سركه نوسار خاكسار، و هته دزد بُلغنايم گورهخر اصفهانى - عليهم لعائن اللَّه - . پس اگر شيعت گويند: نمىبايد كه مالِ مسلمانان و نعمتِ جهان بدين ملحدان و بددينان رسد، از مسلمانى و اعتقادِ پاكيزه دور نيست، و چون گويند كه نعمت و مال بايد كه به عالِم و زاهد رسد، هم در عقل نيكو است و هم در شرع مقبول. پس اگر خواجه انتقالى را مىبايد كه به ملحدان رسد و به سادات نرسد، فرمان او را است. كلُّ طايرٍ يَطيرُ مَعَ شِكْلِه، ۱ و المرءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ. ۲
[ 148 ]
[ پاسخ به تمسخر مؤلف فضائح نسبت به شيعه ]
[ مناطق شيعهنشين و دلاورىها و رشادتهاى شيعيان ]
آنگه گفته است بر طريق استهزا:
و لشكرِ اين علويان دانى كه باشد؟ كفشگرانِ در غايش و دبّاغانِ آوه و عوّانان قم و گندهدهنان ورامين و كياكان سارى و اُرَمْ.
اما جواب اين كلمات آن است كه چون قلم به دستِ دشمنى باشد، مدبرى مجبّرى مشبهىاى به غيضى مبغضى انتقالىاى مقلّدى مفسدى، صفتِ نيكان ازين بهتر نكند كه گفتهاند:
۳
بىهيچ تكلّف اين سخن سخت نكوستاز كوزه همان برون تلاود۴كه دروست۵
اوّلاً لشكرِ آل مرتضى دانى كه باشند؟ شيرمردانِ فليسان ۶ باشند و سپاهسالاران درِ
1.مثل معروفى است. در امثال و حكم دهخدا آن را از قابوسنامه نقل كرده است و در واقع ترجمه آن است اين مصراع معروف «كند همجنس با همجنس پرواز» كه جارى مجراى مثل مىباشد.
2.حديث معتبر بسيار معروفى است كه حكم مثل جارى يافته است.
3.صفحه «۴۳۷» چاپ قديم
4.ب - م - ح: «تراود».
5.دهخدا رحمه اللَّه عليه در امثال و حكم گفته، «از كوزه همان برون تراود كه دروست». مثل است مولوى گفته:
خالى از خود بود و پر از عشق دوست
پس ز كوزه آن تراود كاندر اوست
و بابا افضل گفته:
گر دايره كوزه ز گوهر سازند
از كوزه همان برون تراود كه دروست
6.درب فليسان از دروازهها و محلات معروف رى بوده است و ابن كربويه رازى در نونيه خود بنابر نقل ابن الفقيه در مختصر البلدان از آنجا در اين بيت چنين نام مىبرد:
و قصر اسحاق من فولاد منحدراً
على البشراك إلى درب الفليسان