49
نقض

قتل و نهب و صلب، [ دلالتِ ]بطلانِ مذهب مگر نباشد و نه به جهتِ اعتقادِ محض بوده باشد، [ بلكه ] به جهتِ تقريرِ سلطنت و قاعده ملك باشد؛ قياس بر۱ لشكر غزّان‏۲ در ملك خراسان و اخذ سلطانى چون سنجر كه ذوالقرنينِ ثانى بود و قتل و نهب و صلب از كشتنِ ساداتِ كبار و علماىِ بزرگ و مفتيان و قاضيان، چون سيّدِ اجلِ‏ّ بلخ و محمَّد بن يحيى الفقيه النّيسابورىّ كه علّامه عالم و عديم النّظير بود در اصحابِ شافعى و شيخ عبدالرّحمن اكّاف‏۳ كه زاهدِ روزگار بود، و الوف الوف علما و صلحا در آن حادثه كشته آمدند. پس اگر ۴ آنچه لشكرِ غزنين كردند با شيعه رى، نقصانِ مذهب را شايد، اينچه‏۵ غزّان كردند با اصحابِ سنّت هم دلالتِ بطلان باشد؛ بلكه همه عاقلان دانند كه مثلِ اين براى هيبت و تقريرِ ملك كنند و نقصانى نباشد. به دليلِ آن كه چون محمود برفت، علماىِ شيعه با حضورِ شحنگان و نوّابِ او با سرِ قرار و قاعده [ خود ]رفتند، و چون غزّان رفتند، مسلمانان در بلادِ اسلام با سرِ قاعده خود رفتند.
امّا آنچه گفته است كه ۶«تكبير پنج كرده، و دست فرو گذاشته، و تجديدِ نكاح كرده»، در آخرِ اين كتاب فصولى را كه فضيحت نام نهاده است و به تشنيع ياد كرده، جوابش گفته آيد؛ إن شاء اللَّه تعالى. ۷
امّا آنچه گفته است كه «علماىِ شيعه را از مجالس منع كردند»؛ همه عقلا را معلوم است كه سلطان از بهرِ مصلحت ۸ و امرا از خوفِ فتنه، در همه شهرها مانندِ ۹ اين كنند با هر طايفه‏اى. و بسى ديده‏ايم و شنوده كه كرده‏اند و نقصانِ مذهب و اعتقاد نكند.

1.ع - ث: «در». ح - س: «از».

2.براى اطلاع بر مجملى از حال طايفه غُزّ رجوع شود به تعليقه ۳۴.

3.براى ترجمه حال سيد اجلّ بلخ و محمد بن يحيى نيشابورى و عبدالرحمن اكّاف رجوع شود به تعليقه ۳۵.

4.«اگر» فقط در ح - س است.

5.ث - ب: «آنچه». م: «كه». ح - س: «اين كه».

6.صفحه «۴۴» چاپ قديم‏

7.ع: «إن شاء اللَّه تعالى وحده».

8.ح - س: «بهر منفعت و مصلحت».

9.ع - م - ث: «باشد».


نقض
48

آن قياس مى‏بايد كردن و تاريخ‏ها همه به ياد داشتن‏۱ تا چون جواب شنود دردِ دل و رنجِ جان نباشد.

[ 15 ]

[ كشتار و تخريب محمود غزنوى ]

[ بدرفتارى محمود غزنوى و عدم نقصان مذهب شيعه ]

آنگه گفته است:
و در عهدِ سلطان محمود غازى چه رفت از قتل و صلب و روىِ علماىِ رفض سياه بكردن، و منبرها بشكستن، و از مجلس داشتنشان ۲ منع كردن. و هر وقت جمعى را مى‏آوردند دستارها در گردن كرده كه اينان دست‏ها در نماز فرو گذاشته‏اند، و بر مرده پنج تكبير كرده‏اند، و پس از سه طلاق تجديدِ نكاح كرده‏اند. و آن بزرگان حقيقتِ مذهبِ اينها۳ را بدانسته بودند و به تقيّه و زخرفِ قولِ اينها۴ فريفته نمى‏شدند كه ما تولّا به خاندان كنيم و مذهبِ اهل البيت داريم. و بدانسته بودند كه اينها همه را دروغ گويند.
امّا جوابِ اين فصل چون به حقيقت و انصاف بخوانند و بدانند، شبهت را بحمد اللَّه مدخلى نباشد كه همه عقلا و اهلِ تَجْرِبَت را معلوم است كه چون لشكرى بيگانه ورايتِ سلطانى غريب به شهرى و ولايتى رسد و پادشاهِ آن جايگاه را ۵منهزم كند و يا بگيرد، با اهلِ مذهب و مقالتِ ۶ او بى‏حرمتى و جفا كند؛ به سببِ مذهب و طلبِ ودايع و تفحّصِ گريختگان و متواريان. و اين نقصانِ مذهب و بطلانِ اعتقاد نكند. و عزيزانِ شهر را ذليل و اسير گردانند؛ به دلالتِ قولِ سُبحان در قصّه بلقيس و سليمان كه «قالَتْ إنَّ الْمُلُوكَ إذا دَخَلُوا قَرْيَةً أفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أعِزَّةَ أهْلِها أذِلَّةً».۷ و بارى تعالى برين قول گواهى مى‏دهد؛ آنجا كه گفت: «وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ».۸ پس اگر به ورود۹ رايتِ سلطان محمود - رحمة اللَّه عليه - كه ملك عراق از ديالم بستد، اين طايفه را نقصانى رسد۱۰ از

1.م: «ببايد دانستن».

2.ح - س: «كردنشان».

3.ح - س: «اينان».

4.ح - س: «ايشان».

5.صفحه «۴۳» چاپ قديم‏

6.ع: «و مقال».

7.صدر آيه ۳۴ سوره مباركه نمل.

8.ذيل آيه ۳۴ سوره مباركه نمل.

9.ع: «بودحود». ب: «بوجود». م: «توخود».

10.ح - س: «رسيد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430892
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به