475
نقض

سركه نوسار خاكسار، و هته دزد بُلغنايم گوره‏خر اصفهانى - عليهم لعائن اللَّه - . پس اگر شيعت گويند: نمى‏بايد كه مالِ مسلمانان و نعمتِ جهان بدين ملحدان و بددينان رسد، از مسلمانى و اعتقادِ پاكيزه دور نيست، و چون گويند كه نعمت و مال بايد كه به عالِم و زاهد رسد، هم در عقل نيكو است و هم در شرع مقبول. پس اگر خواجه انتقالى را مى‏بايد كه به ملحدان رسد و به سادات نرسد، فرمان او را است. كلُّ طايرٍ يَطيرُ مَعَ شِكْلِه، ۱ و المرءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ. ۲

[ 148 ]

[ پاسخ به تمسخر مؤلف فضائح نسبت به شيعه ]

[ مناطق شيعه‏نشين و دلاورى‏ها و رشادت‏هاى شيعيان ]

آنگه گفته است بر طريق استهزا:
و لشكرِ اين علويان دانى كه باشد؟ كفشگرانِ در غايش و دبّاغانِ آوه و عوّانان قم و گنده‏دهنان ورامين و كياكان سارى و اُرَمْ.
اما جواب اين كلمات آن است كه چون قلم به دستِ دشمنى باشد، مدبرى مجبّرى مشبهى‏اى به غيضى مبغضى انتقالى‏اى مقلّدى مفسدى، صفتِ نيكان ازين بهتر نكند كه گفته‏اند:
۳
بى‏هيچ تكلّف اين سخن سخت نكوست‏از كوزه همان برون تلاود۴كه دروست۵
اوّلاً لشكرِ آل مرتضى دانى كه باشند؟ شيرمردانِ فليسان ۶ باشند و سپاهسالاران درِ

1.مثل معروفى است. در امثال و حكم دهخدا آن را از قابوسنامه نقل كرده است و در واقع ترجمه آن است اين مصراع معروف «كند همجنس با همجنس پرواز» كه جارى مجراى مثل مى‏باشد.

2.حديث معتبر بسيار معروفى است كه حكم مثل جارى يافته است.

3.صفحه «۴۳۷» چاپ قديم‏

4.ب - م - ح: «تراود».

5.دهخدا رحمه اللَّه عليه در امثال و حكم گفته، «از كوزه همان برون تراود كه دروست». مثل است مولوى گفته: خالى از خود بود و پر از عشق دوست‏ پس ز كوزه آن تراود كاندر اوست‏ و بابا افضل گفته: گر دايره كوزه ز گوهر سازند از كوزه همان برون تراود كه دروست‏

6.درب فليسان از دروازه‏ها و محلات معروف رى بوده است و ابن كربويه رازى در نونيه خود بنابر نقل ابن الفقيه در مختصر البلدان از آنجا در اين بيت چنين نام مى‏برد: و قصر اسحاق من فولاد منحدراً على البشراك إلى درب الفليسان‏


نقض
474

علوى در بسيطِ عالم بيشتر آورند كه همه منفعتِ مسلمانان باشد؛ پندارم كه به قطره‏اى و شربتى مضايقه نكنند. و حديث مدرسه و منبر به انصاف تأمّل بايد كردن كه خواجگان و ملوكِ شيعت بسيارى مدارس كرده‏اند و مساجد در اسلام، و مِنبرها نهاده و جوامع ساخته كه در فصولِ پيشين شرحِ اين برفت و اعادت شرط نيست.
پس عاقل داند كه آن كس كه مدرسه كُند، مدرسه نكَند، و آن كس كه مِنْبَر فروزد، مِنْبَرْ نسوزد، و هر رباطى و مدرسه‏اى و منبرى كه رفيع‏تر و عالى‏تر و نيكوتر است، همه خواجگانِ شيعت كرده‏اند؛ چون مَجد الملك و زين الملك كه مدرسه وزّانيان كرده است، و شرف الدّين نوشروانِ خالد، و رباطهاى معين الدّين، و مدرسه صفىّ الدّين و مجد الدّين و غير آن كه روشن‏تر است از آفتاب، و تكرار ملال افزايد؛ ۱على‏ رغمِ المصنّفِ الانتقاليّ. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.

[ 147 ]

[ نقد مؤلف فضائح به شيعه در مصرف مال و خراج ]

[ اعتقاد شيعه در مصرف بيت المال در راه حق ]

آنگه گفته است:
فصلى مرموز كه اعتقادِ رافضيان اين است كه اين مال‏ها و خراج‏ها نمى‏بايد كه به كل‏كيا، و كافركيا و قُفلِ ابليس و تعويذ پيل و كَنْدوُجِ ۲ به سركه و هته ۳ دزد رسد؛ مى‏بايد كه به علويان با علم و زهد رسد.
اما جواب اول آن است كه مصنّف انتقالى پندارى دگرباره فراموش كرده است آن كلمه كه «سخن به رمز يا دهريان دانند يا رافضيان گويند» و اينجا سخن به رمز گفته است تا هم دهرى باشد و هم رافضى بقوله. و جواب اين كلمات گفته شود تا بدانند كه خواجه كه را از علويان دوستر مى‏دارد. اوّلاً كل‏كيا بزرگميد ملعون است و كافركيا پسرش، و قفل ابليس الموت، و تعويذ پيل بوجعفرك مزدكى فشندى، و كَنْدوُجِ به

1.صفحه «۴۳۶» چاپ قديم‏

2.در برهان گفته: «كندو به فتح اوّل و سكون ثانى و ثالث، به واو كشيده، ظرفى را گويند مانند خم بزرگى كه آن را از گل سازند و پر از غله كنند و معرب آن كندوج باشد و به ضم اوّل هم به اين معنى و هم به معنى غول بيابانى آمده است».

3.ث: «وهبيه». ح - د: «وهنه».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430586
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به