نوسنّى، نوشيعى، نوحنيفى، هيچ را اصلى نباشد كه آنجا به ضرورت يا علّتى يا آفتى ۱
در راه باشد مگر شخصى كه دين به دليل و حجّت قبول كند و ايمانش بىريا باشد و مذهب درست. و به كورىِ خواجه انتقالى، شيعت وضو به موافقتِ قرآن كنند خلفاً عن سلفٍ؛ بدين آيت كه بارى تعالى گفت: «يا أيُّها الَّذينَ آمَنُوا إذا قُمْتُمْ إلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أيْدِيَكُمْ إلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أرْجُلَكُمْ إلَى الْكَعْبَيْنِ»،۲ دو أعضاء مغسوله، و دو ممسوحه؛ موافق آيت و فرمانِ خداى. اگر ملحد هم چنين كند، براىِ ملحد و فعلِ ملحدْ دست از حق بنشايد داشتن. اين است جوابِ اين شبهات و معارضاتِ اين كلمات؛ به توفيق خداى تعالى و هو «حَسْبُنا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ».۳
[ 145 ]
[ تهمت دهرىگرى به شيعه از طرف مؤلف فضائح ]
[ بدعت و باطلگرايى مؤلف فضائح در تهمت به شيعه ]
[ دهرىگرى ارسطو، زرتشت و مزدك خرمدين ]
[ همسانى قائلان به قدماى سهگانه با مجسّمه، مجبره و قَدَريه ]
[ تلبيس ابليس در قياس و تشبيه و سرايت اين تلبيس به مجبران و قَدَريان ]
[ قول مجبره در تمام النبوة بودن ابوبكر ]
[ دشمنى دهريان با امام على(ع) ]
[ باطن و ظاهر شريعت و بطلان عقايد ملاحده، باطنيه و غلات ]
[ اعلميت على از صحابه و اثبات اين مدعا در آيات ]
[ حديث باب علم، دلالتگر بر مقام علمى على(ع) ]
آنگه گفته است خاكش به دهان:
و حدِّ چهارم اين خانه و اعتقاد و سيرت ۴ با دهريان دارد؛ زيرا كه دهرى گويد: محمّدْ حكيمى بود و سخنش همه رمز بود، و همه انبيا همچنين حكما بودند، و رموزِ محمّدْ على دانست، و على را «أساس النّبوّة» خوانند؛ وگرچه به خداى و انبيا ايمان ندارند، على را دوست دارند. و رافضى گويد: سخنِ محمّد دو روى داشت: ظاهر و باطن. روى ظاهر وا ۵ ابوبكر و عمر و ديگران ۶گفت، و روىِ باطن وا ۷ على گفت كه ۸ «اين اغلالِ عبادات و شرعيّات از خواصّ ساقط است». رافضى بعينه همين گويد كه با على همه آن گفت كه از ديگران پنهان داشت.
امّا جوابِ اين كلمات آن است كه ديگرباره از سر ناانصافى و عداوتِ على و بغضِ
1.ع: «تا علتى تا آفتى دو راه باشد». م - ث - ب: «يا على يا آفتى در راه» بدون نقطه هر دو يا. ح - د ندارند.
2.صدر آيه ۶ سوره مباركه مائده.
3.ذيل آيه ۱۷۲ سوره مباركه آل عمران است و آيه چنين است: «وَ قالُوا حَسْبُنا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ»
4.ع - ث - م - ب: «و دو سيرت»، ح - د، هم ندارند.
5.م - ب - ح: «با». ث «به».
6.صفحه «۴۳۰» چاپ قديم
7.م - ب - ح - د: «با». پس «وا» در متن به معنى «با» مىباشد.
8.ح - د: «و گويند». و أغلال جمع «غل» است، به معنى بند و قيد؛ يعنى عبادات به مثابه بندها و قيدها است.