483
نقض

[ 151 ]

[ توبه عايشه و طلحه و زبير از جنگ با على(ع) ]

آنگه گفته است:
و عايشه و طلحه و زبير توبه بكردند.
۱اما جواب اين كلمت آن است كه اين نوسنّى صلب را گويند: چگونه معلوم خواجه شد كه چون غبارِ مصاف بنشست، هر دو را كشته يافتند و چون پيغمبرى بعد از آن كه واقعه افتاد، به خواجه نيامد؟ و جبرئيل پندارم به چنين قوم كمتر آيد و غيب خود ندانند. و اگر جايز باشد ۲ كه به‏روا دارند كه طلحه و زبير در حالتِ نزع از عداوت و خصومتِ على توبه كردند و نجات يافتند، پس به كرم و تفضّل برين اصل جايز بايد داشتن كه هشامِ حكم و مؤمن طاق و محمّدِ نعمانِ مفيد و يونسِ عبدالرّحمن ۳ و بوجعفر بابويه و حَسَكا و بوطالب و عبدالجبّار مفيد و على عالم و بُلمعالى ۴ نقّاش و بوتراب دوريستى و على باسكسك ۵ و على زيرك و بُلمحاسن ميشان و فقيه بلحسن و بلمعالى رازى و مانندِ ايشان همه در حالِ نزع از عداوتِ بوبكر و عمر توبه كرده باشند و نجات يافته و رافضى نباشند. پس زبان و قلم نگاه بايد داشتن از مساوى و مثالب ايشان، و اين صورت را با توبه طلحه و زبير قياس مى‏كردن؛ وگرنه بر غيب سخن ناگفتن چون اين جماعت را كه دشمنِ عمر و بوبكر مى‏داند و لعنت مى‏كند، ايشان را نيز كه دشمنانِ على بودند و به تيغِ او كشته شدند، حمايت ناكردن؛ تا شيعت ايشان را بد مى‏گويند كه خواب يك نيمه راست نباشد و يك نيمه دروغ؛ اگر راست است، همه راست است، وگر جايز است، همه جايز است، وگر محال است، همه محال. و رحمت بر مسلمانى باد كه به انصاف مى‏خواند و مى‏داند.

1.صفحه «۴۴۴» چاپ قديم‏

2.ع - ث: «و بر تجويز باشد»، م - ب ندارند.

3.نسخ: «عبدالرحمن يونس».

4.ث - م - ب - ح، از اين «بلمعالى» تا «بلمعالى» آينده را ندارند و عبارت منحصراً در نسخه «ع» است و نسخه «د» نيز در اينجا يك ورق افتاده دارد.

5.فقط در نسخه «ع» هست، به همين صورت.


نقض
482

۱اما جواب اين كلمات آن است كه خواجه درين كتاب به چند موضع، نفى تقيّه كرده است و انكارها نموده و تقيّه را با باطِنى‏اى برابر كرده و اينجا تقيّه صرف مى‏كند. پس به قولِ او باطنى باشد، كه چون على بر حق باشد، لازمش آيد كه عايشه بر باطل باشد، و گر عايشه بر حق بوده است، لازمش آيد كه على بر باطل بوده است، و چون نيارد گفتن و نيارد نوشتن ناچار تقيّه كرده باشد على‏ رغمِهِ. وگر گويد: بر عايشه پوشيده داشتند، با علم و عقل و دانشِ عايشه چگونه كارى بدين معظمى كه خون ريختن على باشد، بتوان پوشيدن؟ ۲ و گر بپوشيدند، الّا طلحه و زبير نپوشيده باشند. پس ايشان بارى به خونِ چون على‏اى فتوى كنند و رخصت دهند و سعى كنند، مبطل باشند و هر دو از عشره‏اند.۳ ندانم تا تقيّه است كه خواجه كرده است يا نه. پس اگر طلحه و زبير كه به خونِ علىّ مرتضى كه خليفه آخرين است و مختارِ امّت است، فتوى كنند و رضا دهند، مبطل و ضالّ نباشند، اين قدر باشد كه مخطى باشند، اين جماعت [ نيز ] ۴ كه انكارِ امامتِ بوبكر كنند كه خليفه اوّل است، مگر كافر و رافضى نباشند؛ هم مخطى باشند. پس در حقِ‏ّ منكرانِ امامت بوبكر كتاب برين صفت ندانم كه روا باشد كردن يا نه؟ و محال است كه طلحه و زبير تا منكرانِ امامتِ على نباشند، تيغ در روىِ او كشند. تا خواجه هر دو حال با يك‏ديگر قياس مى‏كند تا اصحابِ جمل را مُبْطِل و ضالّ و هالك مى‏داند يا نه؟ رافضيان را نيز ناجى مى‏داند؛ وگرنه حجّتى بياورد كه امامتِ بوبكر اولى‏تر است از امامتِ على؛ مگر بوبكر نصّ و معصوم است و على اختيار و جايز الخطا! تا اين طريقت سره فهم كند و تقيّه يا نكند تا باطنى‏اى لازم نيايد، و يا چون تقيّه مى‏كند، صد جايگاه شيعت را به تقيّه كردن تهمت ننهد. و هر كس كه به انصاف درين فصل تأمّل كند، فايدتِ همه كتاب به حاصل آيد. إن شاء اللَّه تعالى.

1.صفحه «۴۴۳» چاپ قديم‏

2.ع - ث - م - ب: «نتوان پوشيدن». ح: «توان پوشيدن». د: در اينجا ورقى ساقط دارد.

3.ح: «عشره مبشره». و اين عبارت اشاره به كلامى معروف است كه مضمون آن مشتمل بر اهل بهشت بودن ده نفر است كه آنان را در ميان اهل سنت و جماعت «عشره مبشره» گويند و آن كلام نزد شيعه از موضوعات و مختلقات است.

4.ويراستار.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402321
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به