خود رافضى بوده است، آنگه زيدى شده، اكنون مجبّر شده و نزديك است كه مشرك ۱ شود. چون زغنْ سالى ماده سالى نر؛ چون خربط ۲ روزى تر روزى خشك؛ چنانكه گفت: مر زغن را ۳ بخشِ سالى مادگى، سالى نرى. پس دو مذهبى و انتقالى و منافق حنيفى سنّى و شافعى اشعرى خواجه است. تا به دستِ خويش در دهنِ خويش نهاده است و هر كس كه سره بخواند، نيك بداند. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
[ 157 ]
[ پراكندگى جغرافيايى مذاهب و فرقهها و اشاره به حديث افتراق امت ]
[ خارج بودن دهريه و ملاحده و فلاسفه از فرق اسلامى ]
[ گسترش فرقهها و فرقههاى قائل به مذهب حنفيه ]
[ توزيع جغرافيايى فرقههاى اسلامى و وضع زيديه، اسماعيليه، شيعه، معتزله و حنفيه ]
[ اصول و فروع مذهب حنفيه و تفاوت آن با ديگر مذاهب ]
۴آنگه گفته است:
و همه شرق و غرب اصحابِ سنّت دارند.
اما جواب آن است كه مگر در تواريخ نخوانده است و نديده است و از بصيران و سيّاحان و مسافران نشنيده است كه از مقدار يك درم كه زمين است، پنج دانگ و سه تسو ۵ گفتهاند: اهلِ كفر و شرك و بدعت و ضلالتاند ۶ از بتپرستان و فلكپرستان و صابئه و يهود و مجوس و نصارى و منكرانِ توحيد و عدل و نبوّت از براهمه و سوفسطائيّه، چنانكه اقصاىِ ۷ بلاد روم و فرهنج ۸ و هند و تركستان و چين و ماچين و
1.ع - ث - ب - ح - د: «بيشترك».
2.در برهان گفته: «خربط، با طاى حُطى، بر وزن شربت، قاز را گويند و آن را خربطه هم خوانند به زيادتىِ هاء در اخر (تا آخر كلام او)».
3.ح: «زغن را» (بدون لفظ «مر»). و در برهان گفته: «زغن بر وزن چمن، گوشتربا و غليواج باشد. گويند: شش ماه نر و شش ماه ماده مىباشد، و بعضى گويند: يك سال نر و يك سال ماده مىباشد».
4.صفحه «۴۵۶» چاپ قديم
5.ع: «ستسو». م: «سه طسوج». در برهان قاطع گفته: «تسو، به فتح اول و ثانى، به واو كشيده، مقدار و وزن چهار جو باشد و يك حصه از بيست و چهار حصه سير استادان بقال و معرب آن طسوج است». پس پنج دانگ و سه تسو، بيست و سه قسمت از بيست و چهار قسمت خواهد بود.
6.ح - د: «كه از شش دانگ زمين، پنج دانگ را اهل كفر و شرك و بدعت و ضلالت دارند»، (د: «ضلالت است). و بديهى است كه عبارت مصنف رحمه اللَّه عليه را عوض كرده است؛ چنانكه دأب صاحبان اين دو نسخه است كه تغيير مىدادهاند.
7.ح - د: «از اقصاى».
8.م: «فرنج». ح - د: «فرنگ». در انجمن آراى ناصرى گفته: «فرنج به ضم اول و ثانى، معرب فرنگ است و آن را آفرنجه نيز گويند. در لشكركشى اسكندر از مصر و يونان رومية الكبرى، گفته:
ز مصر و ز افرنجه و روم و روس
بياراست لشكر چو چشم خروس».
و مراد از فرهنج به طور قطع فرنگ است.