467
نقض

نوسنّى، نوشيعى، نوحنيفى، هيچ را اصلى نباشد كه آنجا به ضرورت يا علّتى يا آفتى ۱
در راه باشد مگر شخصى كه دين به دليل و حجّت قبول كند و ايمانش بى‏ريا باشد و مذهب درست. و به كورىِ خواجه انتقالى، شيعت وضو به موافقتِ قرآن كنند خلفاً عن سلفٍ؛ بدين آيت كه بارى تعالى گفت: «يا أيُّها الَّذينَ آمَنُوا إذا قُمْتُمْ إلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أيْدِيَكُمْ إلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أرْجُلَكُمْ إلَى الْكَعْبَيْنِ»،۲ دو أعضاء مغسوله، و دو ممسوحه؛ موافق آيت و فرمانِ خداى. اگر ملحد هم چنين كند، براىِ ملحد و فعلِ ملحدْ دست از حق بنشايد داشتن. اين است جوابِ اين شبهات و معارضاتِ اين كلمات؛ به توفيق خداى تعالى و هو «حَسْبُنا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ».۳

[ 145 ]

[ تهمت دهرى‏گرى به شيعه از طرف مؤلف فضائح ]

[ بدعت و باطل‏گرايى مؤلف فضائح در تهمت به شيعه ]

[ دهرى‏گرى ارسطو، زرتشت و مزدك خرمدين ]

[ همسانى قائلان به قدماى سه‏گانه با مجسّمه، مجبره و قَدَريه ]

[ تلبيس ابليس در قياس و تشبيه و سرايت اين تلبيس به مجبران و قَدَريان ]

[ قول مجبره در تمام النبوة بودن ابوبكر ]

[ دشمنى دهريان با امام على(ع) ]

[ باطن و ظاهر شريعت و بطلان عقايد ملاحده، باطنيه و غلات ]

[ اعلميت على از صحابه و اثبات اين مدعا در آيات ]

[ حديث باب علم، دلالتگر بر مقام علمى على(ع) ]

آنگه گفته است خاكش به دهان:
و حدِّ چهارم اين خانه و اعتقاد و سيرت ۴ با دهريان دارد؛ زيرا كه دهرى گويد: محمّدْ حكيمى بود و سخنش همه رمز بود، و همه انبيا هم‏چنين حكما بودند، و رموزِ محمّدْ على دانست، و على را «أساس النّبوّة» خوانند؛ وگرچه به خداى و انبيا ايمان ندارند، على را دوست دارند. و رافضى گويد: سخنِ محمّد دو روى داشت: ظاهر و باطن. روى ظاهر وا ۵ ابوبكر و عمر و ديگران ۶گفت، و روىِ باطن وا ۷ على گفت كه ۸ «اين اغلالِ عبادات و شرعيّات از خواصّ ساقط است». رافضى بعينه همين گويد كه با على همه آن گفت كه از ديگران پنهان داشت.
امّا جوابِ اين كلمات آن است كه ديگرباره از سر ناانصافى و عداوتِ على و بغضِ

1.ع: «تا علتى تا آفتى دو راه باشد». م - ث - ب: «يا على يا آفتى در راه» بدون نقطه هر دو يا. ح - د ندارند.

2.صدر آيه ۶ سوره مباركه مائده.

3.ذيل آيه ۱۷۲ سوره مباركه آل عمران است و آيه چنين است: «وَ قالُوا حَسْبُنا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ»

4.ع - ث - م - ب: «و دو سيرت»، ح - د، هم ندارند.

5.م - ب - ح: «با». ث «به».

6.صفحه «۴۳۰» چاپ قديم‏

7.م - ب - ح - د: «با». پس «وا» در متن به معنى «با» مى‏باشد.

8.ح - د: «و گويند». و أغلال جمع «غل» است، به معنى بند و قيد؛ يعنى عبادات به مثابه بندها و قيدها است.


نقض
466

خواند، چنانكه يار غار و أشدّاء على الكفّار [ را ]؟ و زُفانِ تعرّض ۱ بريده مى‏داشتن.
و امّا جوابِ آنچه گفته است: «نامِ امامان در نماز خوانند»، پندارى در مدّت رافضى‏اى هم نماز نكرده است كه آخر اگر يك نماز كرده بودى يا ديده، دانسته بودى كه در نماز هرگز نامِ ائمّه نخوانند، و مذهبِ شيعت آن است كه اگر نامِ ائمّه بدين بزرگوارى كسى در نماز بخواند، نمازش باطل باشد؛ امّا چون نماز بكرده باشد و سلام بداده، در تعقيب دعواتى كه هست و خوانند، در آن ميانه نامِ ائمّه سنّت است كه برخوانند، وگر نخوانند بزهى نباشد و نقصانى نكند و به نماز خود تعلّقى ندارد، و چون رخصت است به مذهبِ همه مسلمانان كه بعد از سلام جولاهه و كفشگر و ندّافِ ۲ مؤمن را دعا گويند بر جمله و نقصانى نكند، اگر نامِ ائمّه طاهرين برند، پندارم هم نقصانى نكند. تا اين الزام دگرباره در نحرِ مجبّرش بماند كه نامِ اين ائمّه بر عرش خداى مسطور است و در توراة و انجيل مذكور است و در تعقيبِ پنج نماز مشهور است. وگر خواجه كور و كر نيست، بايد ببيند و بداند ۳ كه [ بيرون از آن كه ]در تحيّات كه همه طوايفِ اسلام خوانند كه خود در نماز است اين كلمات كه ۴ «اللّهمّ صلّ على محمّدٍ و على آل محمّد». ۵نه آل محمّد ۶ ايشانند كه هم فرزندانند و هم خويشانند، و آل ابراهيم هم ايشانند؟ تا خواجه را اين شبهت مگر زايل شود كه بى‏نامِ ايشان به اتّفاقِ امّت تحيّات تمام نيست، و بى‏مهر ايشان دين به‏نظام نيست؛ و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
و اما آنچه گفته است كه «ملحد وضو هم چنان كند كه رافضى»، خداى عالم است كه ملحد هرگز وضو نكند، مگر به ريا و از بيمِ نوملحدان كه در هر مذهبى اين نوان عقيله‏اند. ۷

1.در نسخ: «تعرّف» و قياساً تصحيح شد.

2.در منتهى الارب گفته: «ندّاف بر وزن شداد، پنبه‏زن را گويند».

3.«ببيند و بداند» در دو نسخه «ح - د» است و بس.

4.ح - د: «كه خود در نماز است گويند كه».

5.صفحه «۴۲۹» چاپ قديم‏

6.«نه آل محمد»، فقط در دو نسخه ح - د، و در ساير نسخ بعد از «و على آل محمد»: «كه ايشانند».

7.كذا. در منتهى الارب گفته: «عقيلة كسفينه زن كريمه مخدره، گرامى قبيله و مهتر قوم و شتر گرامى، و گرامى از هر چيزى». پس به كنايه به كار رفته؛ يعنى اين نوان در هر مذهبى احترام دارند و به خاطر ايشان، ديگران حرمت ظاهر مذهب را نگاه مى‏دارند؛ حتى ملحدان بى‏عقيده، براى حفظ ظاهر نوملحد به ريا وضو مى‏گيرند.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430859
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به