مرده پنج كردهاند و شيعت از خود ننهادهاند و امّت بارى متّفقاند كه رسول - عليه السلام - روزِ اُحُدْ بر حمزه هفتاد تكبير كرد ۴ و سبب آن بود كه هر بارى كه فارغ شد، جبرئيل آمد كه ملائكه زمرهاى رسيدند؛ سيّد نماز با سر گرفتى. تا صحابه مىشمردند تا چندان اعادتِ نماز كرد كه تكبير هفتاد شد. اكنون اگر تكبير چهار باشد، عدد هفتاد محال باشد كه چون چهارده بار با سر گيرد، هر بار پنج تكبير هفتادم ۵ تمام باشد؛ پس اگر چهار كند، شصت تكبير باشد پانزده نماز را، ده بماند؛ اگر سه بار كند، هشت دو بار باشد، دو بماند؛ خلاف اجماع باشد. بنماند الّا آن كه دو بار پنج باشد به دو بار شايد كردن. و اصل اوّل به قياس آخر، باطل باشد كه هفتاد تكبير چهار چهار هفده باشد، دو بماند؛ به دو تكبير نماز مرده تمام نشود بنماند الّا حساب راست كه چهاردهبار درست هفتاد تكبير باشد لازيادت و لا نقصان. و اين حجّتى بليغ است، هر كس را كه نيك بخواند و سره بداند.
ديگر آن كه به مذهب خواجه، نه قياس در شريعت روا است؟ اگر قياسِ تكبير بر فرائضِ نمازِ مرده است، در شبانهروزى پنج است؛ تكبيرْ پنج بايد كرد؛
1.صفحه «۴۲۴» چاپ قديم
2.مخففّ «وى را» يا «او را». (ويراستار)
3.ح - د: «معلوم كند».
4.الكافي، ج ۳، ص ۱۸۶، باب من زاد على خمس تكبيرات؛ تهذيب الأحكام، ج ۱، ص ۳۳۱، ح ۹۷۰، و ج ۳، ص ۱۹۸، ح ۴۵۵؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج ۱، ص ۱۶۴، ح ۴۶۸؛ معرفة السنّة والآثار، بيهقى، ج ۳، ص ۱۴۳؛ تفسير الرازي، ج ۱۶، ص ۱۴۸؛ اُسد الغابة، ج ۲، ص ۴۹.
5.ث - ب - م - ح: «هفتاد».