465
نقض

است، و به مذهبِ شيعت عقلى است. وگر شبهت در آن است كه دعوىِ أئمّه در اولادِ على است، نه به مذهبِ خواجه در بنى اميّه و مروانيان بوده است اين دعوى، و اكنون در عبّاسيان است؟ و بحمد اللَّه مانندگى‏اى و تشبيهى ۱ حاصل نيست ازين وجوه كه بيان كرده شد و صد هزار لعنت بر همه ملحدان باد شرقاً و غرباً، و بر آن جماعت كه مذهبشان در اصول به مذهبِ ملحدان ماند، و بر آن كس كه مسلمانان را ملحد خواند؛ بحقِّ محمّدٍ و آله أجمعين.
و اما آنچه گفته است كه «ملحدان على را و فرزندانش را تا به اسماعيل "صلوات اللَّه عليه" نويسند و گويند، و رافضيان على را تا به قائم "صلوات اللَّه عليه" گويند و نويسند» بيان اين فصل و جوابِ آن كه صلاة چه باشد و بر كه باشد و چه معنى دارد، پيش گفته شد؛ وجهى نبود اعادتِ آن كردن. وگر خواجه سنّى را شايد كه عمرِ خطّاب را با فضل و تقدّمِ او در اسلام، و قوّت و صلابت و سبقت و هجرتِ او در دين، اميرالمؤمنين خواند و نويسد، و بعد از آن به كورىِ رافضيان، يزيد خمّير ۲ و مروان رانده و هشام ناتمام و يزيد ناقص و وليدِ ماجنِ خمّارِ زمّار را هم أميرالمؤمنين خواند و نويسد ۳و از على و عمر شرم ندارد و روا دارد، و فرقى ننهد تا اجراى أميرالمؤمنينى ۴ ميان عمرِ مصلح و يزيدِ مفسد و على معصوم و مروان مخطى [ يكسان كند ] و عادل و ظالم و صادق و فاسق، همه أميرالمؤمنين باشند به نزديكِ خواجه، چه آن كه با محمّد در غار باشد و چه آن كه سر بريده حسينش بر كنار باشد، اگر رافضيان على و زين العابدين و باقر و صادق را صلوات اللَّه [ عليه ] گويند، چه معصومانند از همه خطا، منصوصانند از قِبَلِ خدا، ۵ عالمان‏اند به شرايع و احكام. با اين فصل ۶ كه گفته شد قياس مى‏بايد كردن تا خود غرامت بر كه بيشتر است! بر آن كس كه بر على و فرزندانش صلوات فرستد، چنانكه بر مصطفى؟ و يا بر آن كس كه يزيد خمرخواره را أميرالمؤمنين

1.م: «شبهى»، ح - د ندارند.

2.خمّير (به كسر خاء و كسر ميم مشدد، پس ياى ساكن و راء در آخر)، به معنى دائم الخمر و مدمن شراب است.

3.صفحه «۴۲۸» چاپ قديم‏

4.ث - م - ب: «امير المؤمنين». ح - د، هم ندارند.

5.ع - ث - ب: «خداى».

6.ع - ث - ب: «با اين فضل». م: «تا اين فصل». ح - د هم ندارند.


نقض
464

نباشند ۱ كه اصلِ الحاد بر وجوبِ معرفت است به سمع؛ اين دگر فرع است و به فروع‏
التفاتى نباشد درين معنى. و معلوم است كه سيّد - عليه السلام - در نماز دست فرو گذاشتى و صحابه اوّلين هم چنين. و عجب است كه خواجه انتقالى كه رافضى بُده است ۲ و سنّى شده است، مالك را نمى‏شناسد كه بعد از امامين، بوحنيفه و شافعى، از مالك بزرگ‏تر فقيه و صاحبِ مذهب نيست و صد هزار مالكى در شام و بلادِ مغرب هستند با قبول و حرمت و مجلس و درس و فتوى. و مصنّف درين كتاب، او را به مواضع بعد از ذكرِ بوحنيفه و شافعى از كبار مجتهدان خوانده است و معلوم همه علما و فقهاى فريقين است كه مذهبِ او دست فرو گذاشتن است كه استادِ شافعى است.
خواجه نوسنّى مى‏بايست كه به جهتِ حرمتِ مالك نگفتى كه «دست فرو گذاشتن در نماز ملحدى است» و مالكِ مجتهد را به حرمتِ شافعى، ملحد نخواندى كه اگر خواجه را با رافضيان خصومتى و عداوتى هست، با مالك و مالكيان و زيديان و مجتهدان عداوت نيست. پس اگر به دست فرو گذاشتن، دلالتِ ملحدى باشد، زيد و همه زيديان و مالك و همه مالكيان به قولِ ۳خواجه كه چهار شبانه‏روز ۴ است تا سنّى شده است، ملحد باشند، و به اجماعِ همه طوايفِ اسلام هر كس كه اين جماعت را ملحد داند و خواند، ملحد و بددين و بداعتقاد باشد؛ كه ملحدى نه به دست فرو گذاشتن است، بدان است كه وجوبِ معرفتِ خدا را حوالت به سمع و قولِ پيغمبران كنند.
و اما آنچه گفته است كه «ملحدان به هفت امام گويند از اولادِ على، و رافضيان به دوازده گويند از اولادِ على»، اوّلا تشبيهى نادرست است كه هفت، نه دوازده باشد، و معصوم نه جايز الخطا باشد، و ملحد نه مسلمان باشد، و به مذهبِ اماميّه امامت از اصولِ دين است و تعليم باطل است، و به مذهبِ شيعه امامِ زمانه غايب است، و به مذهبِ ملاحده - لعنهُم اللَّهُ - امام به مصر ظاهر است، و به مذهبِ ملحدان عالم قديم است، و به مذهب شيعت مُحدَث است، و به مذهبِ ملاحده معرفتِ خداى سمعى‏

1.ع: «آلوده نباشد». د: «باشند».

2.م - ب «بوده». ح - د هم ندارند.

3.صفحه «۴۲۷» چاپ قديم‏

4.م - ب: «چهار شبانه‏روز». ح - د: «چهار روز».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 431203
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به