مكّه و سَلاسِل و غيرِ آن نه به تيغ و بازوىِ پدر علويان بوده است حيدرِ كرّار! و گر پدرِشان به اوّلِ حالت كه به ذوالفقار جهان بگشود و اسلام ظاهر كرد، منّتى بر سرِ اُميّه و مروان نمىنهد، ايشان نيز اگر به طفيل غزاتى كردند - و خود هرگز نكردند - بايد كه منّت بر سرِ علويان ننهند. و از غزواتِ بنىاميّه معلوم است كه معاويه با على كرد بيست و اند مصاف، و يزيد با حسينِ على كرد به دشتِ كربلا، و هِشامِ عبدالملك كرد با زيد على. مگر غزواتى كه خواجه مىگويد اين است! وگرنه هيچ روزى لشكرى به روم نفرستادند و فتحى نكردند.
و آنچه گفته است كه: «على از حربِ جمل و صفّين و نهروان بازنپرداخت»، راست مىگويد و آن را خود قتال داند با اهلِ حقّ و مسلمانان، و على را خود بدان مأثوم و مبتلى داند و گناهكار. و حديثِ حسن و حسين، چون اصل معاويه و يزيد تائب باشند ۱ به فرعيّت حسن و حسين اگر جهاد نكنند، معذور باشند كه چون راعى نباشند، رعيّتى را هم بنشايند.
و آنچه گفته است كه «جهان بوبكر و عمر و عثمان گشودند و علويان با مال و نعمت شدند و لعنت به عوضها مىدهند» اوّلاً خود نه چنين است. بوبكر خود الّا حرب رِدّه نكرد، و عثمان هيچ غزاتى نكرد، و در غزوات و حروبِ عمرِ خطّاب شبهتى نيست؛ امّا بعد از آن از آل بوبكر و از آل عثمان و از آل عمر هرگز هيچ كس با ديد ۲ نيامد؛ به هيچ نوعى، نه به علم و نه به مال و نه به جهاد و غزاة؛ مگر عبداللَّه عمر - رحمهُ اللَّه - كه مردى خويشتندار بود واز وى رنجى به كسى نرسيد. و علويان بيشتر كردند از همه، وگر بارى تعالى دو جهان براىِ مصطفى - صلى اللَّه عليه و آله - بيافريد و گفت: «لولاك لما خلقت الأفلاك» ۳ و نيز خواجه مصنّف خود در اوّلِ كتاب اعتراف