487
نقض

أميرالمؤمنين - عليه السلام - گفت: «لا أعبدُ رَبّاً لَمْ أره». ۱
و مجبّره و مشبّهه مى‏گويند: ببينيم خداى را بدين چشمِ سر! و مشابهتى ازين عظيم‏تر نباشد.
دوم، مانندگىِ ايشان به يهودان است كه هر آيت كه از توراة موسى برايشان خواند، گفتند: موسى از قِبَلِ خويش مى‏گويد و اين نه كلامِ خداست تا بارى تعالى ايشان را به نكال‏هاىِ مختلف عقوبت كرد؛ چنانكه گفت: «فَأرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ»؛۲كذلك مذهبِ مجبّران اين امّت چنين است كه روا باشد كه بارى تعالى تصديقِ قول كذّاب كند، يا رسول به خلافِ قولِ خداى هر چه خواهد گويد، و تلبيسِ ادلّه روا دارند تا باطل به حق به ما نمايد و حق به باطل عرض كند.
سيوم، آن است كه ايشان گفتند: موسى را قبول كرديم و هارون را نخواهيم! تا هر دو هم انكارِ وحدانيّت كرده باشند و هم انكارِ رسالت، و هم انكار ولايت.
امّا صُفّه‏اى كه صفتِ ترسايى دارد، آن است كه ترسايان به سه قديم گفتند: اقنوم الأب و أقنوم الابن و أقنوم روح القدس. و [ چون ] از آن كلام خواستند، گفتند: ۳ اگر سه قديم نباشد، نقصانِ خداى باشد. كذلك مجبران امّت نُه قديم اثبات كردند: ذات و ۴قدرت و علم و حيات و اراده و ادراك و كلام و سمع و بصر. هر نُه قديم گفتند، تا سه بار مانندگى دارند به ترسايان. و قرآن بيامد كه خداى تعالى يكى است، نه سه است و نه نه است؛ «إنَّما هُوَ إلهٌ واحِدٌ».۵و مشابهت دارند به نصارى كه به سه خداى گفتند «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ».۶ و مشابهت دارند به طبايعه كه به چهار اركان گفتند، و

1.روايت بسيار معروفى است كه در كتب معتبره از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرده‏اند؛ از آن جمله نهج البلاغه (مصباح البلاغة «مستدرك نهج البلاغة»، ج ۲، ص ۱۳۶) و محاسن برقى (ج ۱، ص ۲۳۹، ح ۲۱۶) و توحيد صدوق (ص ۱۰۹، ح ۶) و امالى او (ص ۴۲۳، ح ۵۶۰) و احتجاج طبرسى (ج ۱، ص ۳۱۲، و ج ۲، ص ۷۶) و غير آن و به نقل قسمتى از موارد آن در ذيل همين مورد از چاپ اول اشاره كرده‏ايم (ص ۴۸۴) و مضمون حديث را چنين نظم كرده‏اند: اين چنين گفتند سالاران ره‏ نحن لم نعبد إلهاً لم نره‏

2.آيه ۱۳۳ سوره مباركه أعراف.

3.يعنى چون ديگران از قائلان اين قول دليل خواستند، ايشان در مقام استدلال گفتند.

4.صفحه «۴۴۸» چاپ قديم‏

5.از آيه ۵۱ سوره مباركه نحل.

6.صدر آيه ۷۳ سوره مباركه مائده.


نقض
486

آورده است كه مذهبِ رافضى به خانه‏اى ماند كه آن را چهار حدّ باشد و ما بنوشتيم و جواب گفته شد و اين فصل به بدلِ آن نوشته آمد؛ تا هر كس مى‏خواند مى‏داند. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
اوّلاً بدان اى برادر كه مذهبِ اين مصنّف انتقالى نوسنّى رافضى‏بُده سنّى‏شده، ماننده است به سرايى كه اساسش از جبر است، و بنيادش از تشبيه، و ديوارش همه از قَدَر است، و سقف‏هايش از بُغض آلِ مصطفى است، و درش در كوىِ جفا و تعصّب و هوا است، و در آن سراى چهار صُفّه است: يك صُفّه صفتِ جهودى دارد، و دوم صُفّه صفتِ ترسايى، و سيوم صُفّه صفتِ گبركى، و چهارم صُفّه صفتِ ملحدى دارد. اگر حدود سراى مختلّ باشد - چنانكه او خود در رافضى‏اى گفته است - آن نقصان نكند كه اندرون سراى بدين مختلّى باشد؛ چنانكه بيان كرده شود.
اوّلاً آن صفّه‏اش كه صفتِ جهودى دارد، آن است كه جهودان گفتند: موسى و هارون دو برادرند، فرستادگانِ خداى: يكى نبى است و يكى وزير. گفتند: موسى را قبول كرديم؛ امّا از هارون برگشتند و او را تنها رها كردند، تا او اين شكايت، چون موسى از ميقاتگاه باز آمد، برين وجه كه قرآن خبر مى‏دهد، مى‏گيرد ۱ كه: «ابْنَ اُمَّ إنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنى»۲ كذلك مجبّران و خوارجِ امّت رسول را گفتند: قبول كرديم و برادرش و وصيّش را قبول نكردند و از او برگشتند، و به آخرش بكُشتند. و به سه چيز به جهودان مشابهت كردند:
۳اوّل، بدان كه جهودان موسى را گفتند: خداى را به مجاهره به ما نماى تا بدين چشم سرش ببينيم «فَقالُوا أرِنا اللَّهَ جَهْرَةً»۴ تا بدين كافر شدند و صاعقه بديشان فرود آمد. اين مجبّران هم چنين دعوى كردند در خداى رؤيتى مجاهره، و به خلافِ آن كه حنيفيان ۵ مى‏گويند كه رؤيتى معقول است و از طريقِ علم اثبات مى‏كنند؛ چنانكه

1.م - ب: «مى‏كرد». ح - د: «كرد».

2.از آيه ۱۵۰ سوره مباركه أعراف.

3.صفحه «۴۴۷» چاپ قديم‏

4.از آيه ۱۵۳ سوره مباركه نساء.

5.ث - م - ب - ح - د: «حنفيان».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429971
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به