513
نقض

در عدد آمده‏اند كه ايشان هلاك كرده‏اند و با غيبتِ مهدى خطبه و سكّه به نامِ او مى‏كنند تا داند كه او نيز با وجودِ چنين شحنگان در توقّف معذور است. و الحمدُ
للَّه ربِّ العالمين.

[ 164 ]

[ شبهه مؤلف فضائح در عقيده شيعه به مقدمات ظهور حضرت مهدى(ع) ]

[ اشاره به خبث عقيده مؤلف فضائح و عداوت او با اهل بيت(ع) ]

[ فلسفه غيبت و ظهور امامان معصوم از نظر شيعه متكى بر عنصر مصلحت ]

[ دليل عدم قيام حضرت مهدى(ع) ]

[ حضرت مهدى (ع) حافظ كتاب و شريعت ]

[ برترى حضرت على بر ديگر امامان و ديدگاه شيعه در تفاضل امامان ]

[ تناقض‏گويى مؤلف فضائح در نكات تاريخى ]

[ فلسفه عدم ظهور حضرت مهدى در هنگام برقرارى حكومت شيعى ]

[ عداوت عبدالجليل با نزاريان و اسماعيليان و فاطميان ]

[ ناتوانى دستگاه خلافت عباسى و ظهور گمراهى و بدعت‏ها در خلافت فاطميان ]

[ پاسخ به شبهات مهدويت و نايب نداشتن حضرت در عهد غيبت كبرى ]

[ مدعاى شيعه در ظهور و قيام مهدى در حرم مكى و علامات ظهور ]

[ دعاى حضرت رسول(ص) براى تركان غازى ]

[ گسترش دعوت حسن صباح در الموت و ناتوانى دستگاه خلافت ]

[ ترورهاى حسن صباح و اسماعيليه و آماده شدن سلجوقيان جهت منكوب كردن آنها ]

[ ناتوانى دستگاه خلافت عباسى برهانى بر نياز به قيام حضرت مهدى(ع) ]

آنگه گفته است:
و از عجاب كارها كه در عهدِ بنى اُميّه، علىّ بن الحسين و محمّد بن علىّ الباقر با صولتِ امويان و ناپاكى و قهّارىِ حجّاج و دگر اميرانِ عراق، و جعفرِ صادق و موسىِ كاظم و علىّ بن موسى و پسرش در عهدِ عبّاسيان، با استيلا و عظمت عبّاسيان مى‏شايست كه ظاهر باشند و مكشوف، و آن امامان تا به پدرِ قائم - به قولِ رافضى - همه از قائم بهتر بودند. چون دولتِ امويان ناچيز شد و دولتِ عبّاسيان ضعف پذرفت ۱ و ملك در عراق وا ديلمان ۲ افتاد و مصر و مغربْ باطنيان به خود كردند و خود را بر فتراكِ آل و اهل بيت بستند، رافضيان لاف مى‏زدند كه اين همه مقدّماتِ ظهورِ قائم است. تا آن روز كه مَعَد به‏نفرين ۳ كه خود را المهدى باللَّه نام نهاده بود، در مصر شد و جوهر الكاتب ۴ بر مقدّمه او. اند رايت سفيد بر همه «عليّ وليّ اللَّه» نوشته، «الامام المهتدي باللَّه معدّ ۵ بن رسول اللَّه» برنوشته، قرص از رايات جهان بگرفته ۶ و بر درگاهِ مقتدر و قاهر و راضى و مكتفى ۷و مستكفى اميرانِ رافضى، اميرانِ ديلم و غير ديلم باطنى و رافضى، رسوم و قواعدِ رفض آشكارا، از عاشورا و ليلة الميلاد و روزِ قتل عثمان كه عيد اعظم خوانند و بهانه كنند كه غدير خمّ است و تولّا و تبرّا

1.در برهان قاطع گفته: «پذرفت به كسر اول و سكون ثانى و راى بى‏نقطه مضموم به فاى فوقانى زده، ماضى پذرفتن باشد؛ يعنى قبول كرد و معترف شد؛ چه، پذرفتن به معنى قبول كردن و اعتراف است».

2.ح: «با ديلميان». د: «با ديلمان».

3.يعنى نفرين شده و ملعون.

4.ع - ث - م - ب: «الكتاب». ح - د: «الكلب». و براى ترجمه جوهر كاتب رجوع شود به تعليقه ۱۷۰.

5.در نسخ: «المعد».

6.ح: «و قرصه آفتاب از رايات ايشان جهان بگرفته بود». و ساير نسخ همان‏طور است كه در متن به نظر مى‏رسد.

7.صفحه «۴۷۱» چاپ قديم‏


نقض
512

ناقوس و خمرخانه ظاهر است، و گوشتِ خوك به حلال كرده‏اند. و امامِ حىِ‏ّ ناطقِ قادرِ توانا در حرم نشسته، و امام به‏حق و خليفه او است. شمشير به دوش بازبايد نهادن و به عذر پوسيده ناصبيان مغرور ناشدن و از حرم به در آمدن و متغلّبان مصر برداشتن و الموت از ملحدان، و گيلان از مدّعيان، و روم از بت‏پرستان پاك ساختن ۱ و خطبه‏ها و سكّه‏ها به نامِ خود بكردن، و منبرها بنهادن؛ چنانكه عمر كرد با عجم و گبركان، و بوبكر با اهل رِدّه و روميان، و عثمان و دگر غازيان، پس اگر با وجودِ امامِ حاضر اين همه هست و مسلمانان رنجورند و حقّ‏ها ضايع و توقّف و تأخيرِ او نقصان نمى‏كند، احوال مهدىِ غايب را برين قياس مى‏بايد كردن و شرم مى‏داشتن و انصاف مى‏دادن. پس قياس بوبكر و عمر با على كنند: اگر ايشان كردند او كرد. و قياسِ حالِ مهدى با مسترشد و مستظهر و مقتفى كنند: آنچه ايشان نكردند با حضور و ظهور، از مهدى طمع نبايد داشتن. و اگر امام رواست كه اين معنى نكند، با مهدى نيز مجامله مى‏كردن و تشنيع نازدن، كه چون وقت باشد، آيد و كند. وگر گويد: سلاطين از قِبَلِ ايشان مى‏كنند، تمنّاىِ خطاست كه كرده است كه آن وقت كه سلاطين را قوّتى تمام‏تر باشد، به شحنگىِ بغداد با خلفا مساعدت نرود، و آنچه بندگانِ آل سلجوق كنند صيت ۲ و ثواب و محمدتِ آن بديشان راجع باشد. تا چون اين فصل برخواند، غيبت ۳بر مهدى به غيبت نكند، ۴ كه موقوف است - على زعمِ ۵ مصنّف - بر نزولِ عيسى كه خواب يك‏نيمه راست نباشد و يك‏نيمه دروغ.
وگر مسلّم شود كه اُمرا و تركان، نايبانِ حضرت خلافت‏اند به قمعِ ملاحده عالم، و او مستغنى است از حركت، كذلك شاه شاهان شرف الملوك، و پدرش ملك مازندران و اسلافِ ايشان، ۶ همه نايبانِ مهدى‏اند. و بيست و هفت هزار ملحدِ قُحّ ۷

1.«پاك ساختن». فقط در دو نسخه «ح - د» است.

2.ع - ث - ب - م: «وصيت». ح - د هم ندارند.

3.صفحه «۴۷۰» چاپ قديم‏

4.ح - د: «غيبت مهدى عليه السلام عيب نشمرد».

5.ع: «على‏ رغم» (به راى مهمله و غين معجمه).

6.ح - د: «كذلك ملك رستم بن على و اسلاف ايشان به مازندران».

7.ع - ث: «مخ». ب - م: «مح». د: «فح». و «قُح» به ضم قاف و تشديد حاى مهمله، به معنى خالص است.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 431992
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به