477
نقض

«فيا لَيْتَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرينُ». ۱ تا هر كس كه اين ۲ برخواند اين نيز بداند كه جواب جنگ نباشد. و الحمدُ للَّه كما هُو أهلُه. ۳

[ 149 ]

[ ادعاى مؤلف فضائح در باب فتوحات صدر اسلام و انتساب آن به عمر ]

[ مجبران و خوارج و اعتقاد آنها در عداوت با آل على ]

[ بحث از منابع درآمد شيعيان و رد ادعاى مؤلف فضائح ]

[ رشادت‏ها و جنگاورى على(ع) و علويان در تاريخ اسلام ]

[ فتوحات عصر خلفا و رد ادعاى مؤلف در باب منشأ اموال و املاك شيعيان ]

[ علويان و سادات اساس شجاعت‏ها و هنرها ]

[ عدم ربط مروانيان و امويان به عنوان اولوالامر ]

آنگه گفته است:
و اكنون كه روافض با مال و ملك‏اند و علويان با اموال و املاك، از بركاتِ فتوح عمرى است و از آفتاب روشن‏تر است كه هرگز هيچ نه در ابتداى اسلام تا به اكنون يك ديه نستدند، و يك غزاة نكردند. اگر از اوّل گيرى على - رضوان اللَّه عليه - از حربِ جمل و صفّين و نهروان با هيچ غزاتى نپرداخت و حسن در خانه بنشست و [ خلافت ]به معاويه تسليم كرد، و حسين و اولادِ حسين در هيچ غزاة نبودند. از زين‏العابدين درآيى تا آخرِ ايشان كه روافض خود را بر فتراك ايشان بندند، هرگز يك غزاة نكردند، و آنچه بود ايشان را، از ارزاق و عطايا بود كه خلفاى آل عبّاس بديشان مى‏دادند و صدقاتِ رسولِ خداى و پدرِ ايشان ۴ علىّ مرتضى. پس اين همه فسحتِ اسلام و كلمتِ حق كه عالى شد و رايتِ شرك كه نگون شد، به بوبكر و عمر و عثمان و دگر خلفا شد، غزوه‏ها در عهدِ ملوكِ بنى‏اميّه و بنى‏مروان و خلفاىِ آل عبّاس و نايبان و بندگان و گماشتگانِ ايشان شد. مهاجر و انصار رنج بردند و غازيان اسلام، تا همه علويان با مال و نعمت شدند رايگانى، و به شكر آن ۵ نعمت، لعنت به عوض‏ها مى‏دهند. ۶۷اما جواب اين كلماتِ مكرّر و ترّهات مزورٌ كه در هر فصلى به‏ضرورت تازه

1.اقتباس از ذيل آيه ۳۸ سوره مباركه زخرف و صدر آن اين است: «حَتّى إذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ» (الاية).

2.كذا در نسخ و ظاهر «آن».

3.پوشيده نماند كه چون عبارت اين فصل در دو نسخه «ح - د» با تغيير و حذف و اختصار نقل شده بود، و اشاره به فرد فرد آن نيز به طول مى‏انجاميد، از ذكر همه آنها در پاورقى صرف‏نظر كرديم.

4.ع - ث: «و پدرانشان». ب - م: «و پدران ايشان». ح - د: «و پدرشان».

5.ح: «و شكرانه».

6.از شواهد الحاق «ها» به بعضى از افعال در آن زمان است چنانكه در تعليقه ۱۲۳ به بيان آن پرداخته‏ايم.

7.صفحه «۴۳۹» چاپ قديم‏


نقض
476

غايش و ساداتِ درِ زامهران و جوان‏مردان درِ مصلحگاه و معتقدان درِ رشقان ۱
و ديلمانِ آبه و وزيرانِ قاشان و تازيان و علماى قم و سادات و شيعتِ قزوين و مردان مردانه و رؤساء و مصلحانِ ورامين و شبخيزانِ نرمين ۲ و سروهه ۳ و معتقدان خوابه ۴ و ملوك و اصپهبدانِ سارى، و دليرانِ ارم، و عارفانِ سبزوار و شجاعان و مبارزان نيسابور و مهترانِ جرجان و بزرگانِ دهستان و مؤمنانِ جربايقان و امينان استراباد؛ نه مشتى دوغ‏باذى ۵ سياه‏قفا، بى‏نوايى پرجفا اموى‏طبع، مروانى‏رنگ، خارجى‏شكل، مجبّراعتقاد، قدرى‏مذهب، مشبّهى‏دعوى، چون قماربازان دركنده و سوّاسانِ پالان‏گران و خركولان باطان ۶ و خردزدان درِ شهرستان ۷۸و كره، گبريانِ ۹ قزوين و أجلافِ همدان و كلانِ آمل و طبرستان و خرانِ مزدقان و خربندگانِ ساوه و مشبّهيانِ اصفاهان و گاوانِ آذربيجان و بى‏نفسانِ ابهر و ناكسانِ زنجان. ايشان باشند نه اينان.

1.اولياء اللَّه در تاريخ رويان (ص ۹۱) گفته: «و حال آن كه شهر در آن تاريخ مقابل گنبد شهنشاه فخرالدّوله ديلمى بود و در اين نزديك اهل رى آن موضع را در رشگان گفتندى و تا به عهد ديالم آل بويه بر آن قرار مانده بود». و ابن اسفنديار در تاريخ طبرستان (ص ۶۱، ج ۱) گفته: «شهر در آن تاريخ مقابل گنبد شهنشاه فخرالدوله بود اين ساعت به رى آن موضع را دزرشگان مى‏گويند و تا به عهد ديالم آل بويه بر همان قرار مانده بود و سراى صاحب بن عباد توده مثل تلى من ديدم». و سيد ظهير الدين مرعشى نيز در تاريخ طبرستان و رويان و مازندران (ص ۱۱) نظير اين كلمات را نقل كرده است.

2.از اين مواضع در كتب تاريخ و جغرافياى دسترس، نامى نبرده‏اند.

3.ث - م - ب: «دوغ‏بازى». ح - د: «دغابازى».

4.باطان موضعى معروف بوده است در رى. و ابن كربويه رازى در نونيه خود كه ابن الفقيه آن را در مختصر البلدان نقل كرده از آن موضع چنين نام برده است: و كم بروذة من مستشرف حسن‏ الى المضيق بها من باب باطان‏ در اصطخرى و ابن حوقل نيز اين نام آمده و به صور گوناگون از قبيل «ماطا» و «باب طاق» و «باطاق» و «باب ماطاق» در نسخ ضبط شده است.

5.گويا از اماكن و محلات رى بوده و شايد «باب المدينة» كه در بعضى از چاپ‏هاى مسالك و ممالك از دروب رى به شمار رفته است، معرّب در «شهرستان» مذكور باشد. و اللَّه العالم.

6.صفحه «۴۳۸» چاپ قديم‏

7.كذا.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429997
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به