525
نقض

[ 165 ]

[ تهمت بغض و تكفير و تضليل صحابه به شيعه از طرف مؤلف فضائح ]

[ دوستى شيعه اصولى با صحابه و تابعين و اثبات دروغ‏گويى مؤلف فضائح ]

[ مخالفت شيعه با احمد حنبل به دليل دشمنى او با على(ع) ]

[ مؤلف فضائح و عداوت او با اهل بيت(ع) ]

آنگه گفته است:
فضيحت اوّل بر ايشان آن است كه از ميانِ همه فِرَقِ اسلام، به بغضِ صحابه و تكفير و تضليلِ سلفِ صالح از صحابه و تابعين و زنانِ رسول و زُهّاد و عُبّاد و متصوّفه معروف باشند و بدين منفردند.
اما جواب اين فصل:
بدان اى برادر كه اين مصنّف انتقالى، بعد ازين همه تشنيع‏هاىِ به‏دروغ و حوالاتِ مُحالات، ۱ آخرِ اين كتاب بر شصت و اند فضيحت بنهاده است؛ بعضى راست و بعضى دروغ است، و هست كه صورتِ شبهت ۲ دارد و نه چون فصول اوّل است؛ مسائل خلافى ۳ است از اصول و فروع مذهبِ فقها؛ ۴ بهرى دانسته است، و از بهرى بيگانه و اجنبى بوده است. امّا به‏ضرورت همه را جواب بر وجهِ خويش به توفيق خداى تعالى گفته آيد. إن شاء اللَّه.
اما جواب اين فضيحت اول آن است كه اين تشنيعى به‏دروغ است كه در مواضع اين كتاب تكرار كرده است و بهتان نهاده و جواب‏هاىِ مشبع با حجّت و دليل گفته آمده است. چون بخوانند بدانند كه شيعت اصوليّه - بحمد اللَّه - بدين تهمت متّهم نبوده‏اند و هر صحابه را و تابعين را كه ۵ خداى و رسول دوست داشته‏اند و قبول كرده‏اند، شيعت مريد باشند. و متصوّفه بى‏ريا را دوست دارند، و زنانِ مصطفى را «اُمّهات المؤمنين» دانند، و هر كس كه زنانِ مصطفى را طعنى زند، مبتدع و ضالّ و گمراهش دانند.
و امّا حديثِ مجتهدان كه ۶ در مواضعِ اين كتاب بر شيعت تشنيع زده است، نزد

1.ح - د: «محال».

2.ع - ث - م: «مشبهت». م - ب: «مشبهه».

3.ع - م - ب: «خلاف».

4.ح - د: «و اصول مذهب متكلمان را».

5.م - ب: «و هر صحابه و تابعين را». ح - د: «و همه صحابه و تابعين كه». و متن مطابق استعمال «هر جواهر» است كه در تعليقه اول به شرح و بيان آن پرداختيم.

6.«كه» فقط در دو نسخه «ح - د» است.


نقض
524

مسلمانان داشتند و باليس، اميرعلى حسامى ۱ داشت و همه طالقان مسلمانان داشتند تا عالم از ملحدان پاك شدى. و چون صبّاح و صبّاحيان نيست شده بودندى، مصر و مصريان را چه محلّ بودى؟! اى عجب! عالم مِلْ‏ء از اميرانِ سنّى، جهان پُر از تركانِ غازى همه موافق و مشفق، در خانه رفتن و بخفتن و به ترك اين كار معظم بگفتن، نمى‏دانم كه بر چه حمل كنند؟ پندار كه قائم بددل و بى‏لشكر است، بگريخته است، يا خود نيست، رافضيان همه دروغ مى‏گويند، تا اين كار بدينجا برسيد كه ملاحده جهان بگرفتند. پس خواجه نوسنّى بعد از هفتاد سال تصنيف مى‏كند و گناه با قائم و رافضيان مى‏نهد. آخر فرقى بايد ميانِ غايب و حاضر، و ميانِ ممكَّن و خائف. پس اگر اين غفلت و تأخير و تقصير را اينجا نقصانى و عيبى نيست، آنجا نيز هم نباشد كه اتباع بيشتر بودند از صدقه حلّه و از سُرخابِ آوه. چون بيرون نيامد، با يك‏ديگر قياس مى‏بايد كردن و زبان بريده و كشيده مى‏بايد داشتن، كه مصالحْ ائمّه و خلفا بهتر دانند. آن روز كه حَشَرْ ۲ و لشكر از مدينه به عجم بايد فرستادن - چنانكه عمر خطّاب - خود فرستند، و آن روز كه توقّف بايد كردن تا مصر و جبالِ قهستان ملحدان به دست فرو گيرند - چون مستظهر و مسترشد - توقّف مى‏بايد كردن، و آن روز كه صادق و باقر ۳ را ظاهر بايست بودن، مى‏باشند، و آن روز كه مهدى را غايب بايد بودن، مى‏باشد كه مصلحتْ ائمّه دانند نه عامّه. و چون خواجه تشنيع بر مهدى زند، ما جواب در موشك دربان ۴نتوانيم گفتن كه الجنس مع الجنس. ۵ و هر كس كه با انصاف اين فصل با جوابش نيك برخواند إن شاء اللَّه كه او را هيچ شبهتى بنماند. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.

1.براى تحقيق درباره قلعه «باليس» و ترجمه اميرعلى حسامى، رجوع شود به تعليقه ۱۷۷.

2.كذا در همه نسخ و معنى «حشر» (به فتح حاء و شين) در سابق گذشت، رجوع شود (به ص ۳۴۱).

3.ح - د: «باقر و صادق».

4.صفحه «۴۸۱» چاپ قديم‏

5.از امثال است بدين صورت: «الجنس الى الجنس يميل».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430296
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به