499
نقض

كه قريب است به دار الملكِ خلافت. و به مكّه هر سال يك بار كه مال‏هاىِ بسيار بستانند و خلعت‏ها برسد ۱ و قضاة و فقها و علمايشان همه فتوى بر آن مذهب كنند. آنگه از بلادِ خوراسان از نيسابور تا اوژكند ۲ و سمرقند و حدودِ بلادِ تركستان و غزنين و ماوراءالنّهر همه حنيفى‏مذهب باشند يك‏رنگ و به توحيد و عدل خداى و به عصمتِ انبيا گويند. و به منزلتِ اهل البيت مُقرّ و به فضلِ صحابه معترف و مُقرّ، و جزا بر عمل گويند. و به خوارزم معتزليانِ عدلى‏مذهب باشند و به فقه اقتدا به امام بوحنيفه كنند و در اصول مذهبِ اهل‏البيت دارند، مگر در دو مسئله: امامت و وعيد كه خلاف كنند. و گرچه در بلادِ ۳عراق حنيفى باشند، غلبه آنجا دارند. آنگه بلادِ آذربيجان تا به درِ روم و همدان، و به اصفهان و ساوه و قزوين و مانندِ آن، همه شافعى‏مذهب باشند؛ بهرى مشبّهى، بهرى اشعرى، بهرى كُلّابى، بهرى حنبلى. آنگه در حدودِ لرستان و ديارِ خوزستان و كَرَهْ و گرپايگان و هروگرد ۴ و نهاوند و آن حدود، اغلبْ مشبّهه و مجسّمه باشند. و در حدودِ شام بيشتر يزيديان و اسماعيليان باشند. و بيان و شرح و تفصيل همه بلادِ عالم درين كتاب ميسّر نشود. آنگه در ولايتِ حلب و حَرّان و كوفه و كرخ و بغداد و مشاهد ائمّه و مشهدِ رضا و قم و قاشان و آوه و سبزوار و گُرگان و استراباد و دهستان و جربادقان ۵ و همه بلادِ مازندران و بعضى از ديارِ طبرستان و رى و نواحىِ بسيار از وى، و بعضى از قزوين و نواحىِ آن، و بعضى از خرقان همه شيعىِ

1.ح - د: «و به مكه هر سال به مكيان مال‏هاى بسيار رسد و خلعت‏ها بستانند».

2.سامى‏بيگ در قاموس الاعلام گفته: «اوزكند يا اوزجند، نام قصبه‏اى است در ماوراءالنهر در خطه فرغانه كه آب‏هاى جارى بسيار و باغ و باغچه فراوان دارد و در كتب عربى به طور مشروح معرفى شده است». و ياقوت در معجم البلدان گفته: «اوزكند آخر مدن فرغانة مما يلى دارالحرب (إلى آخر ما قال)». و گويا اصل صحيح آن «اوژ كند» با زاى سه نقطه است؛ زيرا «اوژ» به تركى آخر هر چيز و منتهى اليه آن است و «كند» نيز به همان لغت به معنى ده و روستا و آبادى است و چون اين ده و آبادى در منتهى اليه و آخر شهرهاى اسلامى بوده، به اين اعتبار آن را «اوژ كند» ناميده‏اند.

3.صفحه «۴۵۹» چاپ قديم‏

4.م: «و برو گرد». ح: «و بروجرد». د: «و يزدجرد».

5.ع: «جزنايقان» بدون نقطه نون اول. ث: «خربايقان». م: «جرمادقان». و شايد صحيح در اين نسخ گرپايكان» بوده. ح - د: «حدود گرگان».


نقض
498

همه خارج‏اند از هفتاد و سه گروه به فتواى درست. آنگه ازين هفتاد و سه گروه، سه گروه معروف‏ترند: حنيفى و شيعى و شفعوى. آنگه آن هفتادگانه خود را برين سه گانه بسته‏اند از هر جماعتى؛ چنانكه نجّاريّه و معتزله و بادنجانيان و كرّاميّه و بااسحاقيّه و غير ايشان [ را ] از مذهبِ بوحنيفه خوانند؛ از بهرِ آن كه به فقهِ بوحنيفه كار كنند، و طريقتِ او دارند در فروعِ مذهب. و مجبّره و اشاعره و مشبّهه و كُلّابيّه ۱ و جهميّه و مجسّمه و حنابله و مالكيّه و غير ۲آن، خود را از جمله شافعى خوانند و بر فقه او كار كنند على خلافٍ فيه بينَهُم. و امّا زيديّه و اخباريّه و فطحيّه و كيسانيّه و مانندِ ايشان را از حسابِ شيعه شمرند؛ وگرچه زيديّه در بعضى از فروعْ مذهبِ امام بوحنيفه دارند، مگر ۳ به دو سه مسئله فقهى كه با شيعت باشند، چون خير العمل و دست در نماز فرو گذاشتن و عَلَمِ سفيد داشتن.
پس هر طايفه‏اى را ازين طوايف به ولايتى و زمينى و بقعه‏اى غلبه‏اى و كثرتى هست؛ چنانكه يمن و طائف و مكّه [ را ]كه دارالملك اسلام است و كوفه [ را ] كه حرم اميرالمؤمنين است و اكثرِ بلادِ جيلان و جبال ديلمان و بعضى از بلاد مغرب [ را ] همه زيديان دارند و خطبه و سكّه به نام ائمّه خود كنند؛ فاطمى‏اى عالم زاهد شجاع كه خروج كرده باشد. و البتّه بر خليفه و سلطان خطبه نخوانند و سكّه ننهند، مگر به كوفه

1.فيروزآبادى گفته: «عبداللَّه بن كلاب كرمان متكلّم». و زبيدى در شرح عبارت گفته: «عبداللَّه بن كلاب مذكور از قبيله تميم و از اهل بصره بوده و او رئيس و بزرگ‏تر طايفه كلابيه است از اهل سنت و جماعت و فيما بين او و معتزله، مناظراتى در زمان مأمون روى داده و بعد از سال دويست و چهل در گذشته است (تا آخر كلام او)». و در منتهى الارب گفته: «و عبداللَّه بن كلاب به ضم كاف و تشديد لام، بر وزن زُنّار، متكلم بود».

2.صفحه «۴۵۸» چاپ قديم‏

3.ع - ث: «و مگر».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430158
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به