469
نقض

مهيار بُزْلَه‏وار ۱ و امثالِ‏۲ايشان كه بهرى عالَمْ قديم گفتند، و بهرى به علّة الاُولى، و بهرى به اثرِ طبع و هَيُولى. و طبع و هيولى عبارت است از ذرّه اوّل كه مجبّرانِ امّتِ محمّد اثبات كنند و فرقى نيست ميانِ اين و آن. و گروهى از ايشان به سه قديم گفتند. و ايشان همه كه دهرى‏اى نهادند، تظاهر به جبر و تشبيه كردند و همه مشبّهه و مجسّمه و مجبّره و قدريّه از نسل ايشانند، و به موضعش به شرح بيان كرده شود إن شاء اللَّه تعالى كه دهرى و جبرى يك ۳ مذهب است به دو نيم باز كرده. و آنچه حقيقت است، اوّلين مجبّرى و پيشترين مشبّهى، ابليسِ مغبون ملعون بوده است كه اوّلاً تشبيه كرد جوهر خود را به رفعت بر جوهر آدم و گفت: «أنا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ»۴سرِ مشبّهيان شد، و چون گفتند: چرا آدم را سجده نكردى؟ گفت: «رَبِّ بِما أغْوَيْتَنى»۵«بار خدايا تو مرا اغوا و اضلال كردى؛ مرا چه گناه است؟!» بدين كلمه سرِ مجبّران و رئيسِ قدريان شد. و شرحِ اين از كتابى مفرد معلوم شود كه كرده‏اند، و آن را «رسالة إبليس إلى إخوانه المجبّرة» خوانند ۶ كه درين كتاب شرحِ آن همه ميسَّر نشود. پس مجبّرانِ امّتِ محمّد، همه به ابليس اقتدا كرده‏اند و همه اضلال و اغوا و كفر و زندقه و فساد و معاصى را حوالت به قدرت و فعل ۷و رضا و مشيّت و ارادتِ بارى تعالى كنند تا اقتدا به ابليس

1.كذا در دو نسخه م - ب. و در نسخه «ع» به ضبط صريح با وضع ضمه بر روى باى موحده و جزم بر روى زاى منقوطه و فتحه بر روى لام و هاء در آخر كلمه و با الحاق «وار» در آخر آن.

2.صفحه «۴۳۱» چاپ قديم‏

3.ع - ث: «يكى».

4.از آيه ۷۶ سوره مباركه ص و ذيل آيه ۱۲ سوره مباركه أعراف، با حذف «قال» از صدر آن به جهت ذكر معنى آن كه «گفت» باشد.

5.از آيه ۳۹ سوره مباركه حجر.

6.ع - ث - م - ب: «رسالة ابليس خوانند الى اخوانه المجبرة».

7.صفحه «۴۳۲» چاپ قديم‏


نقض
468

شيعت، به دروغ حوالت كرده است و بر عوام تلبيس كرده و خواسته كه باطل به حق هانمايد ۱ و حق به باطل زايل گرداند و بارى تعالى بشارت داده است و گفته است كه: «[ و قُل ]جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»۲ بحمد اللَّه سبحانه و تعالى، كفر و بدعت و شرك و ضلالت و الحاد و منابذت ۳ و معاندت ۴ و تشبيه و جبر و تعطيل و قدر هميشه نگوسار ۵ و مضمحلّ و زايل و مردود و مذموم بوده است، و عدل و توحيد و عصمتِ انبيا و رفعتِ اوليا و شريعتِ هاشمى و دولتِ محمّدى و دينِ حنيفى و نور عقل و نظر و براهينِ قرآن، هميشه روشن و ظاهر و باهر بوده است؛ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ».۶ والحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
اوّلاً معلومِ همه فضلا و علما و مسلمانانِ نيكواعتقاد است كه سرِ همه دهريان، حكماى اوّل بودند و رئوسِ مزاد كه چون أرسطاطاليس و بقراطيس و زردشت خره و بهرامِ مدّعى كه دهرى‏اى نهادند و مَزْدكِ ۷ خرّم‏دين و

1.م - ح - د: «وانمايد».

2.آيه ۸۱ سوره مباركه اسراء = بنى اسرائيل.

3.ع: «مجاحدت». ح - د: «مجاهده». ث - ب: «عائذت». م: «و عداوت». و عيب نسخه «ع» اين است كه «مجاحده» (از ماده «ج - ح - د») از باب مفاعله را در كتب لغت ياد نكرده‏اند و به نظر مى‏رسد كه در لغت عرب به كار نرفته است يا از لغويان فوت شده است.

4.ث - ب: «منابذت».

5.ث - م - ب - ح - د: «نگونسار». در برهان گفته: «نگوسار، با سين بى‏نقطه بر وزن نكوكار، مخفف نگونسار است؛ يعنى هر چيز كه آن را سرازير آويخته باشند».

6.از آيه ۴۲ سوره مباركه انفال.

7.زبيدى در تاج العروس در ماده «م - ز - ك» گفته: «و مما يستدرك عليه مزدك كجعفر، و هو اسم رجل خرج في أيّام قباذ والد كسرى، فأباح الأموال و النساء، و عظم أمره و كثر أتباعه، فلمّا هلك قباذ قتله كسرى مع جملة من أصحابه و بقي منهم جماعة يقال لهم المزدكية». و در فرهنگ انجمن آراى ناصرى گفته: «مزدك بن نامداران، مردى محيل و زيرك و از علماى شهر نيشابور بوده، به تزوير در نزد قباد، پدر انوشيروان مكانتى حاصل كرده، در قحطسال گنجِ قباد را بر رعايا و ملازمان پخش كرد. مردم او را متابعت كردند الحاد را انصاف نام گرفت از مال‏داران گرفت و به مفلسان داد؛ حتى زنان متعدد را تقسيم كرد. رئيس و مرئوس و حاكم و محكوم يكى شدند در سلطنت آبى نماند و قباد ناچار از بيم مردم با او موافقت كرد و انوشيروان به او نگرويد و دانايان ايران را جمع كرده، ابطال كيش و آيين او را بر پادشاه اثبات نمود. آخر الامر او و توابع او را در باغ خاص شاه بر دار كرد و همه را بكشت چنانكه فردوسى گفته: نگون‏بخت را زنده بر دار كرد سر مرد بى‏دين نگونسار كردوزان پس، بكشتش به باران تير تو گر باهُشى راه مزدك مگير و آن به زاى فارسى نيز آمده. اثير اخسيكتى گفته: به لفظم حسد مى‏برد باد عيسى‏ ز طبعم عرق مى‏كند نار مژدك».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 432740
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به