أميرالمؤمنين - عليه السلام - گفت: «لا أعبدُ رَبّاً لَمْ أره». ۱
و مجبّره و مشبّهه مىگويند: ببينيم خداى را بدين چشمِ سر! و مشابهتى ازين عظيمتر نباشد.
دوم، مانندگىِ ايشان به يهودان است كه هر آيت كه از توراة موسى برايشان خواند، گفتند: موسى از قِبَلِ خويش مىگويد و اين نه كلامِ خداست تا بارى تعالى ايشان را به نكالهاىِ مختلف عقوبت كرد؛ چنانكه گفت: «فَأرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ»؛۲كذلك مذهبِ مجبّران اين امّت چنين است كه روا باشد كه بارى تعالى تصديقِ قول كذّاب كند، يا رسول به خلافِ قولِ خداى هر چه خواهد گويد، و تلبيسِ ادلّه روا دارند تا باطل به حق به ما نمايد و حق به باطل عرض كند.
سيوم، آن است كه ايشان گفتند: موسى را قبول كرديم و هارون را نخواهيم! تا هر دو هم انكارِ وحدانيّت كرده باشند و هم انكارِ رسالت، و هم انكار ولايت.
امّا صُفّهاى كه صفتِ ترسايى دارد، آن است كه ترسايان به سه قديم گفتند: اقنوم الأب و أقنوم الابن و أقنوم روح القدس. و [ چون ] از آن كلام خواستند، گفتند: ۳ اگر سه قديم نباشد، نقصانِ خداى باشد. كذلك مجبران امّت نُه قديم اثبات كردند: ذات و ۴قدرت و علم و حيات و اراده و ادراك و كلام و سمع و بصر. هر نُه قديم گفتند، تا سه بار مانندگى دارند به ترسايان. و قرآن بيامد كه خداى تعالى يكى است، نه سه است و نه نه است؛ «إنَّما هُوَ إلهٌ واحِدٌ».۵و مشابهت دارند به نصارى كه به سه خداى گفتند «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ».۶ و مشابهت دارند به طبايعه كه به چهار اركان گفتند، و
1.روايت بسيار معروفى است كه در كتب معتبره از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كردهاند؛ از آن جمله نهج البلاغه (مصباح البلاغة «مستدرك نهج البلاغة»، ج ۲، ص ۱۳۶) و محاسن برقى (ج ۱، ص ۲۳۹، ح ۲۱۶) و توحيد صدوق (ص ۱۰۹، ح ۶) و امالى او (ص ۴۲۳، ح ۵۶۰) و احتجاج طبرسى (ج ۱، ص ۳۱۲، و ج ۲، ص ۷۶) و غير آن و به نقل قسمتى از موارد آن در ذيل همين مورد از چاپ اول اشاره كردهايم (ص ۴۸۴) و مضمون حديث را چنين نظم كردهاند:
اين چنين گفتند سالاران ره
نحن لم نعبد إلهاً لم نره
2.آيه ۱۳۳ سوره مباركه أعراف.
3.يعنى چون ديگران از قائلان اين قول دليل خواستند، ايشان در مقام استدلال گفتند.
4.صفحه «۴۴۸» چاپ قديم
5.از آيه ۵۱ سوره مباركه نحل.
6.صدر آيه ۷۳ سوره مباركه مائده.